روابط خارجیسر تیتر خبرهاسیاستنخستین خبرهایادداشت ها

چین و اتصال به افغانستان؛ چرخشی بر مدار منافع اقتصادی و ملاحظات امنیتی

۱۵ بهمن (دلو) ۱۴۰۲ – ۴/ ۲/ ۲۰۲۴

شاید بتوان گفت آنچه جمهوری خلق چین و بلند پروازی های این کشور را از سایر قدرت های منطقه و فرامنطقه ای متمایز می سازد، پیشبردِ سیاست هایِ زیرپوستیِ پکن در قدرت افزایی پایدار و سلطه بر منطقه، آنهم به واسطۀ کنترل بر شبکه ها و بازارهای اقتصادی و درگیر ساختن کشورهای مختلف با پروژه های تجاری یا طرح های فرامرزیِ هدفمند می باشد. بدین ترتیب شاید بتوان گفت چین سیطرۀ خود بر جهان را نه با سرمایه گذاری برای مداخلات و لشکرکشی های نظامی (البته که چین در موقعیت های خاص، مانور نظامی، فشار نظامی و همچنین توان نظامی خود را نیز به نمایش می گذارد)، بلکه با پیشبردِ سیاستی از سایه ­گستری نرم با دستی نامرئی پیش می برد. در نتیجه پکن منافع خود را با بهره برداری از موقعیت های متمایز در عرصه های مختلف پیوند زده است، که این جریان به نفوذ سیاسی-اقتصادی آن در ابعاد دیگر نیز سرایت یافته؛ به نحوی که می توان رویکردِ چین را با نوعی استعمارِ نوینِ نهانی در بازی امپریالیسمِ جهانی مترادف دانست.

چین، به عنوان یک غول اقتصادی، حرکتی را برای احیای جاده باستانی ابریشم آغاز کرده است. ابتکار بلندپروازانه «کمربند و جاده» که شامل طرح ‌هایی برای کمربند اقتصادی جاده ابریشم و جاده ابریشم دریایی قرن ۲۱ است، با هدف اتصال قاره آسیا، اروپا و آفریقا است. (شایان ذکر است جاده ابریشم دریایی مکملی دریایی برای کمربند اقتصادی جاده ابریشم می باشد که بر توسعه زیرساخت ها در آسیای مرکزی متمرکز است. طرح های مذکور با یکدیگر ابتکارعمل کمربند و جاده را تشکیل داده که برای افزایش نفوذ چین در سراسر آسیا طراحی شده است.)

یکی از سرمایه ‌گذاری ‌های ابتکاری کمربند و جاده در جنوب آسیا، کریدور اقتصادی چین و پاکستان است که شهر کاشغر در منطقه خودمختار سین کیانگ-اویغور چین را به بندر گوادر پاکستان متصل می‌ کند. بدین ترتیب می توان گفت چین همواره مترصد بهره برداری از فرصت های مطلوب بوده و در این مسیر از رسیدن به اهداف منطقه ای و فرامنطقه ای اش، تنگناهای سیاسی و تهدیدهای امنیتی را دفع و اهداف خود را توسعه بخشیده است.

اما این زیاده خواهی های چندجانبه پکن، توجه این کشور بر چالش های پیشِ رو را کمرنگ نساخته است. به نحوی که می توان بر اهمیتِ تمرکزِ چین بر تهدیدهای امنیتی و مشکلاتِ مربوطه در این مسیر نیز اشاره داشت. به ویژه در رابطه با افغانستان می توان گفت که این کشور برای چین همزمان متضمنِ فرصت ها و تهدیدهای خاص خود بوده است. از یک سو فساد، ناکارامدی و یا بی کفایتیِ حُکام حاکم بر این سرزمین، بستری مساعد برای تاراج منابع ملی آن را فراهم نموده، و از دیگر سو، فاکتورهای مذکور، خود به چالشی دیرپا و متمادی جهت تبدیل افغانستان به بستری بی ثبات و متزلزل برای رخنۀ گروه های افراطی و پرورش تروریسم تبدیل گردیده است.

