آیا پاکستان آماده مقابله با تحریک طالبان پاکستان است؟
۲۹ بهمن (دلو) ۱۴۰۱ – ۱۸/ ۲/ ۲۰۲۳
دکتر اسفندیار میر؛ تمنا سالک الدین؛ اندرو واتکینز
دکتر اسفندیار میر کارشناس ارشد برنامه جنوب آسیا در موسسه صلح ایالات متحده (USIP)، تمنا سالک الدین مدیر این برنامه، و اندرو واتکینز کارشناس ارشد موسسه صلح ایالات متحده می باشد. به باور نویسندگان مشترک در مطلب حاضر، طی بحبوحۀ بحران اقتصادی پاکستان و حاکمیت طالبان در افغانستان، شاهد سربرآوردن مجدد طالبان پاکستانی به عنوان تهدیدی فزاینده قوی و رو به رشد هستیم. چنانچه از زمان به قدرت رسیدن طالبان افغانستان در سال ۲۰۲۱، تحریک طالبان پاکستان نیز کارزاری خشونت آمیز و فزاینده را پیش برده است. نویسندگان در مطلب حاضر به تحلیل پیرامون این مسئله خواهند پرداخت که آیا حملات تحریک طالبان پاکستان نشانگر قدرت این گروه می باشد یا خیر و در همین راستا نیز به تحلیل چگونگیِ ظرفیت پاسخ دهی اسلام آباد، موضع طالبان افغانستان در قبال تحریک طالبان پاکستان و گزینه های پیش روی سیاست گذاران ایالات متحده می پردازند. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
حمله طالبان پاکستانی در اواخر ژانویه ۲۰۲۳ به مسجد پیشاور، مرکز ایالت خیبر پختونخوا پاکستان، جان بیش از ۱۰۰ عبادت کننده را گرفت. در ابتدا مسئولیت این بمب گذاری توسط جناحی از تحریک طالبان پاکستان (تی.تی.پی، که به عنوان طالبان پاکستانی نیز شناخته می شود) بر عهده گرفته شد، اما متعاقبا این ادعا از سوی رهبری مرکزی تحریک طالبان پاکستان رد شد. این حمله مهلک ترین و مرگبارترین حمله تحریک طالبان پاکستان از زمان تجدید فعالیت این گروه در سال ۲۰۲۱ و پس از به قدرت رسیدن طالبان افغانستان در افغانستان بوده است. در حالی که پاکستان اخیرا با بحران اقتصادی بزرگ، عواقبِ سیل های مرگبار پاییز گذشته و یک صحنه سیاسی همواره آشفته و پر تلاطم مشغول دست و پنجه نرم کردن بوده است، از سوی دیگر تهدید فزایندۀ گروه تحریک طالبان پاکستان نیز خود چالش دیگری را برای این کشور در حال تقلا تحمیل می کند.
بمب گذاری پیشاور چه میزان و ابعادی از تهدید تحریک طالبان پاکستان برای پاکستان را در بردارد؟
به باور دکتر اسفندیار میر، حملۀ صورت گرفتۀ پیشاور توسط جناحی از تحریک طالبان پاکستان یکی از مرگبارترین حملات تروریستی در پاکستان طی سال های اخیر بوده است و در نظر گرفتنِ عواملی از مهلک و مرگبار بودن آن و همچنین توانایی مهاجمان برای نفوذ به عمق این کشور، جایی که باید امن ترین قسمت پیشاور باشد، حاکی از احیای قابلیت مهم حملات شهری از سوی گروه تحریک طالبان پاکستان می باشد. حملۀ مذکور در پیِ تشدید خشونتِ تحریک طالبان پاکستان از جمله به واسطۀ انفجار بمب های دست ساز و حملات هدفمند از اواخر سال گذشته بود، یعنی زمانی که آتش بس میان پاکستان و تحریک طالبان پاکستان پایان یافت. در مجموع می توان گفت این وضعیت نشان دهندۀ سیر صعودیِ پیوسته و مستمری از فعالیت تحریک طالبان پاکستان می باشد، گروهی که در پروسه ای زمانی از میان مدت تا بلند مدت می توانند چالشی بزرگ را بر پاکستان تحمیل کند.
