نشست هفتگی کلاب هاوس با موضوع« جایگاه و حقوق اقلیت ها در افغانستان»
۱۹ مرداد(اسد)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۸/۱۰
افغانستان کشوری با تنوع قومی بالاست. از طرف دیگر، هیچ قوم خاصی اکثریت حضور در افغانستان را ندارد. به همین جهت از این کشور با عنوان کشور اقلیت ها یاد می شود. با این حال، تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان همواره شاهد به حضور پررنگ یک قوم خاص و به نقش کمرنگ تر سایر اقوام بوده است. امری که منجر به تداوم نزاع و لاینحل باقی ماندن مسئله سایر اقوام و حقوق و جایگاه آن ها شده است. به همین جهت در ادامه نشست هفتگی سایت تحلیلی کلکین در کلاب هاوس، این سایت در دومین برنامه خود در تاریخ۱۶ مرداد/اسد به بحث و بررسی «جایگاه و حقوق اقلیت ها در افغانستان» با حضور، دکتر لطیف پدرام رهبر حزب کنگره ملی افغانستان، سید جواد سلطانی، استاد دانشگاه در افغانستان و وحیدالله غازی خیل تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان و با مدیریت دکتر مجتبی نوروزی پرداخت.
این نشست با این پرسش بنیادی آغاز شد که آیا اصلا بحث اقلیت و اکثریت در افغانستان موجودیت دارد؟ آیا جایگاه اقلیت ها در افغانستان رعایت می شود یا خیر؟
اقای غازی خیل یکی از سخنرانان این نشست در صحبت های ابتدایی خود معقتد بودند که: افغانستان کشوری است که مشکل آن اقلیت و اکثریت نیست. چراکه همه اقوام افغانستان حقوق یکسان دارند و هیچ نوع برتری وجود ندارد. بلکه آنچه مشکل افغانستان است، فقر، جنگ و بیکاری می باشد. غازی خیل معقد است که مشکل همه مردم افغانستان جنگ است چراکه در تمام مناطق از جمله شمال و جنوب جنگ در جریان است. در نتیجه آنچه مشکل اصلی ما است، حضور خارجی هاست که اجازه نمی دهند حکومت مرکزی به وجود بیایند.
در برابر این گفته های آقای غازی خیل، دکتر پدرام معتقد بودند که اگر مسئله افغانستان اقلیت و اکثریت نیست چرا در ساختار ادرای و حکومتی کشور از آوردن واژه های فارسی چون دانشگاه، پایان نامه و امثالهم اجازه استفاده داده نمی شود. چرا تمام ساختار حکومتی به زبان پشتو است. هچنین آقای پدرام معقتد است که اگر پشتون های اکثریت جامعه افغانستان را تشکیل می دهند، چرا در انتخابات رای نیاوردند. در نتیجه رهبر حزب کنگره ملی معقتد است که در تمام ابعاد جامعه افغانستان تبعیض در سطح گسترده وجود دارد.
در ادامه آقای سلطانی به عنوان سومین سخنران صحبت های خود را با سیاسی شدن وضعیت اقوام و نبود یک سرشماری دقیق علمی آغاز کردند. به باور آقای سلطانی زمانی که از جمعیت کشور یک سرشماری دقیق صورت نگرفته است، چگونه می توان مشخص کرد که یک قوم در اقلیت و قومی دیگر در اکثریت قرار دارد. به زعم آقای سلطانی شاید از نظر تسلط بر منابع شاهد تسلط اکثریتی یک قوم خاص باشیم اما این مسئله نشات گرفته از بحران قدرت و بحران دولت است. اما بحران قدرت چیست؟ به باور سلطانی یک شکاف عمیق بین آگاهی و واقعیت وجود دارد که منجر به زوال سنت سیاسی در افغانستان شده است. در واقع، سلطانی معتقد است که اکنون افغانستان در روزگار وزال سنت سیاسی قرار دارد که از یک طرف ما را به سمت بحران کشیده است و از سوی دیگر منجر به هویت های متکثر و شکاف بین این هویت ها شده است.
