نشست هفتگی کلاب هاوس با موضوع «تحولات پاکستان و تاثیر آن بر مسائل افغانستان»
۱۱ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۱ – ۱/ ۵/ ۲۰۲۲
تحولات اخیر که در پاکستان رخ داد و رفتن عمران خان از کرسی نخست وزیری، بیش از هرجایی دیگری احتمالا بر حکومت طالبان در کابل تاثیر دارد. در واقع با نبود عمران خان طالبان شناخته شده ترین حامی و صدای خود را در سطح بین المللی را از دست می دهد، آن هم در زمانی که این گروه بیشترین نیاز به قانع کردن جامعه بین المللی برای به رسمیت شناخته شدن دارد. بنابراین با توجه به اهمیت موضوع، گزارشی از نشست سایت تحلیلی کلکین در کلاب هاوس با موضوع «تحولات پاکستان و تاثیر آن برمسائل افغانستان» در تاریخ ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱ از ساعت ۲۱ الی ۲۳ و با مدیریت دکتر مجتبی نوروزی، به بحث و بررسی پیرامون تحولات پاکستان و تاثیر آن برمسائل افغانستان پرداخته است.
سحنرانان حاضر در این نشست:
- آقای سمیع فرجاد: دانشجوی دکتری علوم سیاسی
- آقای شیراحمد سعیدی: کارشناس روابط افغانستان – پاکستان
- آقای عبدالمنان دهزاد: نویسنده و روزنامه نگار
هریک از سخنرانان مدعو ضمن ترسیم وضعیت موجود در افغانستان به ذکر اهمیت موضوع پرداختند:
آقای عبدالمنان دهزاد در مورد تحولات پاکستان چنین اشاره نمودند:
هر کسی که در پاکستان به قدرت برسد نسبت به مسائل افغانستان، موضع مشترک خواهند داشت. به این دلیل که اولا پاکستان افغانستان را عمق استراتژیک خود در منطقه تعریف کرده است و برای پیاده کردن آن عمق استراتژیک در افغانستان، از میان اقوام و باشندگان این کشور، یکی از اقوام را تطبیق کنندۀ آن برگزیده است. مقامات سیاسی و استخباراتی پاکستان تحت هر شرایط در کنار همپیمانان محلی خویش در داخل افغانستان ایستاد است. دوم اینکه تصمیم گیرندگان اصلی در مسائل افغانستان، منطقه و به خصوص هند، ارتش و سازمان استخباراتی آن کشور است نه سیاسیون پاکستان؛ شورای امنیت ملی و وزارت خارجه پاکستان تنها طراحان سیاست خارجی آن کشور نیستند که با تغییر بازیگران متاثر شوند، بلکه این ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان (ISI ) است که سیاست خارجی پاکستان را در قالب امنیت ملی آن کشور طرح ریزی کرده و توسط رهبران سیاسی و وزارت خارجه پاکستان تطبیق و عملی می نماید. اگر واقع بینانه نگاه کنیم حکومت فعلی افغانستان از لحاظ سیاسی، امنیتی و اقتصادی با توجه به نیت و برنامه اصلی پاکستان، برای آن کشور رویا بوده است. چرا که پاکستان همیشه در صدد ایجاد چنین حکومتی در افغانستان است که آن حکومت اولا زمینهی فعالیتهای هند را در افغانستان مسدود کند، دوم راه های تجارتی پاکستان را به کشورهای آسیایی مرکزی هموار نماید و سوم دست از مداخله در امور داخلی پاکستان با پیشکش کردن داعیه پشتونستان خواهی بر دارد و آخرین مساله حکومت افغانستان در مسایل افتصادی و بیرونی جانب پاکستان را لحاظ کند.
تحولات جدیدی که در پاکستان به وجود آمده و گزینش شهباز شریف در این کشور، از نظر محتوا هیچ تغییری را در قبال افغانستان به دنبال نخواهد داشت. بنابراین سیاست شهباز شریف در قبال افغانستان همان سیاستی خواهد بود که عمران خان پی گیری می کرد. چون منبع هر دو ارتش است. اهداف و برنامه های هر دو یکسان ولی روش مدیریتی هر دو می تواند متفاوت باشد. افزون بر دلایلی ذکر شده، شهباز شریف و دولت که ایشان به وجود آوردند، از رهگذر سنتی، متعلق به خانواده است که در دهه ۱۹۹۰ طالبان را حمایت و به رسمیت شناختند.