سرمایه گذاری چین در حوزه منابع معدنی بکر و دست نخورده افغانستان، تمایلِ پکن در نقش آفرینی ضروری را فعال نگاه می دارد. از این رو، چین به تمامی وجوهِ مثبت و منفی مناسبات با افغانستان و تحولات آن واقف بوده، جهت بهره مندی از مواهبِ آتی در پروژه های بلند مدت خود، حتی از تعامل و تسامح با بازیگرانِ غیرمشروع و انعقاد توافقاتی دو یا چند جانبه با آنها نیز ابایی ندارد. بنابراین، رویکرد عملگرایانۀ چین بر پایۀ ساختاری از واقعگراییِ موجود منهای اخلاق مداری فرضی بنا شده است. نگرشی که سبب می شود چین نسبت به چالش های احتمالیِ آتی نه با دیدگاهی از هراس، بلکه با موضعی از هوشیاری و آمادگی برخورد کرده، با برنامه ریزی های سازماندهی شده و جذب کشورهای منطقه، تهدیدهای احتمالی را نیز به فرصتی مطلوب برای خود تبدیل کند.

چین و افغانستان؛ گام هایی محتاط اما مستمر در تحقق منافع محرز پکن

طی اخباری اخیرا انتشار یافته، اعلام شد که طالبان نخستین راه ارتباطی خود که افغانستان و چین را به یکدیگر متصل می سازد، تکمیل نموده است. اما تحلیلگران انتظار دارند که پکن به دلیل نگرانی های امنیتی در مورد تروریست ها و ستیزه جویان جدایی طلب، در مورد ارائۀ دسترسی کامل این همسایه جنگ زده به مرز زمینی جدید خود، محتاطانه عمل کند. به نحوی که چین هیچ گونه تسهیلات گمرکی در این منطقه -یعنی جایی که افغانستان با منطقه خودمختار سین کیانگ چین تماس و تلاقی دارد- نداشته، و همچنین صحبت و سخنی نیز مبنی بر قصد چین جهت اضافه کردن یک گذرگاه/نقطه عبور رسمی گفته نشده است. در حال حاضر، تنها مرزبانان چینی در گذرگاه واخجیر در انتهای شرقی کریدور واخان، جایی که این جاده واقع شده است، گشت می زنند.

 به گفته محمد ایوب خالد، والی بدخشان، در مصاحبه با خبرگزاری باختر تحت کنترل طالبان، این جاده به عرض ۵ متر در ۱۵ ژانویه تکمیل شد و این جاده از طریق گذرگاه واخجیر در انتهای شرقی کریدور واخان -نوار زمینی به سختی قابل دسترس در رشته کوه پامیر- به مرز چین رسیده است. این مسیر می تواند گشاینده و هموار کنندۀ راهی برای طالبان جهت دسترسی به یک دهلیز استراتژیک جاه‌ طلبانه‌ تر باشد که افغانستان را نه تنها با چین، بلکه در سطح وسیع ‌تری با پاکستان و تاجیکستان در آسیای مرکزی نیز متصل می سازد.

 اما باید توجه داشت که چین گذرگاه واخجیر را خط مقدم مبارزه با تروریسم بین شبه نظامیان افغانستان و سین کیانگ با جمعیت اویغور عمدتا مسلمان می داند. شاید بتوان گفت که وجهی از مدارا و مسامحۀ چین با طالبان به دلیل منافع محرز و مسلم این کشور در افغانستان است، اما به هرروی پکن نسبت به چالش های امنیتی نیز غافل و یا بی تفاوت نبوده و ملاحظات امنیتی خود را دارد.

 مقامات چینی بارها خروج آمریکا از افغانستان را شکست هژمونی ایالات متحده خوانده اند. از زمان خروج ارتش آمریکا از کابل در سال ۲۰۲۱، چین نیز همچون دیگر کشورها، به طور رسمی این رژیم را به رسمیت نمی شناسد اما نسبت به سرایت تروریسم به منطقه سین کیانگ نیز هوشیار بوده است. شاید بتوان گفت به طور کلی برای چین، نگرانی های اصلی حول محور جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM)، حزب اسلامی ترکستان (TIP) و گروه دولت اسلامی یا همان داعش (ISIS/ISIL) می چرخد.

