تأثیر تصرف افغانستان توسط طالبان بر خاورمیانه و اروپا
۲۸ بهمن (دلو) ۱۴۰۱ – ۱۷/ ۲/ ۲۰۲۳
جاشوا سینا
دکتر جاشوا سینا، استاد مطالعات عملی، اطلاعاتی و امنیت جهانی در دانشگاه فناوری کاپیتول است. به گفتۀ نویسنده، با گذشت بیش از یک سال تسلط مجدد طالبان بر افغانستان در اوت ۲۰۲۱، تاثیر سلطه یابی مجدد این گروه در افغانستان، متضمن روندی ممتد از تشدید مشکلات جاری مرتبط با این گروه بر مناطق خاورمیانه و اروپا بوده است. مطلب تحلیلی حاضر با نگاهی کوتاه به عواقب و تأثیرات استیلای طالبان بر افغانستان؛ درصدد بررسی چگونگی سرایت آن به خاورمیانه و اروپا می باشد. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
کشور افغانستان تحت حاکمیت سخت گیرانه و خشونت ورز طالبان همچنان متحمل شرایطی از بی قانونی عمومی، بی ثباتی و نقض حقوق بشر است. در حقیقت باید گفت سلطۀ مجدد طالبان براین کشور، جرقه یکی از بدترین بحران های بشردوستانه جهانی را روشن ساخته، و ملت افغانستان را نیز در خود فروکشیده است. با برآوردی از جمعیتی حدودا ۲۳ میلیون نفری (از جمعیت ۳۸٫۹ میلیون نفری در سال ۲۰۲۰) مواجه با گرسنگی حاد در افغانستان، می توان گفت اقتصاد این کشور تحت حاکمیت طالبان عملاً فروپاشده است. هرچند سطح درگیری های خشونت آمیز داخلی در مقایسه با وضعیت پیش از اوت سال ۲۰۲۱ که طالبان در حال پیشبردِ شورش مقدماتی و ابتدایی خود بودند، با روندی از کاهش و افول همراه بوده است؛ لیکن در مقابل، کشتارهای هدفمند و حملات سیستماتیک دولت اسلامی در افغانستان (داعش ولایت خراسان، داعش خیبر پختونخوا) علیه اقلیت های مذهبی و قومی همچون جامعه هزاره شیعه، و یا کشتار هایی انتقام جویانه توسط طالبان علیه مقامات دولتی و نظامی سابق، به میزان قابل توجهی افزایش یافته است.
حامی دولتی تروریسم
با پیشکش کشور به گروه های تروریستی چون القاعده که رهبر پیشین آن ایمن الظواهری در ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۲ توسط آمریکا و در مخفیگاه خود در کابل کشته شد؛ طالبان بار دیگر به عنوان حامی تروریسم در نظر گرفته می شوند. ضمن آنکه طالبان با محدود کردن آزادی های مدنی و حقوق برابر در حوزه های تحصیل و اشتغال، روندی از همان تحمیلِ آزار و اذیت های سابقِ خود بر زنان و دختران را پیش گرفته اند. تمامیِ این جریاناتِ پیش گرفته از سوی طالبان و روندهای منفی، به خروج حدودا پنج میلیون آوارۀ داخلی منجر شده است؛ ضمن آنکه هفت میلیون پناهجوی افغان دیگر در سرتاسر جهان به کشورهای همسایه پاکستان و ایران و همچنین کشورهای دیگر اتحادیه اروپا گریخته اند.
با افزایش نگرانی جامعه جهانی پیرامون این موضوع که افغانستان بار دیگر در حال سرباز زدن از هنجارهای بین المللی در زمینه هایی مانند حقوق بشر، قاچاق مواد مخدر و تبدیل شدن به پناهگاه امن برای تروریست ها و شبکه های جنایتکار است؛ اتحادیه اروپا و ایالات متحده به اعمال تحریم های اقتصادی و سیاسی علیه رژیم طالبان ادامه می دهند. شایان ذکر است که سرمایه های دولت افغانستان در بانک های غربی نیز مسدود شده است. در چنین شرایطی از وضعیت فعلی افغانستان، ضرورت تأثیر حاکمیت کنونی طالبان بر مناطق خاورمیانه و اروپا نمایان می شود.