اما از نگاه آقای سلطانی این زوال سنت سیاسی چهار ویژگی دارد که افغانستان کنونی به آن دچار شده است. نخست آنکه: وابستگی به بیگانگان وجود دارد. بسیاری از گروه ها که در جریان سهم گیری از قدرت در حاشیه ماندند برای بازگشت خود به قدرت از نیروهای خارجی کمک گرفتند. در نتیجه این کمک گرفتن منجر به وابسته شدن به آنها شد.
دومین ویژگی، انحصار قومی است. در مقاطع تاریخی مختلف ابتدا انحصار خاندانی و سپس انحصار قومی در قدرت در افغانستان و تلاش برای آن وجود داشته است. که این امر یکی از منشاهای وجود نزاع قومی در افغانستان است.
سومین ویژگی، بیگانگی با قواعد و معیارهاست. در واقع اساس مدنیت و جامعه را مصالحه مدنی تشکیل می دهد که بر روی یک توافق جمعی برای نظم دهی رفتارهای انسان ها به اجماع می رسند. اما سیاست ورزی در افغانستان با این مسائل بیگانه است. چراکه نه بر مبنای قواعد دینی است و نه قواعد عرفی و موضوعه. در نتیجه سیاست در افغانستان دچار یک فساد فراگیر شده است. منظورم از فساد، فساد مالی نیست بلکه فسادی است که حیثیت و جان افراد در آن حرمت گذاشته نمی شود.
چهارمین ویژگی، ناکارآمدی است. به باور اقای سلطانی از زمان روی کارآمدن احمدشاه ابدالی تاکنون هیچ حرکت سازنده ای در افغانستان صورت نگرفته است. این در حالی است که افغانستان حداقل بقایای تمدنی هفت یا هشت مرکز را در خود دارد. بنابراین، این چها ویژگی منجر به زوال سنت سیاسی در افغانستان شده است.در ادامه پرسش و پاسخ هایی بین مخاطبان و مهمانان برنامه صورت گرفت که منجر به بررسی عمیق تر موضع شد.
در نهایت، سخنرانان به وجود مشکلات ساختاری و حکومتی و نبود سرشماری دقیق در تشدید منازعات قومی و نادیده گرفته شدن حقوق اقلیت های قومی در افغانستان اشاره کردند. چنانکه به باور آقای پدرام، در افغانستان هنوز اینکه چه چیزی مبنای داوری برای اقلیت و اکثریت نشان دادن اقوام باشد، هنوز مشخص نیست. و چون که سرشماری دقیقی صورت نگرفته است اطلاعات هم ناقص است. اما در نهایت راه حل آقای پدرام برای مشکل حقوق اقوام و اقلیت ها در افغانستان، فدرالی کردن ساختار نظام افغانستان است.
آقای سلطانی نیز معتقد بود که تازمانی که سرشماری دقیق و علمی صورت نگرفته باشد نمی توان از اقلیت و اکثریت صحبت کرد. همچنین، به زعم اقای سلطانی هرچند قانون اساسی هم دچار مشکلاتی است اما یه سهم همه شهروندان کشور توجه شده است این در حالی است که در واقعیت تنها کسانی که تاوان داده اند به زعم خودشان مانند پشتون ها، تاجیک ها و هزاره ها مدعی قدرت هستند. همچنین، آقای سلطانی در طرح راه حلی دکتر پدرام مبنی بر فدرالیزه شدن جامعه افغانستان معقتدند که تنها یکی از راه حل وضعیت موجود است نه تنها گزینه. به زعم اقای سلطانی ما نباید در این تحلیل ها از نقش مردم غفلت کنیم. مردم افغانستان تاوان های زیادی داده اند. در این میان، اگر جامعه ضعیف باشد نمی تواند از فرصت ها استفاده کند. در افغانستانی که همه چیز خانوادگی است جامعه ای ضعیف به بار خواهد آورد. چرا که احزاب به واسطه دو ویژگی مادام العمر شدن رهبر و نبود گردش قدرت و خانوادگی شدن احزاب منجر به ایجاد جامعه ضعیف می شود.