بازخوانی توافقنامه دوحه: معامله ای برای خروج ایالات متحده از افغانستان و ورود طالبان به ساختار سیاسی در غیاب دولت افغانستان
۳آذر(قوس)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۱۱/۲۴
ایالات متحده و طالبان پس از نزدیک به ۲۰ سال جنگ و ۹ دور مذاکره، در فوریه ۲۰۲۰ توافقنامه صلحی را امضا کردند که به چهار موضوع اصلی پرداخت: نخست، آتش بس و کاهش خشونت. دوم، خروج نیروهای خارجی از افغانستان و کاهش نیروها از حدود ۱۲۰۰۰ به ۸۶۰۰ ظرف مدت ۱۳۵ روز. مسئله ای که از همان ابتدا با هشدار کارشناسان مبنی بر ایجاد بی ثباتی در افغانستان در صورت خروج زودهنگام همراه شد.سوم، توافق به آغاز گفت و گوهای بین الافغانی با دولت افغانستان در ماه مارس. این در حالی بود که این گروه همواره دولت افغانستان را دست نشانده غرب میخواند و از گفت و گو با آن امتناع می ورزید. با این وجود، سراج الدین حقانی در مقاله ای در نیویورک تایمز نوشته بود که« اگر با دشمن خارجی به توافق برسیم، باید بتوانیم اختلافات بین الافغانی را حل کنیم». چهارم، طالبان متعهد شد که از خاک افغانستان هیچ تهدید تروریستی علیه ایالات متحده و متحدانش صورت نخواهد گرفت. این در حالی است که همواره گزارش های متفاوتی از حضور القاعده در افغانستان و رابطه نزدیک آن با طالبان وجود دارد. همچنین، بر اساس این توافق، قبل از آغاز مذاکرات بین الافغانی ۵۰۰۰ زندانی طالبان در ازای آزادی ۱۰۰۰ سرباز دولتی باید آزاد و نام رهبران طالبان از فهرست تحریم های سازمان ملل نیز خارج شوند.
اما امضای توافق نامه دوحه در کنار امیدواری ها و خوشبینی هایی که ایجاد کرده بود، منتقدان سرسخت و جدی نیز داشت که معقتد بودند که این توافقنامه در غیاب دولت و مردم افغانستان و بندهای محرمانه نتیجه خوبی را برای صلح و منفعت ملی در پی نخواهد داشت. چرا که شروطی گذاشته شده بود که دولت افغانستان قبل از آغاز مذاکرات به عنوان پیش شرط باید عملی می کرد در حالی که خود به عنوان یکی از طرف های اصلی جنگ حضور نداشت. همچنین این نگرانی در مورد انگیزه طالبان وجود داشت که این گروه این توافق دوحه را «پیروزی» خود عنوان و از آن در پیشبرد جنگ استفاده خواهند کرد. مسئله ای که هشدار کارشناسان را برانیگخته بود و نمود عینی را می توان در فعالیت رسانه ای طالبان و پیروز خواندن خود دید. در مقابل، ایالات متحده نیز از این سند به عنوان رهایی آبرومندانه از افغانستان بدون درنظر گرفتن شرایط و ابزاری برای بازی انتخاباتی ترامپ استفاده کرد. خواسته هایی که هیچ کدام از آنها مستقیما با صلح و منافع مردم افغانستان در ارتباط نبود. در نتیجه از همان ابتدا علی رغم حمایت افغان ها و جامعه جهانی از هرگونه تلاش برای آمدن صلح در افغانستان، اما به نظر می رسید این توافقنامه تلاشی برای آوردن صلح در افغانستان نبود بلکه معامله ای دو جانبه بین طالبان و ایالات متحده تلقی می شد. چنانکه، نه تنها منجی جنگ افغانستان نشد بلکه نقطه عطفی در هموار کردن مسیر طالبان در میز مذاکره و میدان جنگ و نهایتاً حضور دوباره این گروه در قدرت شد.