ذی نفعان
باید گفت تأثیر سلطۀ مجدد طالبان در کشور افغانستان بر منطقه خاورمیانه، تاثیری دو برابر و دوچندان از دیگر مناطق است. در این میان برخی کشورها از تسلط طالبان سود می برند، درحالی که برخی دیگر از قدرت یابی مجدد متضرر گردیده اند. بزرگترین ذینفعان از تسلط طالبان قطر و ایران هستند. قطر به واقع پشتیبان و حامیِ دیرین طالبان بوده و از سال ۲۰۱۳ با میزبانی رسمی هیئت سیاسی طالبان در دوحه، و میزبانی مذاکرات صلح با هدف پایان دادن به مناقشه افغانستان، به عنوان میانجی بین طالبان و ایالات متحده مشغول نقش آفرینی بوده است. در نتیجه این احتمال وجود دارد که قطر از نظر دیپلماتیک، اقتصادی و در حوزه امنیتی از روابط نزدیکتر با افغانستان تحت حاکمیت طالبان سود خواهد برد.
ایران نیز از تسلط طالبان بر افغانستان منتفع می شود. حاکمان ایران و طالبان دارای منافع مشترک ژئواستراتژیکی هستند که دولت سابق افغانستان از آنها بی بهره بودند. احتمالاً این منافع مشترک به کاهش هرگونه بیثباتی در سراسر مرز مشترک آنها منجر می شود، بی ثباتی هایی درقالب سرازیر شدن جریان پناهجویان به ایران است. هرچند باید گفت سرریز خیل عظیمی از مهاجران افغان فشاری بر این کشور خواهد بود. ایران میزبان حدود ۷۸۰۰۰۰ پناهجوی افغان ثبت شده در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل است که دومین کشور پس از پاکستان با میزبانی حدود ۱٫۴ میلیون نفر محسوب می شود. با این حال و بنا بر گزارش ها، ایران میزبان سه میلیون پناهجوی غیرقانونی افغان دیگر نیز هست.
تاثیر منفی
جدا از کشورهای منتفعِ فوق الذکر، باید اشاره کرد که برای سایر کشورهای دیگر خاورمیانه، تسلط مجدد طالبان بر افغانستان دربردارندۀ پیامدهای منفی متعددی به خصوص در موضوع شورش های ضددولتی نیز هست. چراکه با میزبانی طالبان از گروه های تروریستی فراملی همچون القاعده، این نگرانی وجود دارد که افغانستان در حال تبدیل شدن به پناهگاهی امن برای این گروه ها گردد؛ گروه هایی که می توانند از مناطق غیرقانونی کشور برای بازسازی، تجدید قوا و یا انجام حملات در خاورمیانه و مناطق دیگر استفاده کنند. شایان ذکر است این نگرانی در میان دولت های خاورمیانه وجود دارد که موفقیت چشمگیر طالبان در تسلط بر افغانستان، گروه های تروریستی در خاورمیانه را برای بسیج نیروهای جدید و عملیاتی جهت انجام حملات جاه طلبانه تر جسور می سازد، زیرا آنها درپیِ الگوبرداری از استراتژی طالبان در جنگ شورشی هستند.
اما در همین راستا نگرانی موازیِ دیگری نیز وجود دارد. از آنجایی که تسلط طالبان در افغانستان به هیچ گونه اقدام نظامی بین المللی علیه آنها منجر نشده است؛ اکنون با تسط مجدد این گروه، گروه های شورشی خاورمیانه به فکر تبعیت و الگوبرداری از طالبان در مسیر مشروعیت بخشیدن به اهداف و دستاوردهای سرزمینی خود هستند. به عنوان مثال می توان به حماس فلسطین اشاره کرد که بلافاصله تسلط طالبان را به این گروه تبریک گفت. علاوه بر این، حزب الله لبنان و حوثی های یمن نیز با پذیرش بین المللی ناشی از تسلط طالبان بر افغانستان تشویق شده و امید یافته که در صورت موفقیت در این مسیر، به همان پذیرش جهانی از تصاحب دولت هایشان دست یابند.