شکی نیست که تحولات پسین در پاکستان برروی امارت اسلامی طالبان و پاکستان تاثیر منفی نگذارد، چون عمران خان و وزیر خارجه پاکستان آقای قریشی به صورت بسیار صریح و روشن در تمام مجالس و محافل ملی، منطقه ای و بین المللی برای طالبان لابی گری و از آن ها حمایت کرد که این کار را حداقل حکومت شریف نخواهد کرد. دوم اینکه ما شاهد بودیم که تغییرات هم که پس از برکناری عمران خان از قدرت در افغانستان ایجاد شده را نمی توان انکار کرد؛ ولی همۀ آن ها صوری و مقطعی هستند نه بنیادی و استراتژیک. آن تغییرات در همان روزهای برکناری عمران خان میان افغانستان و پاکستان اتفاق افتاد که حداقل برای طرف افغانستان نگران کننده بود، حمله طالبان بر یک هواپیمای پاکستانی که منجر به زخمی شدن یک ژنرال پاکستانی شد، همچنان یک هواپیمای بدون سرنشین ذخیره گاه سلاح طالبان در هلمند را مورد بمب باران قرار داد متعاقبا یک هواپیمایی بدون سرنشین دیگر، مرکز طالبان پاکستانی را در قبایل آن کشور مورد حمله قرار داد. به همین ترتیب حمله نظامی پاکستان در کنر، خوست و پکتیکا که باعث کشته شدن بیش از چهل نفر در افغانستان شد. ذبیح الله مجاهد هم در بیانیه ای خطاب به پاکستان گفت که ما خطری برای پاکستان ایجاد نمی کنیم و پاکستان هم بیشتر از این صبر ما را امتحان نکند، که البته از تمام اینها موقتی و قابل تغییر هستند.
اگرچه گفته می شود که تمرکز اصلی شهباز شریف حل مسائل داخلی پاکستان، رشد و توسعه اقتصادی، مبارزه با فساد و ترمیم رابطه میان پاکستان و آمریکا خواهد بود که افغانستان در اولویت آن فرار نخواهد داشت. تحولات اخیر در پاکستان و حضور چهار زن در کابینه این کشور نمی تواند در افغانستان بی تاثیر باشد، به خصوص حنا ربانی بارها از طالبان انتقاد کرده و اینها قطعا از طالبان حمایت نخواهند کرد. ولی مسئله اصلی پاکستان با افغانستان از نظر من متاسفانه پابرجا خواهد ماند که به چند نمونه آن به صورت فشرده اشاره میکنم. اول نقش ارتش پاکستان و سازمان استخباراتی آن کشوردر مسائل افغانستان است. دوم اینکه فعلا خانواده های اکثریت مقامات طالبان در پاکستان زندگی می کنند و این بی تاثیر نیست. زمانیکه خانواده های اینها زیر کنترل سازمان اطلاعات پاکستان و ارتش پاکستان باشد طبیعتا اینها نمی توانند موضع خلاف پاکستان را اتخاذ کنند. فعلا پاکستان برای افغانستان نقش حیاتی و تاثیر گذار دارد. اگر پاکستان از طالبان روی بگرداند حکومت طالبان سه ماه هم دوام نمی آورد، مثل حکومت غنی که وابسته به آمریکا بود و بعد از خروج آمریکا هفده روز هم دوام نکرد، مشکلات حکومت طالبان بیشتر از آن چیزی است که تصور میشود.