بر اساس گزارش شورای امنیت سازمان ملل که در ماه مه ۲۰۲۰ منتشر شد، جنبش اسلامی ترکستان شرقی -گروه جدایی طلبی که توسط اویغورهای شبه نظامی تأسیس شده- حدود ۵۰۰ جنگجو در شمال افغانستان داشت که بیشتر آنها در ولایت بدخشان بودند. پکن که جنبش اسلامی ترکستان شرقی را مسئول موج حملات خشونت آمیز در سین کیانگ می داند، بارها از طالبان خواسته است تا در مبارزه با تروریسم پیشرفت چشم گیرتری داشته باشند؛ ضمنِ آنکه پکن به موازاتش، متعهد به بهبود روابط تجاری با افغانستان نیز بوده است.

در ذکر نشانه ای از تمایل پکن برای تعامل بیشتر با طالبان، می توان به منصوب شدن سفیر چین در ماه سپتامبر اشاره کرد که نخستین نماینده خارجی محسوب می شد که از اوت ۲۰۲۱ در افغانستان مستقر گشت. بدین ترتیب، این اقدام، چین را به اولین کشوری تبدیل کرد که میزبان سفیر طالبان و پذیرندۀ مراودات دیپلماتیک رسمی بود. در اقدامی متقابل، سفیر طالبان در چین نیز در ماه دسامبر وارد پکن شد. چین در کنار پاکستان و روسیه یکی از معدود کشورهایی است که حضور دیپلماتیک خود را حتی در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان حفظ کرده است. (Ziwen, 2024)

به عبارتی دیگر می توان گفت، چین یکی از معدود کشورهایی بود که سفارت خود را در کابل در طول و پس از خروج ارتش ایالات متحده نبست و بدون به رسمیت شناختن رسمی طالبان، میزبان سفیر این گروه در پکن بوده است. در واقع، حضور یکی از برجسته‌ ترین مقامات چینی در افغانستان طی ماه ‌های پس از تسلط طالبان، وزیر خارجه چین، وانگ یی بود که در ۲۴ مارس ۲۰۲۲ از کابل بازدید و با مقامات بلندپایه دولت طالبان دیدار کرد.

در مقابل، طالبان نیز برای شکستن انزوای دیپلماتیک بین ‌المللی خود به چین و روسیه متکی بوده و از این کشورها انتظار کمک ‌های مالی و سرمایه‌ گذاری سخاوتمندانه در بخش ‌های مختلف به ‌ویژه معادن و زیرساخت ‌ها را دارند. لیکن به موازاتِ پیشبردِ مناسباتی منفعت جویانه با کشورهایی مذکور، به دنبال افزایش تماس ‌ها و تعاملات با ایالات متحده و متحدانش نیز برآمده تا وجهی از انعطاف ‌پذیری و تعادل دیپلماتیک را به نمایش گذارد. (Azami, 2024)

چین: از رویکردی عملگرا تا تثبیت نفوذ

اما شاید بتوان گفت موضع گیری فعال و پویای چین در قبال افغانستان و تحولات آن، دست پکن برای تحت کنترل و نظارت قرار دادن رویدادهای جاری را بازتر می گذارد. بدین ترتیب چین به جای رویکردی منفعل و مسکوت، در پی ورود به مسائل و نقش آفرینی در قالب های متفاوتی از میانجیگری، مداخله و معامله برآمده است. اخیرا روزنامه انگلیسی‌ زبان ساوت چاینا مورنینگ پست[۱] مستقر در هنگ‌ کنگ، مصاحبه ای را با یو شیائونگ، فرستاده ویژه پکن در امور افغانستان منتشر کرد که اظهارات فرستاده چین منعکس کنندۀ تعامل فزاینده با رژیم طالبان بود. به گفتۀ او، «در تصویر بزرگِ دیپلماسیِ خارجیِ چین، موقعیت فعال ما در افغانستان و منطقه همسایه آن در جنوب آسیا تقویت شده است. افزایش “موضع فعال” چین در افغانستان طی دهه گذشته به حفظ امنیت در منطقه شمال غربی چین، که با همسایه مشکل‌ سازش هم مرز است، کمک کرده است.» همچنین یو شیائونگ گفت، «پکن پیشتر خطرات مختلف را خنثی کرده و امنیت استراتژیک شمال غرب چین را حفظ کرده است.» (Asatrian, 2024)