توافقنامه دوحه۲۰۲۰: آغازی امیدوارکننده برای طالبان و پایانی تلخ برای افغانستان
درواقع این معامله عملا منجر به رسمیت شناختن طالبان و وزن دادن به این گروه شبه نظامی بود. چراکه تقریبا ده روز بعد از آن، همه ۱۵ عضو شورای امنیت سازمان ملل این توافق را تایید کردند. اما چالش های یک سال بعد این توافقنامه اجرایی شدن آن را با مشکل مواجه کرد. به طوری که علی رغم اظهارنظرهایی مبنی بر اینکه این توافقنامه ماحصل اوج پیشرفت بیش از یک سال تعامل بی سابقه و پرزحمت دیپلماتیک ایالات متحده با طالبان، دولت کابل و تمام بازیگران کلیدی منطقه برای رسیدن به صلح در افغانستان است اما زمان و تحولات آن خلاف این ادعا ها را نشان داد. درنتیجه همانطور که آمد این توافقنامه با درخواست کاهش خشونت به عنوان پیش شرط گفت و گوهای بین الافغانی همراه بود و از بنیادگرایان خواست تا روابط خود را با گروه های تروریستی بین المللی قطع کنند و از استفاده آنها از افغانستان برای انجام حملات علیه ایالات متحده جلوگیری کنند. اما پس از گذشت یکسال، خشونت نه تنها کاهش نیافت بلکه به شکل بی پیشینه روند صعودی به خود گرفت و گفت و گوهای بین الافغانی نیز با بن بست های متعدد و در نهایت به شکست انجامید.
چنانکه پس از امضای این توافق نامه سطح خشونت در افغانستان نه تنها کاهش نیافت بلکه بر میزان تلفات جنگ افزوده شد و دامنه جنگ تا دروازه های کابل رسید. به طوری که در گزارشی که در ۲۳ فوریه توسط دفتر یوناما در افغانستان و دفتر عالی سازمان ملل متحد منتشر شد، به دنبال آغاز مذاکرات صلح در ماه سپتامبر تعداد غیرنظامیان کشته شده و زخمی شده در افغانستان افزایش یافته بود. به طوری که عناصر ضددولتی مسئولیت حدود ۶۲ درصد از تلفات غیرنظامیان را برعهده داشتند. همچنین، در دوره زمانی بین اکتبر تا اوایل نوامبر سال گذشته یکسری حملات تروریستی مرگبار و ترورهای هدفمند در کابل و افزایش جنگ در مناطق روستایی شدت گرفت. از طرف دیگر، جنگ بین طالبان و نیروهای امنیت ملی در چندین ولایت مانند هلمند، قندهار و ارزگان از اوایل ماه اکتبر باعث آوارگی گسترده در افغانستان شد. در مقابل، ایالات متحده در پاسخ به این حملات به ویژه حمله طالبان در ۱۱ اکتبر به ولایت هلمند یکسری حملات هوایی را آغاز کرد که طالبان آن را با مفاد توافقنامه «همخوانی» ندانست. در همین رابطه، بر اساس گزارش فصلی یوناما در مورد حفاظت از غیرنظامیان که در ۲۷ اکتبر صادر شد، از آغاز گفت و گوهای بین الافغانی که برآمده از توافقنامه دوحه بود، هیچ کاهشی در تلفات غیرنظامیان مشاهده نشده است. در طول دوره گزارش از ۱ ژانویه تا ۳۰ سپتامبر، یوناما کشته شدن ۲۱۱۷ غیرنظامی و ۳۸۲۲ زخمی را مستند کرده است. افغانستان همچنان مرگبارترین کشور برای کودکان در این دوره بود. زیرا تلفات کودکان ۳۱درصد از تلفات غیرنظامیان را در ۹ ماه اول سال ۲۰۲۰ تشکیل می دهد که ۵۳۳ کودک کشته و ۱۲۹۵ کودک زخمی شده اند(securitycouncilrepoet,2020).
