چرا تهران با طالبان مذاکره می کند؟
۳۰ اردیبهشت(ثور)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۵/۲۰
وضعیت افغانستان نشان داده است که ساختار قدرت در این کشور قومی و قبیله ای است و با توجه به قدرت و نفوذ طالبان در میان قوم پشتون و پتانسیل آن در عرصه نظامی و امنیتی، نه تنها برخلاف شعارهای آمریکایی ها قابل حذف از صحنه قدرت سیاسی افغانستان نیست؛ بلکه توانمندی و تأثیرگذاری آن به میزانی است که ایالات متحده و سایر کشورها نیز خواهان مذاکره با این گروه جهت اقناع آنها برای مشارکت رسمی در قدرت سیاسی کشور شده اند.
با توجه به اینکه اکثر کشورهای منطقه مانند پاکستان، چین و روسیه با طالبان مذاکراتی داشتند و حتی کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی که علیرغم نداشتن مرز مشترک با افغانستان، اقدام به مذاکره با این گروه نمودند و آمریکایی ها نیز چندین سال است که به دنبال این موضوع هستند؛ چرا جمهوری اسلامی که بیش از ۹۰۰ کیلومتر با افغانستان مرز مشترک داشته و منافع مهمی در این کشور همسایه دارد، با طالبان که قرار است در آینده قدرت افغانستان به طور رسمی نقش ایفاء نماید، مذاکره نداشته باشد؟!
ایران از مذاکره با طالبان نگاهی بر تأثیرگذاری بر رویکرد این گروه در قبال شیعیان هزاره و سایر قومیت های غیرپشتون در افغانستان دارد. جمهوری اسلامی ایران از همان اجلاس بن در سال ۲۰۰۱ م، تاکنون، همواره تأکید داشته است که سایر قومیت های افغان نیز بایستی نقشی برابر در آینده قدرت سیاسی این کشور ایفاء نمایند تا از این طریق، صلح و ثبات پایدار در افغانستان برقرار شود.
حضور طالبان در قدرت در صورتی که منجر به برقراری ثبات نسبی و کاهش حملات تروریستی و نظامی در افغانستان شود، می تواند ضریب امنیت در این کشور را تا حدودی بهبود بخشد که با توجه مجاورت جغرافیایی ایران با افغانستان، این موضوع بر مسئله امنیت مرزها، قاچاق مواد مخدر، کاهش مهاجرت، مقابله با خطر داعش و مقابله با هرگونه اشغالگری خارجی و همجواري ايشان با ايران، تأثیر مثبت خواهد داشت.
طالبان شرط مذاکره با آمریکا را خروج نیروهای این کشور از افغانستان به عنوان نیروهای اشغالگر اعلام کرده بودند؛ که این مسئله اگر عملیاتی شود، نوعی پیروزی برای ایران محسوب می شود؛ چنانکه جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده است آمریکا باید از منطقه خارج شود و حل مشکلات منطقه را به کشورهای منطقه واگذار کند.
با عنایت به اینکه در کنار ایران، کشورهایی مانند چین، روسیه و هند نیز تمایل به نتیجه بخش بودن مذاکرات صلح در افغانستان دارند، لذا با حضور رسمی طالبان در قدرت، شاید همکاری این کشورها با ایران در قبال افغانستان در آینده ادامه یابد. البته هم ایران و هم روسیه و چین و سایر کشورهای منطقه مخالف نقش غالب طالبان در حاکمیت افغانستان هستند و هیچ بازیگری در منطقه، دولتِ تحت سلطه طالبان را به نفع افغانستان و امنیت منطقه نمیداند.
یکی از اهداف جمهوری اسلامی ایران از مذاکره با طالبان و انتشار این خبر، یادآوری به سایر کشورهای رقیب و دشمن بود که نباید نقش و جایگاه ایران در معادلات افغانستان نادیده گرفته شود. ایران بر این باور است که مذاکرات آمریکا با طالبان نباید منجر به فروپاشی ساختار حاکمیت فعلی شود. هرچند طالبان به عنوان یک واقعیت ذهنی و عینی جامعه افغانستان، قابل حذف نیستند، اما نباید بنیان های حاکمیتی افغانستان، تماماً تحت سلطه طالبان باشد.
یکی از سناریوهای محتمل در خصوص نتایج مذاکرات ایران و طالبان این است که گفتگوهای مذکور در نهایت از طریق برگزاری مذاکره بین الافغانی و بدون دخالت تأثیرگذار کشورهای خارجی به برقراری صلح و ثبات نسبی در افغانستان، منجر شود. تهران به هیچ وجه تمایلی به تصاحب تمام قدرت توسط طالبان در افغانستان ندارد و از دولت کابل و روند صلح حمایت می کند. در این شرایط، منافع و اهداف ایران با توجه به برقراری ثبات نسبی در افغانستان، با در نظر گرفتن منافع همه اقوام و مذاهب در این کشور، عدم مداخله آمریکا در تعیین وضعیت آینده کشور، و نمایش نقش و جایگاه ایران در افغانستان تأمین می شود.