اما می توان گفت در جریان مقابله با جسارت بیشتر گروه های شورشی خاورمیانه، کشورهای عرب منطقه، همچون کشورهای خلیج فارس، در تعقیب منافع خود مصمم و قاطعانه تر می شوند. به گونه ای که می توان گفت این کشورها درحال تقویت روابط نظامی و اقتصادی خود با اسرائیل به عنوان مانع و سدی در برابر اقدامات ایران و گروه های نیابتی آن مانند حزب الله، حوثی ها و سایرینی همچون طالبان برای انجام حملات تهاجمی بالقوه علیه آنها هستند.
سرمایه گذاری بی ثمر
شایان ذکر است تأثیر تسلط طالبان بر افغانستان به انحاء مختلف بر اروپا تأثیر گذاشته است که این دست تاثیرات با تأثیری که بر خاورمیانه داشته، متفاوت است. یکی از تفاوت های میان دو منطقه، تاثیر بر سرمایه گذاری های پیشین آنها بوده است؛ بدین ترتیب که تا پیش ازاین چندین کشور اروپایی سرمایه گذاری های عمده ای در بخش نیروها و تدارکات نظامی و همچنین پرسنل و منابع کمک های بشردوستانه و برای حمایت از دولت سابق افغانستان صورت داده بودند که پس از تسلط طالبان بر کشور زایل شد. نیاز به تخلیه سریع یا محافظت از پرسنل باقی مانده مرتبط با کمک های بشردوستانه آنها در افغانستان، تا حد زیادی به پایان فاجعه بار مداخله آنها در کشور افزوده است. این جریان به ویژه دربرگیرندۀ مدیریت کارآمدترین شیوه های عملی برای رسیدن به شهروندان خود و افغان های همکار با خود، و متعاقبا خروج و ورود آنها به امن ترین راه ممکن به اروپا بوده است.
مسئولیت پناهندگان
دومین تاثیر تسخیر افغانستان توسط طالبان بر کشورهای اتحادیه اروپا، بار مسئولیت سنگینی بوده است که هجوم گسترده مهاجران افغان به اروپا بر دوش منابع اقتصادی و اجتماعی این کشورها گذاشته است. همانطور که پیشتر نیز بحث شد، حاکمیت خشونت ورز طالبان به بحران بزرگ پناهجویان در قالب آوارگی داخلی و خروج بین المللی منتهی شده است. براساس برآوردهای کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان ۹۰ درصد از ۲٫۶ میلیون پناهجوی افغان در کشورهای همسایه ایران و پاکستان زندگی کرده و مابقی به اروپا پناهنده شده اند. این امر باعث شده است تا دولت های اروپایی به دنبال راه حل هایی برای مدیریت سرریز و نفوذ پناهجویان افغان باشند. به عنوان مثال، تا آوریل سال ۲۰۲۱، تعداد پناهجویان افغان در کشورهای اتحادیه اروپا به ۱۰۰۰۰۰ نفر رسید. در نشانه ای امیدبخش، پرونده ۲۸۷۰۰ پناهجوی افغان بسته شده است که اکثریت آنها در بین سایر کشورها در آلمان مستقر شده اند. این روند، اکثر وعده اتحادیه اروپا برای پذیرش ۳۶۰۰۰ پناهجوی افغان که با ائتلاف غربی در افغانستان کار کرده و در خطر هدف قرار گرفتن توسط رژیم طالبان قرار داشتند را محقق ساخته است.
لیکن بااین وجود باید گفت کشورهای اتحادیه اروپا همواره با چالشی مرتبط با چگونگیِ مدیریتِ سیل عظیم پناهجویان افغان به کشورهای خود آنهم به بحترین نحو ممکن، مواجه اند. در همین راستا باید توجه داشت که مسائل مربوط به اسکان پناهجویان بایستی حل شود؛ از جمله چگونگی تسهیل اتحاد مجدد خانواده ها، ایجاد برنامه های حمایت اجتماعی برای تازه واردان، و فراهم کردن فرصت های تحصیلی و شغلی برای آنها. اما نکته مثبت این است که چندین کشور عضو اتحادیه اروپا مانند آلمان، سوئد و ترکیه، علیرغم مواجهه با مشکلاتی در مدیریت ورود پناهجویان افغان به جوامع خود، از پناهجویان افغان استقبال کردند. به عنوان مثال، ترکیه میزبان حدود ۳۰۰۰۰۰ جمعیت افغانی بود که قبل و بعد از تسلط طالبان در اوت ۲۰۲۱ وارد این کشور شدند. با این حال، در اواسط سال ۲۰۲۲ –با توجه بر این مسئله که ترکیه در حال حاضر منزلگاهِ حدود چهار میلیون پناهنده سوری است- پذیرش هجوم گسترده مهاجران افغان به ویژه با توجه به نرخ تورم بالا و مشکلات اقتصادی، متضمن مشکلاتی برای کشور بوده است.