در نتیجه، طالبان علی رغم مفاد توافقنامه دوحه به خشونت ادامه داد تا اهرم خود را با دولت افغانستان در مذاکرات افزایش دهد و از قدرت چانه زنی بیشتری برخوردار شود. درواقع، افزایش خشونت تنها ابزار در دست طالبان برای تغیر دادن شرایط در میز مذاکره به نفع خود بود. در جریان مذاکرات تمام گروه ها از داخل و خارج از افغانستان خواستار تمدید مهلت حضور نیروهای خارجی در افغانستان برای مهلت دادن بیشتر به گفت و گوهای بین الافغانی بود مسئله که طالبان آن را نقض مفاد توافقنامه می دانست.
علاوه بر این برخلاف تعهد طالبان بر قطع رابطه با سایر گروه های تروریسی به ویژه القاعده، گزارش های متعددی از رابطه عمیق بین طالبان و القاعده در افغانستان منتشر شد که از فعالیت القاعده در ۱۸ استان افغانستان خبر می داد. بر اساس گزارش فصلی پنتاگون به گنگره امریگا رابطه طالبان و القاعده از زمان سقوط دولت کابل تغییری نکرده است. در همین رابطه، ادموند براون، هماهنگ کننده پنل سازمان ملل که مسئول کنترل طالبان و گروه های تروریستی در افغانستان است، گفت:« هنوز به طوری آشکاری رابطه نزدیکی بین القاعده و طالبان وجود دارد». بر اساس گزارشی از تیم نظارتی سازمان ملل در ماه ژانویه، ۲۰۰ تا ۵۰۰ جنگجوی القاعده در حدود ۱۱ ولایت افغانستان حضور دارند. کارشناسان می گویند گره گشایی از دو گروه که چندین دهه در کنار یکدیگر زندگی و جنگیده اند و حتی با هم ازدواج کرده اند، دشوار خواهد بود.
در نتیجه، می توان گفت “توافق نامه صلح افغانستان بین طالبان و ایالات متحده آمریکا” نقطه ثقل و محورِ رویدادهایی است که اکنون در افغانستان جریان دارد، و اگرچه توافقنامه منتشر شده و مکررا به آن اشاره شده است، لیکن به نظر می رسد که موارد مبهم بسیاری داشته،به دقت و آنچنان که باید و شاید خوانده نشده، و همچنین تا کنون برخی از مفاد آن عملی نیز نشده است. در بخش اول این توافقنامه و مرتبط با تعهد اصلی ایالات متحده مبتنی بر تعهد برای خروج تمامی نیروهای نظامی ایالات متحده، متحدان، و شرکای ائتلاف از افغانستان، از جمله تمامی پرسنل غیرنظامی، عاملانِ امنیتی خصوصی، مربیان، مشاوران و پرسنل خدمات پشتیبانی ظرف مدت چهارده ماه پس از اعلامیه این توافق بود. این تعهد همچنین، مانند همه قراردادهای مرسوم از صلح و متارکه ی جنگ، شامل آزادی زندانیان از هر دو طرف بوده است.
همچنین، ایالات متحده متعهد شد که تحریم های فعلی ایالات متحده و لیست جایزه علیه اعضای سازمان طالبان را بازبینی کند. در نهایت، و مهمتر از همه، ایالات متحده و متحدانش متعهد شده اند که «از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی افغانستان یا مداخله در امور داخلی آن خودداری کنند». اینها همگی تعهدات بسیار گسترده و مهمی برای یک قدرت جهانی مانند ایالات متحده و متحدان آنها با یک نیروی غیردولتیِ رادیکال و شورشی بود. اما آنچه در این توافق نامه آشکار می نمود این بود که هیچ نشانه ای از چگونگیِ تعهد و الزام پایبندی طالبان به این مفاد وجود نداشت. مهمتر از آن، حتی به نظر نمی رسد که در صورت عدم رعایت مفاد توافق نامه از سوی طالبان، ایالات متحده تدابیر و مکانیسم های تنبیهی خاصی برای مقابله با رفتار انحرافی طالبان داشته باشند. شاید بتوان گفت آشکار بود که دولت ایالات متحده با امضای موافقتنامه دوحه با طالبان، موافقت صریح خود را با ایجاد یک دولت جدید در افغانستان اعلام کرد که جایگزین دولت رسمی و منتخب موجود در آن زمان می شد. در هر حال باید گفت گرچه ماهیت حقوقی این تعهدات نامشخص بوده و هست، اما نکته اساسی شناسایی مقاصد سیاسی و نیاتِ منفعت طلبانه اس است که در پشت این توافق نهفته است.(Lefebvre,2021).
بنابراین، علی رغم هیاهوی ایجاد شده از امضای توافق، تحولات بعداز آن و کاستی های موجود در توافقنامه منجر به انحراف آن از مسیر اصلی شد که بزرگترین پیامد آن تسلط طالبان بر کابل و سقوط بیست سال دوستاوردهای این کشور شد.
سرنوشت توافقنامه دوحه با حضور طالبان در قدرت به کدام سو خواهد رفت؟
اکنون پس از گذشت بیش از یک سال از امضای این توافق شرایط در افغانستان بسیار وخیم تر از آنچه انتظار می رفت تغییر کرده است. نه تنها کاهش خشونتی صورت نگرفت بلکه شدت جنگ منجر به پیشروی طالبان، شکست مذاکرات و نهایتاً سقوط آرام نظام با خروج شتابزده نیروهای خارجی از کشور شد. نتیجه ای که با هیچ یک از اصول توافق دوحه همخوانی نداشت. با این وجود، اکنون که طالبان پس از بیست سال قدرت را دوباره به دست گرفته اند، همانطور که در ابتدا تنها طالبان دو طرف اصلی این توافق بودند اکنون نیز دوطرف به طرفیت اصلی این سند تبدیل شده اند و هریک نگران نقض کامل آن توسط دیگری است. دلهره ای که قبل از این نیز بارها از سوی دوطرف مطرح شده است و از آن به عنوان اهرم فشاری بر علیه دیگری استفاده شده است.
در نتیجه اکنون که طالبان سخت نیازمند حمایت مالی و معنوی و شناسایی رسمی جامعه جهانی است و طرف مقابل نگران فعالیت دوباره گروه های تروریستی و بتدیل شدن افغانستان به پناهگاه امن تروریستان این توافقنامه می تواند به مانند گذشته به ابزاری برای این کشور در برابر ایالات متحده و شرکای غربی اش و بالعکس قرار بگیرد.چنانچه چندی پیش امیرخان متقی سرپرست وزارت امورخارجه طالبان درنامه ای از دولت ایالات متحده خواستار آزادسازی دارایی های مسدود شده افغانستان از جانب ایالات متحده شد. در ۱۷ نوامبر ۲۰۲۱ “وزارت امور خارجه” طالبان در نامه ای سرگشاده از کنگره ایالات متحده خواست که دارایی های دولت افغانستان را آزاد کند تا این مسیر به آنها اجازه دهد به طور موثر حکومت کنند و تاکید کرد که آنها یک “دولت متحد، مسئول و غیرفاسد” هستند. از جمله دلایل مختلفی که عبدالقهار بلخی، سخنگوی «وزارت امور خارجه» در مورد اینکه چرا کنگره باید از تأمین مالی طالبان حمایت کند فهرست کرد، «توافق دوحه» بود که سال گذشته میان طالبان و دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به امضا رسید. چنانچه بلخی با انتشار ویدئویی در توییتر، نامه سرگشاده ای را -که به امضای امیرخان متقی سرپرست وزیر امور خارجه رسیده بود-، به زبان انگلیسی می خواند که در آن آمده است با فرار اشرف غنی رئیس جمهور پیشین از کشور، طالبان بنا به درخواست مردم، دولتی فدرال را جایگزین کرده و به این ترتیب، یک دولت قانونی تشکیل شده است. اما این درحالیست که طالبان هیچ رهبر منتخبی ندارد و هیچ حرکت علنی به سمت نمایندگیِ دموکراتیک از حکومتی مشروع در بین مردم افغانستان انجام نداده است.
در بخشی از این نامه آمده است: «توافق دوحه روابط مثبتی را بین هر دو کشور در آینده پیشبینی میکند». ما معتقدیم که اجرای کامل توافق دوحه و تعهد به آن میتواند فصل جدیدی از روابط مثبت بین دولتها و مردم را بگشاید که به نفع هر دو کشور است.» در ادامه این نامه آمده است: « علیرغم این واقعیت که پس از امضای توافق دوحه در فوریه ۲۰۲۰، ما دیگر نه خود را در تضاد و درگیریِ مستقیم با یکدیگر می بینیم و نه یک اپوزیسیون نظامی هستیم، چه منطقی می تواند پشت مسدود کردن دارایی های ما وجود داشته باشد؟ بسیار تعجب آور است که با اعلام دولت جدید، دولت ایالات متحده آمریکا دارایی های بانک مرکزی ما را تحریم کرد.»(MARTEL,2021). همچنین، ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان در نه نوامبر به ایالات متحده هشدار داده بود که در صورت حمایت این کشور از جبهه مقاومت ملی توافقنامه ۲۰۲۰ بین واشنگتن و طالبان باطل خواهد شد. این در حالی است که پس از سقوط کابل در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱، پنجشیر آخرین ولایتی است که در برابر طالبان مقاومت کرده و تسلیم این گروه نشد. پس از آن نیز جبهه در تلاش برای لابی گری بین المللی و حمایت جامعه جهانی برآمد که از نتایج آن ثبت دفتر در ایالات متحده وحمایت برخی از سناتوران این کشور از جبهه مقاومت بود. در نتیجه به نظر می رسد در صورت حمایت ایالات متحده از جبهه مقاومت یا مخالفان دولت اسلامی طالبان فعالیت این گروه با سایر گروه های تروریستی به ویژه القاعده بیشتر خواهد شد.
از سوی دیگر ایالات متحده و حتی کشورهایی چون روسیه که ظاهرا روابط آرام و بی حاشیه ای با طالبان دارند نیز یا اعضای ارشد این گروه را از فهرست سیاه ترورستی خارج نکرده و یا این گروه را همچنان به عنوان گروهی تروریستی می شناسند. این درحالیست که طالبان همواره خواستار حذف نام رهبرانشان از لیست سیاه سازمان ملل بوده و به موازات آن برای به رسمیت شاخته شدن و کسب مشروعیت به ویژه از سوی کشورهای موافق با خود تلاش کرده است.
بدین ترتیب به نظر می رسد با گذشتن یک سال و عدم اجرایی شدن مفاد قرارداد مطرح شده، دو طرف یکدیگر را به نقض تعهدات متهم می کنند. ایالات متحده در پیِ عملکردِ مثبتی ازطالبان و عملگراییِ این گروه در روندی از پایبندی به تعهداتش می باشد، لیکن از سوی مقابل طالبان نیز از عدم آزاد سازی وجوه بلوکه شده ی خود توسط ایالات متحده و عدم پایبندی به تعهدات فیمابین نارضایتی داشته و درصددِ رویکردی عملگرایانه و کراگشا بر نمی آیند. به هر حال باید گفت قراردادهای صلح عموما دارای مکانیسم های اجرایی است که هر طرف را در قبال تعهدات خود مسئول می داند. اما این در مورد توافق آمریکا و طالبان صدق نمی کند. چراکه در ذیل توافق نامه دوحه هیچ ماده و تبصره ای وجود ندارد که اگر طالبان به وعده های خود عمل نکنند چه اتفاقی خواهد افتاد.