تشدید رشته عملیاتِ خشونت آمیز تحریک طالبان پاکستان، تابعی از قدرت سیاسی و مادی فزاینده و رو به رشدِ این گروه بوده که در انسجام سیاسی، بسط کادر جنگجویان تعلیم و آموزش یافته، بمب گذاران انتحاری، سلاح و تجهیزات در گروه تحریک طالبان پاکستان انعکاس یافته است. غالبِ توان، ظرفیت و رهبری سیاسیِ گروه تحریک طالبان پاکستان در افغانستان مستقر است. اما این گروه تا حدودی نفوذ ارضی خود در کشور پاکستان را در مناطق جنوبی خیبر پختونخوا مانند وزیرستان جنوبی، وزیرستان شمالی، تانک، بانو و لکی مروت بازپس گرفته است. تحریک طالبان پاکستان توانسته از طریق اخاذی و زورگیری در داخل خاک پاکستان و همچنین در افغانستان دست به جمع آوری و جذب کمک های مالی بزند؛ چنانچه در سراسر ایالت ها/ولایت ها، محرک و انگیزه هایی جهت جمع آوری کمک های مالی برای به اصطلاح جهاد این گروه وجود دارد.
طالبان افغانستان نیز همچنان قویا حامی و پشتیبانِ تحریک طالبان پاکستان بوده و پناهگاه امنِ بی قید و شرطی را برای این گروه فراهم آورده اند. همچنین تحریک طالبان پاکستان از حمایت مردمی زیادی در افغانستان نیز برخوردار است، منطقه ای که هم جمعیت حوزه های تحت نفوذ طالبان و هم غیرطالبانی به دلیل نفرتی ملتهب از بیزاری از پاکستان پشت تحریک طالبان پاکستان درآمده، از این گروه حمایت می کنند. همچنین برخی از ستیزه جویان طالبان نیز در حال پیوستن به گروه تحریک طالبان پاکستان بوده و در همین راستا گزارش هایی از افغان بودن برخی عاملان انتحاری حملات اخیر نیز وجود دارد. تعداد انگشت شماری از رهبران طالبان، به ویژه سراج حقانی، وزیر کشور/داخله طالبان، گاها در مواردی و به درخواست کشور پاکستان، گروه تحریک طالبان پاکستان را مهار و محدود ساخته اند. بااین وجود باید گفت موازنۀ آرا و عقاید در درون طالبان قویا به نفع تحریک طالبان پاکستان و عملیات این گروه بوده است. خصوصا اینکه امیر طالبان، هبت الله آخوندزاده با (افکار) تحریک طالبان پاکستان مبنی براین که نظام پاکستان نظامی “غیر اسلامی” است، موافقت و سازش دارد.
آیا حمله اخیر محاسبات طالبان افغانستان پیرامون روابط با تحریک طالبان پاکستان را تغییر خواهد داد؟ واکنش طالبان افغانستان در آینده پیش رو چگونه خواهد بود؟
اندرو واتکینز براین باور است که بعید به نظر می رسد طالبان افغانستان محاسبات استراتژیک خود جهت حمایت از تحریک طالبان پاکستان را تغییر دهند. طی هفته های پیش و یا روزهای پس از حمله اخیر، پیام های طالبان افغانستان تقریبا با بی اعتنایی و نوعی سرکشی، همچنین ضعیف ترین برخورد برای محکومیت ها، و یا نشان دادن خود کشور پاکستان به عنوان مسئول نهایی جنگ طلبی و ستیزه جویی در داخل مرزهایش همراه بوده است. همچنین امیرخان متقی سرپرست وزارت خارجه طالبان در سخنرانی خود دو روز پس از این حمله، در یک گردهمایی در کابل پاکستان را از “اتهام زنی” یا “کاشتن بذر دشمنی” برحذر داشت.
این لفاظی غیردیپلماتیک بر عزم طالبان برای ادامه حمایت از تحریک طالبان پاکستان، حتی در صورت فشارهای شدید پاکستان تاکید دارد. مقامات امنیتی طالبان در ژانویه ۲۰۲۳ یادداشتی را در اختیار مطبوعات محلی قرار دادند که شرحی از کمپ های آموزشی ارائه می دهد و ظاهرا این کمپ ها بنابر اظهارات در پاکستان مستقر بوده و توسط تشکیلات امنیتی پاکستان حمایت می شوند؛ جایی که هزاران ستیزه جوی دولت اسلامی در حال آماده شدن برای حمله به افغانستان بوده اند. در وقع واکنش و پاسخ طالبان برای مقابله با حمایت شان از تحریک طالبان پاکستان، طرح اتهامات متقابل بوده است که این خود نشانگرِ چرخش و تغییر جهتی قریب الوقوع از روند حمایتی طالبان افغانستان نیست.
