هنر به عنوان ابزاری قدرتمند برای صلح سازی
۳۰ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۰ – ۲۰ / ۵/ ۲۰۲۱
در مقولاتی چون وجود داشتن و زیستن جنبه های مختلفی وجود دارد و انسان ها برای داشتن یک زندگیِ آرام و با ثبات بایستی تمامیِ آن جنبه های متنوع از زندگی را برآورده سازند. این جنبه ها نه تنها با واقعیات فیزیکی بلکه با واقعیت های زیبایی شناختی، روحی و معنوی نیز پیوند دارند. بنابراین می توان گفت به منظور محقق ساختنِ واقعیت های اخیر، ضروریست که انسان ها هنر را به عنوان یک ابزار اتخاذ کنند. همچنین بشر از طریق هنر و فعالیت های هنریست که می تواند این جنبه ها از واقعیت و وجود را محقق سازد.
گرچه در جهان مدرن اهمیت علم و تکنولوژی به اوج خود رسیده است، لیکن به نظر می رسد قدرت علم و تکنولوژی نتوانسته اهمیت هنر و هرهنگ را تحت الشعاع خود قرار دهد. حتی می توان گفت هنرِ مدرن برای خلاقیت، بهره وری و شکوفا ساختنِ خود از ابزارهای علمی و فناوری نیز استفاده می کند. علاوه بر این می توان گفت، هنر نقشی ضروری و اساسی در توسعه و حفظ فرهنگ و سنت ها نیز دارد. همچنین درک این نکته لازم است که هنر زیبایی را جستجو، آن را یافته و به زندگی بشر می آورد.
بنابراین از طریق هنر است که انسان معنای واقعی زیبایی را درک و دریافت کرده و می تواند آن را در زندگی خود نیز به واقعیت تبدیل کند. هنر همچنین به انسان ها عشق به طبیعت، عشق نسبت به یکدیگر و درکل عشق نسبت به بشریت را هدیه کرده است. همچنین این فرصت را به انسان ها اعطا کرده تا در زندگی و وجودِ اجتماعی خود به زیبایی دست یابند و در نتیجه جهان را مکانی بهتر برای زندگی تبدیل کنند.
همچنین باید در نظر داشت از طریق هنر است که انسان فرصتی برای ابراز و بیان (خود) می یابد. هنر همچون دری به سوی جهان خارج است. از طریق این در، احساسات، عواطف، و افکار انسان ها به دنیای بیرون و جهان خارج راه پیدا می کند. اما هر گونه جریانی از خصلت ها و ویژگی ها را نمی توان را هنر نامید، بلکه خوبترین، زیباترین و ماهرانه ترینِ آنها به سطح هنر واقعی و حقیقی می رسند. بنابراین، هنر به عنوان یک راهِ خروج و به عبارتی راه نجات برای سرشتِ واقعی انسان عمل می کند، دری که اگر بسته شود، می تواند باعث خفه شدن خودِ واقعی انسان در یک سلول انفرادی شود.
هنرمندان واقعی کسانی هستند که به دنبال هنرِ واقعی بوده و بنابراین زیبایی و مهارت های ناب و خالص را نیز می جویند. آنها همیشه نوآور و خلاق هستند و آرزوی جهانی را دارند که مملو از عشق و علاقه باشد. ممکن است این هنرمندان در زمان های خاص و یا در جوامعی مشخص، به عنوان عوامل شر، بدی، و مخرب تلقی شوند اما غالبا این طرز فکر به خاطر استانداردها یا معیارهاییست که هنرمندان و هنر را به واسطه ی آنها قضاوت می کنند. این شرایط می تواند نقایص و کمبودهای موجود در یک جامعه و جوامعی که توانایی جذب چنین انتقادهایی را ندارند برجسته ساخته، و به طور کلی باعث دلسردی هنرمندان و هنر شود.