درس ها و تجربیاتِ فراگرفته
با در نظر گرفتن موارد مطروحه، می توان گفت سایر کشورهای اتحادیه اروپا به دنبال محدود کردن ورود مهاجران بودند. چنانچه کشورهایی به ویژه چون اتریش، یونان و مجارستان، به دلایل مختلف درصدد محدود کردن ورود مهاجران به کشورهای خود به عنوان “دروازه ایی برای جریانات نامنظم به اتحادیه اروپا” بودند. این واکنش به تجربه منفی کشورهای مذکور در مدیریت سرریز صدها هزار پناهنده سوری برمی گشت، مهاجرانی که پس از سال ۲۰۱۴ و به دنبال جنگ داخلی کشورشان و همچنین افزایش نرخ تورم و بیکاری فرار کرده بودند. درحقیقت می توان گفت با افزایش احساساتی ضد پناهجویان در کشورهایی مانند فرانسه، آلمان، ایتالیا و سوئد، چشم انداز احزاب سیاسی دست راستی برای تشکیل دولت در آن کشورها افزایش یافت که در نتیجه ورود پناهندگان افغان (و سوری) را محدودتر می کرد.
نهایتا می توان گفت مسائلی از این دست موجب شده اند تا کشورهای اروپایی دررابطه با سیاست های خود در زمینه امنیت، ثبات، روابط با ایالات متحده و دیگر قدرت های منطقه ای، مهاجرت و مسائلی دیگر، درس ها و تجربیات فراگرفته از تحولات افغانستان را لحاظ کنند. بدین ترتیب اتحادیه اروپا اکنون در حال تامل و تعمق دررابطه با عواقب مداخلات آتی در میان کشورهای ناتو و یا بررسی این مسئله است که آیا چنین مداخلاتی در بلندمدت از نظر ژئواستراتژیکی موثر خواهند بود یا خیر. اما درس دیگری از مداخله خارجی به امکان پذیری ایجاد مأموریت های کمک های بشردوستانه، به ویژه در کشورهایی مانند افغانستان آنهم با توجه به سطوح بالای خشونت و آشفتگی های داخلی این کشور بر می گردد.
جمع بندی
به طور کلی می توان اشاره کرد در شرایطی که از یک سو طالبان با سطوح بالای نابه سامانی داخلی دست و پنجه نرم کرده و در عین حال نیز به حکومت تئوکراتیک خشن خود ادامه می دهند، جریان خروج پناهجویان از کشور احتمالاً افزایش خواهد یافت و در نتیجه ظرفیت و توان کشورهای همسایه و همچنین اروپا برای جذب آنها به نحوی رو به وخامت خواهد گذاشن. همچنین کامیابی طالبان در تسلط بر افغانستان، گروه های شورشی اسلام گرا در خاورمیانه و مناطق دیگر را جسورتر ساخته تا از این طریق شورش های خود را شدت بخشند.
اما درکل، درماندگی و ناکامی طالبان در رهبری افغانستان منبع نگرانی کشورهای همسایه، اروپا و خاورمیانه بزرگ گردیده است. چراکه جرایم سازمان یافته، قاچاق مواد مخدر، و خروج گسترده پناهجویان همچنان بر خاورمیانه، اروپا و سایر مناطق تأثیر خواهد گذاشت. بدین ترتیب می توان گفت مسیر پیش رویِ افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان در سال های آتی به کانون تروریسم و پناهگاهی امن برای سازمان های تروریستی اشاره دارد. از دیگر سو می توان اشاره کرد که افغانستان همچنان کشوری ست که مردم آن، به ویژه زنان، نه تنها از حقوق اولیه خود محروم می باشند، بلکه مجبور به گذرانِ زندگی در یک سیستم اقتصادی و اجتماعی شکست خورده می باشند.