به هرروی در راستایِ فعال گرایی و نقش آفرینی های بی امان پکن، بسیاری از مقامات غربی، به ویژه از سمت ایالات متحده و بریتانیا، نگرانی خود را در مورد افزایش نفوذ چین در افغانستان پس از ایالات متحده و آسیای مرکزی گسترده تر ابراز کرده اند. در حالی که غرب تا حد زیادی از برقراری روابط تجاری و دیپلماتیک با افغانستان تحت حاکمیت طالبان دوری کرده است، چین به دنبال فرصت‌ های تجاری و بررسی گزینه ‌های خود برای سرمایه ‌گذاری، عمدتا در بخش معادن این کشور بوده است. لیکن نباید فراموش کرد که چین به موازاتِ منافع خود، از ملاحظات و چالش های مرتبط با پیشروی در منطقه را نیز غافل نشده و بر امنیت و مقابله با افراط گرایی مذهبی خشونت آمیز و تضمین ثبات در مرزهای غربی خود اقدام می نماید.

 از دیگر سو، سیاست های چین به رهبری شی در جمهوری های آسیای مرکزی نیز به عنوان بخشی از تلاش های پکن جهت تامین بهتر منافع ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک خود، در راستای اهداف معمول مقابله با تروریسم، استقلال اویغورها، افراط گرایی مذهبی و همکاری اقتصادی بسط و گسترش یافته و اکنون نیز بر تقویت همکاری نظامی و مقابله با نفوذ قدرت های بزرگ در رقابت با چین برای ایفای نقش بیشتر در منطقه متمرکز گشته اند.

 در همین راستا می توان اشاره کرد که نخستین اجلاس دو روزه سران کشورهای چین و کشورهای آسیای مرکزی، معروف به “C+C5” در شهر شیان چین در ۱۸ تا ۱۹ می ۲۰۲۳، نشان دهنده اشتیاق دو طرف برای تعمیق روابط خود ذیل بخش های مختلف بود. همانگونه که از بیانیه برآمده از این نشست مشخص است، رئیس جمهور چین، شی جین پینگ، و روسای جمهور قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان در مورد برنامه ای بلندپروازانه برای همکاری در طیف گسترده ای از موضوعات دربرگیرنده مسائل دفاعی و امنیتی، توافق کرده اند.

 از دیگر سو، به نظر می رسد ایالات متحده نسبت به فعال گرایی و بلندپروازی های چین حساس و هوشیار بوده، در پی اقدام برای برجسته ساختن نقش خود برامده است. چنانچه چهار ماه پس از اولین اجلاس C+C5، اولین اجلاس سران ریاست جمهوری C5+1 بین ایالات متحده و پنج کشور آسیای مرکزی در هفتاد و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در شهر نیویورک در سپتامبر ۲۰۲۳ برگزار شد. اگرچه هیچ رئیس جمهور ایالات متحده تاکنون از پنج کشور آسیای مرکزی بازدید نکرده است، اما واشنگتن مایل است تعامل اقتصادی خود را با این منطقه افزایش دهد. شاید بتوان گفت طبیعی و منطقیست که جمهوری‌ های آسیای مرکزی و همچنین افغانستان مشتاق هستند تا از شرایط کنونی جهان به نفع خود استفاده کرده و بدین طریق، از پتانسیل کامل پیوندهای تجاری و سرمایه‌ گذاری با یکدیگر و جهان خارج استفاده کنند؛ با تمامیِ این اوصاف، وقتی پایِ سرمایه گذاری، تجارت و پروژه های ارتباطی در منطقه به میان می آید، چین در “جایگاه قدرت و کنترل اوضاع[۲]” قرار دارد. در مجموع نباید فراموش کرد که واقعیت های جدید ژئوپلیتیکی نه تنها می تواند به کشورهای آسیای مرکزی رونق اقتصادی بخشد، بلکه از دیگر سو نفوذ و سلطه چین در منطقه را نیز بیشتر می کند. (Azami, 2024)