این سیگنال های لفظی با گزارش های رواییِ مقامات سازمان ملل و سایر ناظران دررابطه با افرادی از تحریک طالبان پاکستان که آزادانه در حال رفت و آمد و یا تجارت در شهرهای افغانستان هستند، مطابقت دارد. به هروی علیرغم محاسبات استراتژیک قاطع و راسخ طالبان به نفع تحریک طالبان پاکستان، به نظر می رسد که رهبری آنها اهمیت حفظ ارتباطی عملکردی با پاکستان و یا حداقل جلوگیری از تبدیل تنش ها به درگیری های تمام عیار را درک می کند. احتمالا موضع آتی طالبان همچون کشاکشی از تناوب دوره های تنش و تنش زدایی خواهد بود.
اما واکنش احتمالی پاکستان چگونه خواهد بود؟
به گفتِ دکتر اسفندیار میر، واکنش پاکستان به تجدید فعالیت گروه تحریک طالبان پاکستان نامتناسب و نامعقول بوده و بعید به نظر می رسد این جریان پاسخ دهی در کوتاه مدت بهبود یابد. گرچه تا پیش از این رهبران پاکستانی در پی کم اهمیت جلوه دادن قدرت تحریک طالبان پاکستان و همچنین نفوذ طالبان بر تحریک طالبان پاکستان و رابطه با آن برای چندین سال بوده اند، لیکن اکنون به نظر می رسد که در حال مقابله با عمق حمایت طالبان از تحریک طالبان پاکستان هستند. با این حال به نظر می رسد مقامات پاکستانی همچنان در طلب توافقی -در حالت ایده آل با تنظیم یک آتش بس- از طریق طالبان هستند. به نظر می رسد که رهبری نظامی و اطلاعاتی و همچنین مقامات وزارت خارجه مایل به همکاری با طالبان بوده، حتی این گروه را مطلوب تر از دولت جمهوری سابق افغانستان می دانند؛ دولتی که پاکستان همواره درصدد بود با توسل به جامعه جهانی با طالبان وارد تعامل سازد. اما تعهد مصالحه ناپذیر طالبان به تحریک طالبان پاکستان به این معناست پاکستان دو راه دارد؛ یا بایستی خشونت تحمیل شده را نادیده گرفته، یا برای حفظ رابطه با طالبان به تحریک طالبان پاکستان رضایت دهد.
عامل کلیدی دیگری که واکنش پاکستان را شکل می دهد، اقتصاد رو به وخامت این کشور است. این مسئله گزینه های نظامی پاکستان را نیز محدود می سازد. پاکستان قادر است حملات و اقداماتی دفاعی در داخل کشور صورت دهد، اما مشکل آنجاست که منابع لازم جهت عملیاتی قدرتمند و قوی را در اختیار ندارد. پاکستان بار دیگر مشغول ایده حملات هوایی فرامرزی بوده که آخرین بار در آوریل ۲۰۲۲ انجام شد. فشار فزاینده ای نیز برای اقدام وجود دارد؛ زیرا بخش هایی از طیف سیاسی پاکستان در حال شکل دادن جریانِ تجدید فعالیت تروریسم به عنوان دسیسه ای از سوی ارتش برای جلوگیری از بازگشت عمران خان، نخستوزیر سابق به قدرت و دریافت کمک های آمریکا هستند. با این وجود فشارهای اقتصادی و خطر مارپیچ درگیری و نزاع، به ویژه در بحبوحه گزارش هایی مبنی بر الحاق ستیزه جویان طالبان به تحریک طالبان پاکستان، ممکن است شک و تردیدهایی را در مورد چنین عملیات فرامرزی در پاکستان ایجاد کند.