در کل می توان گفت توافق فوریه ۲۰۲۰ دوحه بین ایالات متحده و طالبان بیانی معمول و متعارف از سیاستِ “تخست آمریکا” از رئیس جمهور سابق ترامپ بود؛ نسخه ای افراطی از سیاست منفت طلبانه به نفعِ اهداف و مقاصد سیاسی. با امضای آن، ایالات متحده از به کارگیریِ اهرم فشار بر طالبان صرف نظر و خود را به اهرم فشاری بر دولت افغانستان تبدیل کرد. طرح این توافقنامه که به نفع طالبان بود، دولت افغانستان را به حاشیه رانده و از جایگاه خود در میز مذاکره محروم کرد. همچنین طالبان را تشویق کرد که فشار نظامی فزاینده ای بر نیروهای دولتی داشته باشند و به آنها اهرم مضاعفی بر هیئتی که در گفتگوهای بین الافغانی در دوحه با آنها روبرو بودند، داد. اما در عمل دولت های پیشین ایالات متحده یک منطقه ی سیاسیِ سوخته و بربادرفته را برای بایدن به ارث گذاشته بودند، چنانکه بین گزینه های نامناسبی قرار داشت که می توانست به تشدید و ادامه ی جنگ و یا فروپاشی دولت منجر شود؛ که هر دونیز برای افغان ها بی فایده و بلکه مخرب بود. اما در حالی که این توافق یک جدول زمانی مشخص و مرحلهای را برای یکی از دو نتیجه اصلی توافق، یعنی خروج نیروهای آمریکایی و متحدانش تعیین کرده بود، که به راحتی قابل بررسی و نظارت بود، اما در مقابل هیچ مکانیسم قابل مقایسه ای برای راستی آزمایی تعهدات طالبان مبنی بر عدم حمایت یا دادن فضای فعالیت به القاعده و گروه های جهادی-تروریستی مشابه وجود نداشت. همچنین این توافقنامه تعهدات روشنی در ملزم ساختن طالبان برای کاهش خشونت در جریان مذاکرات بین الافغانی نداشت. در نهایت، می توان گفت به نظر می رسد که ایالات متحده بیشتر بر فروش یک معامله در افغانستان تمرکز داشت تا زمینه سازی برای یک روند صلح.(Ruttig,2021).
در نهایت، باتوجه به عملکرد منفی این توافقنامه برای ملت و دولت افغانستان در یک سال گذشته پایداری آن و تعهد دو طرف به مفادش بستگی به تحولات افغانستان و عملکرد دو طرف در میزان کسب رضایت طرف مقابل دارد. در نتیجه به نظر می رسد این توافق بر لبه پرتگاهی قرار دارد که به سختی مقاومت می کند.
منابع
– Lefebvre, Francesco, (2021), “Reading the Doha agreement, literally”, https://aspeniaonline.it/reading-the-doha-agreement-literally/.
– Ruttig ,Thomas, (۲۰۲۱), “A Deal in the Mist: How much of the US-Taleban Doha agreement has been implemented?”, https://www.afghanistan-analysts.org/en/reports/war-and-peace/a-deal-in-the-mist-how-much-of-the-us-taleban-doha-agreement-has-been-implemented/.
– MARTEL, FRANCES, (2021), “Taliban Terrorists Write to U.S. Congress Asking for Money”, https://www.breitbart.com/asia/2021/11/17/taliban-terrorists-write-to-u-s-congress-asking-for-money/.
Securitycouncilrepoet,(2020), “Afghanistan”, https://www.securitycouncilreport.org/monthly-forecast/2020-12/afghanistan-10.php