کریدور واخان؛ مرکز جاه طلبی های امپریالیستی و پویایی های ژئوپلیتیکی

مابین چین، افغانستان، تاجیکستان و پاکستان، دالان یا کریدور واخان قرار دارد. کریدور واخان از لحاظ تاریخی مسیر ترانزیتی مهمی از مسیر جاده ابریشم باستانی بوده است اما زمانی که قصد توصیف کریدور واخان را داریم، عموما آنچه به ذهن متبادر می گردد، منطقه ای ناهموار در ارتفاعات بالا و آب و هوای طاقت فرسا و سخت است. این منطقه نواری باریک از منطقه ای واقع شده در ولایت بدخشان افغانستان است که همواره به عنوان یکی از دورافتاده ترین و چالش برانگیزترین مناطق این کشور محسوب شده است.

مرز شمالی این کریدور به منطقه ناآرام و نیمه خود مختارِ گورنو بدخشان تاجیکستان می رسد که شاهد جنگ داخلی در دهه ۱۹۹۰ بوده است. در جنوب واخان نیز منطقه کشمیر بزرگ قرار دارد که حوزه ای مورد مناقشه بین هند، پاکستان و چین است. در انتهای شرقی کریدور نیز، فراتر از زمین های برفی چالش برانگیز گذرگاه واخجیر، سین کیانگ قرار دارد.

 اما هفته گذشته و برای نخستین بار از زمان تسلط طالبان در سال ۲۰۲۱، این گروه اعلام نمود که ساخت مسیر شاهراه پامیر تا مرز چین تکمیل گشته که رسما راه را برای برنامه ریزی و بودجه برای آغاز توسعه کریدور واخان هموار می کند. پیش بینی می شود با این مسیر، افغانستان وارد پروسه ای از واردات کالاهای مختلف از جمله مواد غذایی و مواد خام شده و همزمان اقلامی مانند دانه کاج، قالی، سنگ های قیمتی و سایر مواد را به چین صادر کند. همچنین انتظار می رود با فعال شدن نقش افغانستان، عواید قابل توجهی نیز به واسطه مالیات کسب شود.

چین، با هدف دستیابی به بازارهای متنوع به عنوان بخشی از ابتکار یک کمربند و جاده، فعالانه در حال فعالیت بر روی ایجاد کریدورهای و جاده های جایگزین است. این کشور ارتباطاتی تجاری با کشورهای سراسر قاره آسیا ایجاد کرده و یکی از اهداف اصلی آن در منطقه ایجاد شبکه ای جاده ایست که دسترسی به بازارهای جهانی و منطقه ای را تسهیل می سازد. بدین ترتیب، کریدور واخان می تواند به عنوان فرصتی مطلوب برای چین محسوب شود. ضمن آنکه، از دیگر سو نیز می تواند به عنوان جایگزینی برای بنادر پاکستان در نظر گرفته شود، به ویژه از آنجایی که کشورهای شمال افغانستان اقتصاد و تجارت را بر سیاست ترجیح می دهند. انتظار می رود این پیوند تجاری باعث کاهش اتکای کابل به بنادر پاکستان و در عین حال تقویت روابط با کشورهای همسایه شود.

چنانچه در همین راستا و بنابرگفته های، حمید حکیمی، محقق ارشد افغانستان و همکار در بنیاد چتم هاوس، «چین در آینده ‌ای قابل پیش ‌بینی طی تعامل با رژیم طالبان بیشتر ملاحظه خواهد شد. دولت طالبان از چشم ‌انداز چنین تعاملاتی با یک قدرت بزرگ جهانی سود می ‌برد، در حالی که ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی از گفتگوی سیاسی با طالبان خودداری می‌ کنند.» اما در هر صورت نباید فراموش کرد که چین قدرتی عملگراست و رابطه استراتژیک عمیقی با طالبان ندارد. از این رو، امنیت همچنان تمرکز اصلی پکن خواهد بود.