به طور کلی باید درک کرد که هنرمندان قشر بسیار مهمی از جامعه هستند و بایستی تشویق شوند تا به هر نحو ممکن مسیر خود را ادامه دهند. چرا که آنها می توانند به عنوان راهبر و راهنمایِ احساسات بشری و حس زیبایی شناختیِ آنها اثبات شوند. آنها می توانند روح انسان را به سمت خرسندی و شادکامی سوق دهند. انسان ها و زندگی آنها در دنیایِ پر مشغله و سردرگم امروز بسیار ماشینی شده است. زندگی آنها غالبا تحت تأثیر روالی روتین قرار داشته و بدین ترتیب آنها قربانی یکنواختی می شوند.
بنابراین امروزه نیاز به تغییر، تازگی، و نوآوری بیش از پیش احساس می شوند و هنرمندان می توانند از این شرایط برای ابداع، نوآوری و تغییر استفاده کنند. بنابراین حمایت از هنرمندان امری ضروریست تا آنها نیز بتوانند به بهترین شکل ممکن از جامعه حمایت کنند. هنرمندان جرات رویاپردازی دارند، جرات می کنند و متفاوت می اندیشند، جسارت تغییر و دگرگونی دارند و همه ای این ها می تواند بشریت را برای زنگی متفاوت حمایت کند- زندگی ایِ متفاوتی که ممکن است بسیار بهتر از زندگی فعلیِ آنها باشد.
بنابراین، جوامع نیز باید به هنرمندان خود احترام گذاشته، برای کار آنها ارزش قائل شده و ارزش آنها را دریابند؛ در غیر این صورت، امکانِ آن وجود دارد هنرمندان نتوانند به واقع و عملا زندگیِ را زندگی کنند. به طور کلی می توان گفت جوامع لیبرال و دموکراتیک محیط بسیار مطلوب و مناسبی برای هنرمندان خود فراهم آورده اند. هنرمندان در چنین جوامعی آزادانه می توانند مهارت های خود را جستجو و دنبال کرده و به عنوان یک هنرمند رشد کنند؛ بنابراین آنها به بخشی مثبت از جامعه تبدیل می شوند و متعاقبا عامل تغییر و پیشرفت نیز می شوند.
از طرف دیگر، جوامع محافظه کاری که تحت سلطه قوانین سختگیرانه، دگم و احساسات مذهبی افراطی قرار دارند، به تضعیف جایگاه هنرمندان و هنر به طور کلی تمایل دارند. آنها هیچ گونه مدارا و تحملی نسبت به هنرمندان نداشته، از آنها غفلت کرده و به دست خود زندگی شان را با مصیبت و تیره روزی همراه می سازند. در این میان، افغانستان نیز یکی از جوامعی است که به هنرمندان حق و حقوقِ لازم داده نمی شود و آنها نقش و جایگاهی را که شایسته ی آنها است ندارند.
در واقع می توان گفت درگیر شدن این کشور در مصائب بسیار و فرورفتنش در خیل عظیمی از مشکلات دیگر موجب شده تا هرگز درباره موضوعات و مسائل مرتبط با هنرمندان و هنر تأمل و توجه کافی صورت نگیرد. لیکن مهم است که برای هنرمندان ارزش قائل شده و بایستی هنرمندان هم توسط دولت و هم از مردم حمایت شوند. علاوه بر این، نهادهای حامی و مروج هنر نیز باید تقویت شوند. لازم است به موسیقی، نقاشی، بازیگری، رقص، آواز و انواع هنرهای دیگر فرصت مناسبی برای، ظهور، رشد و تکامل داده شود.
چراکه مردم افغانستان نه تنها برای پاک کردن خاطرات جنگ و بی ثباتی بلکه برای حفظ صلح و آرامش و تأمین رضایت خاطر و خوشنودیِ خود به آنها نیاز دارند. همچنین می توان گفت هنرمندان نیز از سوی دیگر می توانند به جای خونریزی و جنگ، در زیباسازی کشور با رنگ و صداهایی از صلح و خلاقیت پشتیبانی کنند. هنرمندان توانِ آنرا دارند که به جای خشونت و تروریسم، جوانان این ممکلت را در مسیری از فعالیت های سازنده و موثر به کار گیرند. به هرروی درکلیت امر می توان گفت آنها می توانند بدون هیچ تردیدی جامعه را در مسیری از حساسیت، زیبایی و جذابیت قرار دهند.
منبع: روزنامه افغانستان ما (http://outlookafghanistan.net/)