از سوی دیگر آقای سمیع فرجاد نیز در این راستا چنین اظهار کردند:
پاکستان یکی از همسایگان افغانستان است که مشترکات فرهنگی، قومی، زبانی و مرز طولانی با افغانستان دارد. تحولات در پاکستان می تواند بر افغانستان و کل منطقه تاثیرگذار باشد. سیاست خارجی پاکستان دررابطه با افغانستان، هند و منطقه مبتنی بر استفاده از اسلام سیاسی است. یعنی همیشه حکومت پاکستان به ویژه ارتش و استخبارات پاکستان برای پیشبرد اهداف شان در منطقه اخصا هند و افغانستان پیوسته از گروه های بنیادگرای اسلامی به عنوان یک ابزار استفاده کردند و این ابزار در دست ارتش و استخبارات پاکستان بوده و تصمیم گیر اصلی سیاست خارجی ژنرال های ارتش و استخبارات این کشور است. در مسئله افغانستان سیاست عمران خان سیاست شرق محور بود عمران خان و دولت او به دنبال همکاری با متحدین منطقه ای مانند چین و روسیه بود. زمانیکه روسیه به اکراین حمله کرد عمران خان به خاطر منافع پاکستان با پوتین در مسکو دیدار نمود. بنابراین دولت عمران خان نگاهش به کشورهای همسایه به ویژه روسیه و چین بوده و در این چهارجوب اقدام می کرد. در افغانستان هم اهداف را که پیش می برد در تبانی با اهداف متحدین منطقه ای اش به ویژه چین روی مسائل اقتصادی بود. در این چند هفته اخیر نظامیان در پاکستان تصمیم گرفتند که عمران خان را از قدرت برکنار و شهباز شریف را که رابطه تنگاتنگ با عربستان صعودی دارد را جایگزین ایشان کنند که این تغییر در تبانی با متحدین سنتی پاکستان یعنی ایالات متحده آمریکا انجام شده است. ایالات متحده آمریکا می خواست موضوع افغانستان رابه پاکستان برون سپاری بکند تا اسلام آباد بتواند در جهت منافع آمریکا افغانستان را مدیریت نماید اما مشخص شد که عمران خان چرخش به شرق دارد. به همین دلیل ارتش شهباز شریف را روی کار آورد تا بتواند منافع خودش را با منافع آمریکا جمع کرده و جهت منافع همدیگر در افغانستان فعالیت کند.
درکل رابطه کابل و اسلام آباد را می توان در پنج مرحله تقسیم کرد:
مرحله اول سال های تاسیس پاکستان یعنی دوره ظاهر شاه و صدارت محمد داوود بود که دولت افغانستان یگانه کشور بود که با موجودیت پاکستان مخالفت کرده و آنرا شناسایی نکرد. محمد داوود یکی از ناسیونالیست های پشتون بود و حرفش این بود که نصف پشتون ها درافغانستان و نصف آنها در پاکستان هستند و نباید از هم جدا شوند. دوره بعد داوود دهه دموکراسی است که در این دهه مناسبات افغانستان آهسته آهسته با همسایگان خوب می شود. در این زمان موسی شفق که رابطه افغانستان و ایران را بهبود بخشید در زمینه پاکستان هم تلاش نمود و تاحدودی روابط این دو کشور را عادی نمود اما بعد از کودتای داوود و به حکومت رسیدن وی چندین بار به مناطق پاکستان حمله صورت گرفت که این موضوع باعث ایجاد تنش بین دو کشور شد.
دوره بعد زمان کودتا حزب دموکراتیک خلق و بعد ورود شوروی درافغانستان است در این زمان ایالات متحده که متحد غربی پاکستان است تلاش می کند با استفاده از پاکستان مانع گسترش اندیشه های کمونیستی در افغانستان شود در این مرحله پاکستان با کمک مجاهدین حکومت را در افغانستان سرنگون می کند. بعد از آن مجاهدین به قدرت می رسند که اینها هم نمی توانند آن اهداف استراتژیک را که پاکستان خواهان آن است را در افغانستان پیاده کند به همین دلیل پاکستان تصمیم بر ایجاد گروه دیگری در مقابل مجاهدین می گیرد.
مرحله سوم حکومت طالبانی است که اینها از طرف پاکستان به رسمیت شناخته می شوند اما طالبان نمی تواند آنطورکه هدف پاکستان است کار کنند و بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر با همکاری غرب لانه های این گروه تروریستی مورد هدف قرار می گیرد و طالبان حدود ۴ تا ۵ پنج سال به لانه های امن خود (پاکستان) به سر می برند. در سال ۲۰۰۴ طالبان با حمایت پاکستان دوباره وارد میدان نبرد شدند.
دوره بعد دهه لیبرال دموکراسی است که در این دهه هم گروه های تروریستی که در مناطق بلوچستان، خیبرپشتونخواه و وزیرستان بودند بعنوان یک ابزار مورد استفاده قرار گرفتند تا اینکه بعد از خروج آمریکا از افغانستان دوباره این گروه تروریستی قدرت را بدست گرفتند. اینجاست که پاکستان بعد از ۲۰ سال کمک و تلاش به عمق اهداف استراتژیک خود در افغانستان می رسد. تیم عمران خان حامیان اصلی طالبان بودند و کنار زدن عمران خان هم جهت حفظ این منافع در افغانستان است چون متوجه شدند که گرایش به شرق نمی تواند این منافع را حفظ نمایند.
به طور کلی پاکستان ۳ هدف کلی را در افغانستان دنبال می کند:
۱- خط دیورند است. هرچند این مسئله تمام شده است اما ناسیونالیست های پشتون باور دارند که عبدالرحمن خان زیر فشارآن قرار دارد را امضا نموده است. هرچند اینها هیج کاری نمی توانند انجام دهند نه به مجامع بین المللی می توانند شکایت کنند و نه هم آنقدر قدرت دارند که به زور پس بگیرند. بنابراین به قدرت رسیدن طالبان پاکستان به آن استراتژی که به رسمیت شناختن خط دیورند بود رسید، حال طالبان می توانند این خط را به رسمیت بشناسند.
۲- هدف قرار دادن منافع و اهداف هند درافغانستان. حال هند نمی تواند گروه های را علیه پاکستان در افغانستان تقویت و حمایت کند.
۳- اهداف قتصادی و تجاری پاکستان در افغانستان است. حال پاکستان میتواند به راحتی کالاهای خود را در افغانستان صادر کرده و کالاهای افغانستان را به کشور خودش وارد نموده و از طریق افغانستان می تواند به آسیای مرکزی دست یابد.
همچنان آقای شیراحمد سعیدی یادآور شدند که؛ قبل از سال ۲۰۱۸ میزان فساد در پاکستان خیلی بالا بود. ناراضی های احزاب دیگر به خصوص حزب مردم پاکستان باهم جمع شدند و حزب جدید به اسم تحریک انصاف را به رهبری عمران خان تشکیل دادند. عمران خان در سال ۲۰۱۸ با دو شعار عمده وارد انتخابات شد. یکی مبارزه با فساد و دوم مبارزه با سیاستمداران فاسد. که با همین دوتا شعار هم پیروز انتخابات شد. بنابراین سیاست عمران خان را در دو حوزه داخلی و خارجی می توان تحلیل نمود. در حوزه داخلی وقتی عمران خان قدرت را بدست گرفت اولین مسئله بحث ارز بود. به طور مثال تبادل دلار به ۱۳۵ کلدار پاکستانی بود زمانیکه قدرت تحویل می داد این تبادل به ۱۸۱ کلدار رسیده بود. یا هرلیتر بنزین ۹۵ روپیه پاکستانی بود و عمران خان برای مبارزه با فساد آمده بود اما زمانیکه قدرت را تحویل داد بهای هر لیتر نفت به ۱۴۰ روپیه پاکستانی رسیده بود. معلوم میشد که عملا در مقابل وعده های که به مردم داده بود ناکام مانده است.
از طرف دیگر دولت پاکستان یک بدیهی خیلی سنگینی حدود ۹۵ میلیارد دلار داشت که حدود ۲۴ میلیارد دلار آن از چین بود و امتیازات که عمران خان به چین داده بود نتوانست نظر چینی هارا برای کم کردن این بدیهی ها جلب کند، کما اینکه بخشی از این قرضه ها را چین در مقابل همکاری های که پاکستان با چین داشت ببخشد و یا حداقل سود حاصله از این قرضه را که حدود ۴تا ۵ میلیارد دلار است را نگیرد. چینی ها نه تنها اینکه برای پرداخت این بدیهی ها فرصت ندادند بلکه خواستار پرداخت سود آن هم شدند. زمانی که عمران خان به قدرت رسید یک جمله معروف داشت اینکه «ما کاسه گدایی از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را زمین گذاشته و با بالا بردن ظرفیت های داخلی اقتصاد پاکستان را بازسازی می کنیم». باتوجه به همین مقوله نوع از مالیات را در پاکستان وضع کرد که مالیات بر فروشات که وضع این مالیات باعث بالا رفتن قیمت نفت و سایر محصولات شد. این مسئله خود سبب نارضایتی عام مردم در پاکستان شد. سه وعده اساسی که حکومت عمران خان به مردم پاکستان داده بود عملا این سه تا وعده (مبارزه با فساد، مبارزه با سیاسون فاسد، بحث گسترش قیمت ها درپاکستان) اتفاق نیفتاد و شکست خورد.
در ذیل این مباحث عمران خان اختلافات جدی با گروه ها نهادهای قدرت در پاکستان داشت. تحریک انصاف با حمایت ارتش به قدرت رسیده بود و زمانیکه عمران خان به قدرت رسید در چند حوزه با ارتش به مشکل برخورد مثلا، ژنرال ندیم احمد انجم بجای حمید فیض آورد که این کار برخلاف نظر ارتش اتفاق افتاده بود و این خود باعث تنش بین ارتش و حکومت شد. یا هم تمدید دوره کاری ژنرال باجوا برای ۳ سال دیگر خودش تنش جدی را بین ارتش و حکومت ایجاد نمود. همچنان در پیگیری پرونده آقای پرویز مشرف و صدور حکم توسط دادگاه عالی پاکستان بدون حضور ایشان (پرویز مشرف در خارج از کشور بود) بود که این مسئله را ارتش پاکستان توهین به افسر عالی رتبه قلمداد کرده و این مسئله بر شکاف بین ارتش و حکومت عمران خان افزود. همزمان به این مشکلات عمران خان اختلافات جدی با احزاب مردمی داشت، مثلا در بحث مدیریت ایالت سند که در اختیار حزب مردم بود مشکلات خیلی جدی وجود داشت دستورات که دولت به ایالات سند صادر میکرد، حکومت محلی این دستورات اجرا نمی کردند. این مشکل از بالا به پایین و اختلاف دستور از صدارت به ایالت همیشه طی این چند سال حکومت عمران خان وجود داشته و یک چالش جدی برای عمران خان بود.
از طرف دیگر، احزاب قبلی که به قدرت رسیده بودند خیلی مردمی تر و تعداد شان بیشتر بود اینها قدرت را به شکل یکسان در اختیار داشتند. اما حکومت عمران خان بدلیل نوپا بودن و کم تجربه بودن، قدرت را به صورت یکسان در احتیار نداشت که این خود به خود باعث ظهور چالش های جدید می گردید. بطور مثال وزرا هریک ماه بعد تبدیل می شدند و یا گورنرهای ایالتی تبدیل می شدند و همین همکاری مردم با گورنرها و وزرا خودش تبدیل به یک چالش بروکراتیک شده بود. در کنار این، احزاب مخالف تحریک انصاف همه روز تظاهرات و گردهمایی هایی را برپا میکردند و عمران خان زمان زیادی را در مواجهه با این احزاب سپری کرد.
درکنار این مشکل، حرب تحریک انصاف با احزاب همکار در پارلمان هم مشکل داشت. یعنی احزاب که برای به صدارت رسیدن عمران خان کمک کرده بودند، اینها خواسته های سیاسی ازعمران خان داشتند که به عنوان نمونه حزب عوام بلوچستان خواستار بهبود امکانات رفاهی در بلوچستان بودند و اینها انتظار داشتند که عمران خان بودجه ای بیشتری را برای بلوچستان در نظر بگیرد. بنابراین عمران خان نتوانست به این خواسته ها پاسخ مثبت بدهد همین خود باعث اختلاف بین عمران خان و حزب عوام بلوچستان شد. در کنار اینها یک گروه دیگری به اسم تحریک لبیک پاکستان ظهور کرد. این حزب در انتخابات ۲۰۱۸ حدود ۲ میلیون رأی داشت و زمانیکه بحث کاریکاتورهای پیامبراسلام در فرانسه مطرح شد این حزب تظاهرات خشونت بار و گسترده ای را راه اندازی کردند و این حزب می خواست حکومت عمران خان در رابطه به این موضوع حد اقل دیپلمات فرانسه را از پاکستان اخراج کند ولی عمران خان این کار را نکرد و این حزب تبدیل به یک چالش جدی درمقابل حکومت عمران خان شد.