آیا تحریک طالبان پاکستان تهدیدی برای منافع آمریکا محسوب می شود؟
در ادامه دکتر اسفندیار میر چنین مطرح می کند، در حالی که تهدیدِ ناشی از تحریک طالبان پاکستان برای کشور پاکستان آشکار و روشن است، اما تهدیدی که این گروه بر منافع آمریکا دربرخواهد داشت هنوز مشخص و معلوم نیست. زمانی که این گروه برای نخستین بار در سال ۲۰۰۷ ظهور کرد، از چند جهت تهدیدی مستقیم برای ایالات متحده به شمار می رفت. چراکه این گروه از شورش طالبان علیه نیروی نظامی ایالات متحده و همچنین دولت برچیده شدۀ افغانستان حمایت می کرد و در این مسیر به هدف قرار دادن -و به واقع در برخی موارد با کشتنِ- پرسنل ایالات متحده در حملاتی پیچیده مبادرت می کرد. به طور مثال تحریک طالبان پاکستان در دسامبر ۲۰۰۹ و در جریان عملیاتی مشترک با القاعده، موفق شد جاسوسی را که توسط سازمان سیا برای نفوذ به رهبری القاعده در منطقه وزیرستان پاکستان فرستاده شده بود را از خود بیخود ساخته؛ او را با بمبی انتحاری در پایگاهی در شرق افغانستان نزد سازمان سیا و مقامات دولتی شریک خود فرستاد؛ که این جریان به کشته شدن چندین افسر سیا منجر شد. همچنین در سال ۲۰۱۰، تحریک طالبان پاکستان تلاش کرد تا حمله ای در میدان تایمز شهر نیویورک صورت دهد که به شکست منتهی شد.
اما تحریک طالبان پاکستان در سال ۲۰۲۳ و حداقل در کوتاه مدت تهدید مستقیمی برای ایالات متحده تحمیل نخواهد کرد. مواضع این گروه برخلاف گذشته، اکنون حامل این پیغام است که تحریک طالبان پاکستان هیچ هدف مستقیمی علیه ایالات متحده نبوده و بدین ترتیب به نظر می رسد این گروه بیشتر بر برنامه محلی خود علیه پاکستان متمرکز گردیده است. یکی از دلایل اصلی این تغییر یا چرخش مواضع، مفتی نور ولی محسود، رهبر کنونی تحریک طالبان پاکستان است.
طبق تشخیص محسود پیرامون افول تحریک طالبان پاکستان از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷، بزرگترین شکست برای این گروه هدف قرار داده شدن آن از سوی حملات هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده بود که پتانسیل جنگیِ تحریک طالبان پاکستان را از بین می برد. از این رو محسود با نگرانی از حملات هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده، از مقابله با آمریکا برحذر شد. بدین ترتیب محسود با امید به اینکه دیگر حملاتی از طریق هواپیماهای بدون سرنشین علیه گروه وی به راه نیفتد، از انجام اقداماتی تحریک آمیز و توطئه سازی علیه ایالات متحده اجتناب کرد. گرچه محاسبات تحریک طالبان پاکستان همیشه می تواند با رهبری جدید تغییر کند؛ اما از آنجایی که این گروه غیرقابل پیش بینی است، حتی تحت رهبری محسود نیز برخی خطراتی همچنان به قوت خود باقی خواهد بود؛ چنانچه تحریک طالبان پاکستان حملاتی را انجام داده که اهداف اعلام شده خود را تکذیب و کتمان می کند، از جمله حملاتی علیه دیپلمات های چینی در پاکستان.
با این اوصاف باید گرفت، تحریک طالبان پاکستان به طرق و انحای مختلف برای رشد و پرورشِ تهدیدهای مستقیم دیگر بر ایالات متحده ادامه خواهد داد. یکی از این موارد آن است که عناصر القاعده و گروه های وابسته به آن در جنوب آسیا همچنان به پناه گرفتن پشت تحریک طالبان پاکستان در افغانستان ادامه دهند. از دیگر سو می توان گفت اگرچه شاید کمتر از گذشته، اما همچنان هم تحریک طالبان پاکستان برای القاعده مفید و یاری رسان است. چنانچه می توان اشاره کرد درصورتی که گروه تحریک طالبان پاکستان قلمرو پاکستان را به دست آورد، القاعده نیز در پی کسب موقعیتی در مناطق تحت کنترل تحریک طالبان پاکستان خواهد بود. همچنین ستیزه جویانِ خارجی دیگری نیز در افغانستان حضور دارند که طرح ها و برنامه های منطقه ای متفاوتی داشته و چنانچه تحریک طالبان پاکستان به دستاوردهای بزرگ ارضی/سرزمینی دست یابد، پناهگاهی در پاکستان خواهند یافت. اما شیوه و طریقۀ اساسی تری که تحریک طالبان پاکستان می تواند به واسطۀ آن منافع ایالات متحده را تهدید سازد، بی ثبات ساختن پاکستان است. این امکان گرچه امری عملی و محقق محسوب می شود اما قریب الوقوع نیست. لیکن باید در نظر داشت اگر این امکان محقق شود، به دنبال آن کابوسی از امنیت فرسودۀ هسته ای پاکستان، بی ثباتی منطقه ای گسترده تر و دغدغه های مهاجرت نیز فزونی خواهد یافت.
ایالات متحده چه گزینه های سیاسی در اختیار دارد؟
اما تمنا سالک الدین معتقد است برخلاف عملیات تروریستیِ پیشینِ گروه تحریک طالبان پاکستان از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴، این بار نه تنها طالبان افغانستان در این کشور قدرت یافته و کنترل را در دست دارند بلکه ایالات متحده نیز هیچ حضور نظامی در منطقه ندارد؛ دو عاملی که گزینه های ایالات متحده در برابر تحریک طالبان پاکستان را بسیار محدودتر از پیش می سازد. طی سال های گذشته، ایالات متحده موقعیت اطلاعاتی و نظامی آن را داشت تا بتواند به دولت و ارتش پاکستان در زمانی که به دنبال تحریک طالبان پاکستان بود، کمک کند؛ لیکن امروزه ایالات متحده حتی برای درک و توان خود جهت کمک به هر گونه اقدام خیزشی علیه تحریک طالبان پاکستان بسیار محدود و دست بسته شده است. همانطور که اشاره شد، در مقابل تهدید تحریک طالبان پاکستان بر ایالات متحده نیز به مراتب نامشخص و مبهم تر است؛ واقعیتی که این تهدید فزاینده را در اولویت سیاست ایالات متحده قرار نخواهد داد. آن روی سکه باید توجه داشت، گرچه ایالات متحده در حال حاضر در محاسبات تحریک طالبان پاکستان به حساب نمی آید، اما هر گزینه سیاست گذاری مستقیمی که این جریان را تغییر و ایالات متحده را هدف تحریک طالبان پاکستان یا حتی طالبان افغانستان قرار دهد، برای واشنگتن خوشایند نخواهد بود.
اما با درنظر داشتِ بحران اقتصادی و سیاسی فعلی در پاکستان، امکان آن وجود دارد که سیاستگذاران ایالات متحده در موقعیت مناسبی برای گفتگو با رهبران پاکستانی و بررسیِ نیاز به تمرکز و پیشبرد برنامه ای آشکار و شفاف در مقابل تحریک طالبان پاکستان باشند. با این حال، توانایی واشنگتن برای شکل دادن یا کمک به چنین طرحی محدود خواهد بود. تداوم حمایت ایالات متحده از پلیس پاکستان و سایر سازمان های مجری قانون، از جمله تجهیزات آموزشی و تاکتیکی، می تواند روشی موثر و مفید جهت مقابله با تحریک طالبان پاکستان باشد. اما مسئله اساسی طریقه برخورد پاکستان با طالبان افغانستان خواهد بود؛ کسانی که برای گروه تحریک طالبان پاکستان پناهگاهی امن فراهم آورده اند. بعید به نظر می رسد که پاکستانی ها به هر پیشنهادی از سوی ایالات متحده مبنی بر فشار روی طالبان افغانستان در کابل اعتنا و توجهی کنند (چه رسد به قطع روابط با طالبان افغانستان). حتی اگر روزی پاکستان در داخل افغانستان و علیه طالبان افغانستان نیز دست به اقدام زند، این رویکردِ احتمالا به دلیل حرکت قاطعی برخاسته از خود اسلام آباد خواهد بود و نه به دستور ایالات متحده.
منبع: https://www.usip.org