واضح است که چین دارای پتانسیل قابل توجهی جهت اعمال نفوذ بر اقتصادهای آسیای مرکزی است، کشورهایی که برخی از آنها در حال حاضر در موقعیت وابستگی قرار دارند و تاجیکستان یکی از این نمونه هاست. این کشور برای واردات و سرمایه گذاری خارجی به شدت به چین متکی است. از این رو، روابط اقتصادی قوی ‌تر بین چین و افغانستان زمانی تحقق می ‌یابد که وضعیت در افغانستان تثبیت و خطرات مرتبط با سرمایه‌گذاری کاهش یابد.

 در کل می توان گفت، صرف نظر از چشم انداز اقتصادی مرتبط با به تکمیل کریدور واخان که به گفته طالبان ممکن است ساخت آن سال ها طول بکشد، باید گفت این منطقۀ به لحاظ استراتژیک به عنوان مرکز جاه طلبی های امپریالیستی و پویایی های ژئوپلیتیکی باقی خواهد ماند. مسیر واخان که از نظر ژئواستراتژیک قابل توجه است، در صورت موفقیت، کارآمدترین و کوتاه ترین پل ممکن در منطقه خواهد بود. (TRT WORLD, 2024)

جمع بندی

به طور کلی می توان گفت عملگراییِ علنی چین در عین احتیاط و حفظ ملاحضات واقع گرایانه، رویکردی از دو قدم به جلو و یک گام به عقب را پیش می برد. جریانی که ذیلِ آن، چین می تواند با دنبال کردن منافع جاه طلبانه به موازات اقدامی قاطعانه، همزمان مصائب و مشکلات جاری را نیز بررسی و نسبت به مرتفع کردن و یا عدم آسیب ناشی از آنها اقدام کند. نباید فراموش کرد که سیاستِ نفوذِ تدریجی و آرامِ چین از طریقِ احیا و تقویتِ کریدورهای ترانزیتی و تجاری، برنامه بلند مدتِ ترتیب یافته ایست که برای تحقق آن چین هزینه های گزافی را متحمل شده است و بدین ترتیب در هموار ساختن این مسیر از هیچ اقدامی فروگذار نخواهد کرد. در همین راستا، چین از توسعه ۳٫۸ میلیارد دلاری کمربند و جاده در آسیای مرکزی خبر داده و کشور افغانستان برای طرح کمربند و جاده، این پروژه عظیم زیربناییِ پکن، اهمیتی استراتژیک دارد. موقعیت جغرافیایی این کشور آسیای مرکزی/جنوبی، آن را به کریدوری بالقوه برای اتصال چین به خاورمیانه و اروپا تبدیل کرد؛ امری که طالبان نیز بر اهمیت آن واقف است.

منابع:

– Asatrian, Georgi, (2024), “Diplomacy and the Taliban”, https://moderndiplomacy.eu/2024/01/17/diplomacy-and-the-taliban/

– Azami, Dawood, (2024), “China, Russia, and Great Power Politics in Afghanistan and Central Asia”, https://www.caspianpolicy.org/research/central-asia/china-russia-and-great-power-politics-in-afghanistan-and-central-asia

– TRT WORLD, (2024), “Why the Wakhan Corridor can boost Afghanistan’s trade with China”, https://www.trtworld.com/magazine/why-the-wakhan-corridor-can-boost-afghanistans-trade-with-china-16779064

– Ziwen, Zhao, (2024), “Why China is wary of opening up Afghanistan’s new road to Xinjiang”, https://www.scmp.com/news/china/diplomacy/article/3249931/why-china-wary-opening-afghanistans-new-road-xinjiang?module=latest&pgtype=homepage

[۱] South China Morning Post

[۲] driving seat

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا