مثلث واشنگتن، ریاض،اسلام آباد: چیرگی نگاه پاکستانی بر متحدین افغانستان
۱۱ آذر(قوس)۱۳۹۹-۲۰۲۰/۱۲/۱
ژئوپلتیک افغانستان یکی از مهم ترین عوامل رقابت و داوم جنگ چهل ساله در این کشور است. در این میان سال ۲۰۰۱ برای این کشور سرآغاز تحولات نوین بود. حضور ایالات متحده در افغانستان در جهت مبارزه با تروریسم به مدت دو دهه به درازا کشیده شد که منجر به گیرماندن طولانی این قدرت جهانی در قبرستان امپراطوری ها شد. چنانکه پای کشورهای دیگر نیز در این میدان جنگ کشیده شد و یا خود از عوامل تاثیرگذاری و یا تسریع بخشیدن بر این بحران بیست ساله افغانستان بودند. در این میان،اسلام آباد پایتخت پاکستان به عنوان یکی از همسایه های کلیدی کابل نقش پررنگی را نسبت به سایر کشورهای منطقه و فرامنطقه در این بحران بازی کرده است. به گونه ای که می توان گفت که مدیریت پنهان جنگ و صلح افغانستان به دست این کشور است. همچنین، بازیگریِ پررنگ پاکستان این کشور را به مهره بی بدیل حل بحران افغانستان بدل کرده به گونه ای که به باور بسیاری از تحلیلگران، نگاه آمریکا به عنوان یکی از طرف های درگیر در افغانستان رنگ و بوی پاکستانی دارد. و بیشتر از لنز دوربین اسلام آباد به کابل نگریسته می شود. از طرف دیگر، قدرت گرفتن دوباره طالبان در خاک پاکستان و تلاش های این کشور برای مبارزه با تروریسم موفق شد که آمریکا را متقاعد سازد که پاکستان متحد خوبی برای واشنگتن در حل معضل تروریسم است که از همین طریق کمک های زیاد مالی برای خود گرفت. از طرف دیگر، این کشور نگران نفوذ و نقش خود در افغانستان است که احساس می کند توسط حضور آمریکا در افغانستان دچار محدودیت شده است. و حتی خطر حضور پررنگ هند در کابل منجر تشدید نگرانی این کشور از محدود شدن نقشش در افغانستان شد که نتیجه این امر تلاش های او در بازی پررنگ این کشور جنگ و صلح افغانستان بود. به گونه ای که تمام بازیگران دخیل در جنگ افغانستان(اعم از داخلی و خارجی) به این نتیجه رسیدند که کلید حل بحران کابل به دست پاکستان است.
محور اسلام آباد- واشنگتن
سیاست آمریکا در برابر افغانستان همیشه رنگ و بوی پاکستانی دارد که با آمدن بایدن این گزاره قوی تر هم خواهد شد. چرا که او بارها به ارزشمندتر بودن پاکستان نسبت به افغانستان اشاره کرده. در دوران اوباما بایدن ارزش پاکستان را ۵۰ برابر بیشتر از افغانستان اعلام کرد که این مسئله یه یک چالش جدی برای دولت افغانستان در جهت نشان دادن نقش پاکستان در حمایت از طالبان وبی ثباتی در افغانستان بود. به گونه ای که حکومت افغانستان بارها از این مسئله انتقاد کرده است. چنانکه رئیس جمهور پیشین افغانستان حامد کرزی در اظهارات اخیر خود در مورد روابط پاکستان و آمریکا،گفت:« مذاکرات صلح بین الافغانی را که ایالات متحده به میان /اورده است. ما می بینم که در هماهنگی عالی با پاکستان قرار دارد و به پیش برده می شود. ما نقش پاکستان را در روند صلح افغانستان درک می کنیم اما صلح برای ما چیز دیگری است و روابط بین امریکا و ایالات متحده یک موضوع متفاوت است. اگر قصد پاکستان و آمریکا آورده صلح باشد بدون شک صلح خواهد آمد و ما نیز از آن استقبال خواهیم کرد اما معامله را قبول نداریم».همچنین در دوران حجومت وحدت ملی با رویکرد فعالانه غنی در منطقه احتمال کاهش نقش پاکستان بالا بود اما این تلاش ها نیز به نتیجه نرسید.این در حالی است که در یک بازه زمانی کوتاه با حضور ترامپ در کاخ سفید روابط دو شکور تیره شده تا حدی حدود یک میلیارد دلار از کمک های واشنگتن به اسلام اباد قطع شدو پریزیدنت ترامپ در توئیت هایی پاکستان را متهم به دروغ گویی کرد. با این حال این روابط تیره به زودی تغییر جهت داد و دو کشور را دوباره بهم نزدیک کرد. به گفته مایکل کوگمن این سیاست تنها به یک دلیل توسط ترامپ تغییر کرد و آن نقش کلیدی پاکستان در کاهش خشونت در افغانستان بود. چنانکه دردوران تیرگی بین امریکا و پاکستان در این زمان حملات در افغانستان شدت گرفت که نتیجه این امر تغییر در سیاست کاخ سفید در برابر پاکستان و در پیش گرفتن همان رویه قبلی شد. به گونه ای که با انتخاب خلیلزاد به عنوان نماینده ویژه آمریکا در مسئله افغانستان او با کمک اسلام آباد موافقت نامه با طالبان را امضا کرد. با این حال، آمریکا و پاکستان از مهم ترین متحدان یکدیگر در منطقه هستند. هرچند این اتحاد دارای فرازو فرودهایی بوده است. اسلام اباد همیشه برای واشنگتن اهمیت استراتژیکی داشته است هم در دوران جنگ سرد و هم حالا که این قدرت جهانی در حال مبارزه با تروریسم است.
محور اسلام آباد-ریاض
همسویی در مسئله افغانستان تنها به رابطه واشنگتن و اسلام آباد ختم نمی شود. بسیاری دیگر از کشورهای منطقه نیز گام هایشان را در بحران افغانستان همسو با پاکستان بر میدارند. عربستان کشوری که سابقه حمایت ازحکومت طالبان در دهه هفتاد خورشیدی را در کارنامه خود دارد، از جمله این کشورهاست. چنانکه، به باور برخی از تحلیلگران اگر پاکستان مادر طالبان است، عربستان پدرخوانده آن است.عربستان سعودی، پاکستان و امارات متحده عربی تنها کشورهایی بودند که حکومت طالبان را به رسمیت شناخته بودند..همچنین، عربستان همواره به طالبان کمکهای زیادی را انجام داده است که بیشتر این کمک ها از طریق پاکستان به این گروه رسانده می شود. پاکستان و عربستان دو متحد استراتژیک در منطقه به حساب می آیند به عبارت دیگر،رابطه پاکستان و عربستان برای دهه ها قوی بوده است. ریاض از قوی ترین حامیان پاکستان در مسئله کشمیر است و این دو دهه در درگیری افغانستان متحد بوده اند. ریاض مسئله اصلی افغانستان نیست بلکه اهمیت خود را برای ریاض از این جهت دارد که روابط عربستان و پاکستان و ایران تحت تاثیر حوادث افغانستان قرار دارد. مسلما پاکستان مهم ترین متحد عربستان پس از ایالات متحده است. در نتیجه عربستان در سیاست افغانستان از پاکستان حمایت می کند.
جمع بندی
اکنون نیز با آمدن بایدن چشم انداز این روابط بسیار روشن تر به نظر می رسد. بایدن بسیار بر مسائل پاکستان واقف است. او چندین بار از این کشور دیدن کرده است و روابط عمیقی با رهبران نظامی و غیرنظامی پاکستان ایجاد کرده است. و مستقیم در بهترین و بدترین روابط بین دو کشور نقش داشته است. بنابراین، امکان تقویت این روابط در دوره بایدن بسیار بالاست که قطعا بر سرنوشت افغانستان هم تاثیرگذار خواهد بود.هرچند که این دو متحد در مسائلی نیز دچار اختلاف هستند. به طور مثال حسین ندیم در انستیوت لویی که توسط روزنامه افغانستان ما ترجمه شده است درباره این تفاوت نوشته است که:« پاکستان بعد از یازده سپتامبر گروه های مسلح را به سه دسته تقسیم کرد:
دستۀ اول آن عده از افراد مسلح بودند که هم به پاکستان و هم به ایالات متحده امریکا تهدید بودند. گروه القاعده در این دسته قرار می گیرد. دستۀ دوم، گروه هایی بودند؛ مانند تحریک طالبان پاکستان که فقط برای پاکستان تهدید بودند، نه امریکا. دستۀ سوم گروه های بودندکه برای ایالات متحده و یا هند تهدید بودند؛ اما تهدید مستقیم برای پاکستان به حساب نمی آمدند. طالبان افغان، شبکه حقانی و لشکر طبیه در این دسته قرار می گرفتند.
امریکا و پاکستان در مورد چگونگی مبارزه علیه دستۀ اول و دوم از گروه های مسلح توافق نظر داشتند. پاکستان امریکا را در نابودی القاعده حمایت کرد و همین طور امریکا پاکستان را در نابودی تحریک طالبان پاکستان، کمک کرد. اما در مورد مبارزه با دستۀ سوم ازگروه های مسلح، توافق نظر لازم بین دو کشور وجود نداشت. از دید پاکستان این گروه ها تهدیدی علیه آن کشور نبودند؛ بنابراین پاکستان نمی خواست کاری کند که آن ها تبدیل به یک تهدید علیه این کشور شوند. یک افسر ارشد نظامی پاکستان در صحبت با نویسنده گفت: « اقدام علیه گروه هایی که تهدیدی را متوجه پاکستان نمی ساخت، به نفع پاکستان نبود؛ زیرا در صورت اقدام علیه آن ها امکان تبدیل شدن آنان به یک تهدید علیه این کشور وجود داشت.
بر مبنای گفته های یک جنرال سابق پاکستان، در حقیقت امریکا دو جنگ را به پیش می بُرد: یکی جنگ علیه تروریزم که شامل القاعده می شد و پاکستان کاملاً به حمایت از امریکا در این راستا متعهد بود؛ و دیگری جنگ علیه طالبان بود که از نظر پاکستان یک جنگ نادرست علیه «فرزندان وطن» بود که می شد از طریق یک سازش و توافق سیاسی از آن خودداری کرد».
بنابراین با توجه به آنچه در بالا آمد، یک اتحاد نانوشته بین آمریکا، کشورهای عربی مانند عربستان و پاکستان در آوردن طالبان در بدنه قدرت سیاسی افغانستان وجود دارد. این اتحاد به ویژه در دوران ترامپ مشهودتر بود. این کشور در اتخاذ سیاست در برابر افغانستان به ویژه مسئله طالبان وصلح همواره در راستای پاکستان خواهد بود. و این نزدیکی با حضور هم پیمان سوم یعنی آمریکا قوی تر هم شده است. با این حال، این مسئله برای تمام کشورهای منطقه و فرامنطقه مشهود است که پاکستان نقش کلیدی در روند صلح افغانستان دارد و تا این کشور نخواهد صلح آمدنی نیست. هرچند شاید این نقش تا حدی کم شده باشد اما همچنان از تاثیرگذاری بالا برخوردار است. در حال حاضر نیز که افغانستان مرحله حساسی از تاریخ سیاسی خود را می گذراند و در حال مذاکره برای آینده نظام سیاسی خود می باشد تلاش های خود را برای تاثیرگذاری بیشتر بر تصمیمات بازیگران کلیدی پروسه صلح دو چندان کرده است. و ازطرف دیگر، امریکا و کشورهایی چون عربستان با آگاهی به این امر و دادن نقش ارزشمندتر به اسلام آباد با نگاهی که روایت پاکستانی چیرگی بیشتر دارد به مسئله افغانستان نگاه می کنند.