با توجه به ویژگی تمامیت خواهی طالبان، و نیز نفوذ سایر کشورها بر آن، چنانچه این گروه تمایلی به تقسیم قدرت با سایر اقوام نداشته باشد، این موضوع برای افغانستان و همسایگانش از جمله ایران چالشزا خواهد بود. نظر به راهبرد آمریکا و عربستان سعودی در خصوص کاهش نفوذ ایران در معادلات منطقه ای، و نیز پیشینه روابط عربستان سعودی، پاکستان و امارات متحده عربی با طالبان، می توان انتظار داشت کشورهای فوق جهت تأثیرگذاری منفی بر روند مذاکرات ایران و طالبان با هدف کاهش نقش و حضور ایران در افغانستان اقداماتی انجام دهند.
استراتژی طالبان در مذاکرات صلح بر خروج نیروهای آمریکایی، تأکید داشت، حتی اگر موجب کاهش نیروهای خارجی در افغانستان شود، برای ایران نوعی فرصت محسوب می شود. امضای توافقنامه صلح دوحه نشان داد که شکست ناپذیری آمریکا که همواره توسط سیاسیون و رسانه های این کشور در سطح جهان مورد تأکید قرار دارد، همانگونه که ایران بارها اثبات کرده است، افسانه ای بیش نیست.
راهبرد اصلی طالبان، در حد همین کلیات است که میخواهند یک حکومت اسلامی بر مبنای احکام اسلام داشته باشند، با همسایگان روابط خوبی برقرار کنند و همه اقوام نیز در دولت و حکومت شریک شوند. طالبان میخواهند با ارتباطاتی که برقرار کرده اند، حساسیت همسایهها را به حداقل برسانند تا بار دیگر ائتلافی علیه آنها ایجاد نشود. با توجه به تجربه تاریخی و بازگشت طالبان از منش فکری سابق خود، پيش بيني مي گردد، این گروه در نهایت در تقابل با ایران قرار نمی گیرد.
از هر زاویهای به مذاکرات صلح بنگریم، تغییر حکومت و روی کار آمدن طالبان، هم فرصت است و هم تهدید. تهدید آن، ویژگی تمامیت خواهی طالبان است که به لحاظ تاریخی، قدرت و حاکمیت را در سرتاسر افغانستان متعلق به خود میدانند. مطمئناً در آینده حکومت طالبان مبتنی بر قانون نخواهد بود، بلکه به نظر مي رسد یک حکومت قبيله اي شکل خواهد گرفت.
در تاریخ تحولات افغانستان مهم ترین دلیل بحران ها، رقابت های درون قومی پشتونها بوده است. الان هم دولت افغانستان، دستِ پشتونِ غلزایی است و در کنار آنها درانیها هم هستند. اشرف غنی رئیس جمهور فعلی غلزایی است. در دولت آینده طالبان، طوایف و اقوام بیشتر به صورت اسمی نقش و جایگاه خواهند داشت.
طالبان به دلیل تفکرات تمامیت خواهانه خود در حوزه اعتقادی و سیاسی می تواند برای جامعه اهل سنت ایران در شرق کشور مشکل زا باشد. چون این گروه که در زمین کشورهایی مانند پاکستان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و آمریکا بازی می کند، می تواند با کمک و هدایت آنها برای منافع و امنیت ملی ایران مشکل ایجاد کند.
اما فرصت حضور طالبان در قدرت، تأکیدی است که بر خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان دارند. در واقع معنای پنهان تأکید طالبان بر خروج کامل نیروهای خارجی این است که بتوانند در مذاکره با دولت و نیروهای سیاسی افغانستان دست برتر را داشته باشند و حتی با تهدیدهای احتمالی نیروهای سیاسی افغانستان بتوانند سهم بیشتری از قدرت را نصیب خود کنند.
به نظر میرسد این استراتژی برای ایران، محدود کردن منافع آمریکا و ناتو و ممانعت از نا امن کردن مرزهای ایران و مقابله با گروه های تروریستی تکفیری القاعده و داعش در افغانستان است. كه مهم ترين اين فرصت ها خلل در نقشه فدرالي كردن افغانستان توسط آمريكاست.
آمريكايي ها با هدف چهارپاره كردن افغانستان تحت عناوين پشتونستان، ازبكستان، تاجيكستان و هزارستان به قصد تجزيه افغانستان آمده اند. اما روحيه تماميت خواهي طالبان، كه جز به كل سرزمين پهناور افغانستان راضي نخواهد شد، مانع از تجزيه افغانستان مي گردد.
نویسنده: محمد روحی/کارشناس مسائل سیاسی افغانستان