درحوزه سیاست خارجی: اتفاق های افتاد که بخش از آن محصول فعالیت های عمران خان و بخش دیگرش محصول شرایط منطقه ای و جهانی بود. یکی از این بحث ها ناکامی سیاست خارجی در مسئله کشمیر بود. هند در سال ۲۰۱۹ وضعیت ویژه حقوق کشمیر را بر اساس ماده ۳۷۰ قانون اساسی شان لغو کرد و پاکستان تمام تلاشش را در سطح جهانی و منطقه ای، کنفرانس سازمان اسلامی کرد تا اینها در مقابل هند موضع گیری کنند ولی این اتفاق نیفتاد و حتی نزدیکترین دوست پاکستان که عربستان صعودی است با هند رابطه خیلی خوبی برقرار نمود و پاکستان نتوانست این رابطه را ضعیف و یا تخریب کند. در کنار اینها در دوره ترامپ عمران خان یک سفر به آمریکا داشت و در یکی از مراکز تحقیقاتی و پژوهشی سخنرانی کرد، او در آنجا از رویکرد پاکستان در امر مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی و جنگ های داخلی افغانستان و نقش منفی آن کشور در دهه ۹۰ انتقاد کرد که این انتقاد مخالف خواسته های ارتش بود و به نوعی یک نوع ناکامی در سیاست خارجی عمران خان رقم خورد.
از طرف دیگر زمانیکه جوبایدن به حکومت رسید حدود یکسال با عمران خان تماس نگرفت، تمام احزاب موافق و مخالف عمران خان و ارتش پاکستان سوال اصلی شان از عمران خان این بود که؛ اگر شما رابطه ای خوب و نزدیک با آمریکا دارید پس چرا دراین یک سال جو بایدن با شما تماس برقرار نکرده است؟ این سوال همه روزه در رسانه های پاکستان مطرح میشد ولی حکومت عمران خان پاسخی در مورد آن نداشت.
بحث دیگر در ناکامی سیاست خارجی عمران خان بحث پرداخت قرضه بود. که بخش عمده اش مربوط چین بود. پاکستان در این اواخر امتیازات خیلی ویژه ای برای چین داده بود ۶۰ میلیارد دلار چین در توسعه پروژه کمربند آگرا و بنورگوا امتیاز خیلی استراتژیک برای چین جهت انتقام از آمریکا بود. اما چین هیچ چیز از آن قرضه ها کم نکرد که هیچ حتی خواهان پرداخت سود آن قرضه ها هم شدند. رویکرد سیاست خارجی عمران خان از غرب به شرق و نزدیکی با روسیه، چین و سفر به ایران مشکلاتی را برای عمران خان ایجاد کرد. منجر به فشار آمریکا شد و ارنش پاکستان با روابط دیرینه ای و سنتی که با ایالات متحده آمریکا دارد، این موضوع را به عنوان یک نکته منفی در رزومه عمران خان نوشت. ارتش پاکستان در دوه حوزه، حوزه هند و حوزه افغانستان به عنوان تصمیم گیرنده بوده و است و دولت به عنوان یک اجرا کننده عمل می کند. عمران خان در این اواخر تا حدودی از این چهارچوب بیرون شده بود و ارتش از این وضعیت ناراضی به نظر می رسید. بحث دیگر ناکامی عمران خان در خروج از گروه ویژه اقدام مالی (FATF) بود. پاکستان در سال ۲۰۱۹ شامل لیست خاکستری گروه ویژه اقدام مالی شد و شرایط را برای شان تعیین کرد که آن شرایط اتفاق نیفتاد هرچند عمران خان تلاش کرد آدم های که در حوزه پولشویی فعال بودند را دستگیر و زندانی کرد اما عملا نتوانست پاکستان را از لیست خاکستری گروه ویژه اقدام مالی بیرون کند.
تمام این اتفاقات تا قبل از سفر عمران خان به روسیه اتفاق افتاده بود. اما اخیرا نزدیکی بیش از حد عمران خان با پوتین عملا چندتا چالش ایجاد کرده بود؛ سوال این بود که پاکستان که متحد آمریکا است چطور می تواند تا این حد به روسیه نزدیک شود؟ مثلا در سال ۲۰۱۵ روابط اقتصادی بین روسیه و پاکستان حدود ۲۰۰ میلیون دلار بود ولی در دوره عمران خان چیزی حدود یک میلیون دلار می رسد. از طرف دیگر اعلام پروژه سرمایه گذاری نفت و گاز روسیه در پاکستان که حدود ۱۴ میلیارد دلار در پاکستان سرمایه گذاری می کند که این حضور معنادار روسیه در پاکستان همزمان به اینکه باعث سوال جدی به غرب شد یک سوال جدی برای چین هم بود. اخیرا هم حمله روسیه به اوکراین و رأی ممتنع پاکستان در سازمان ملل آخرین اشتباه بود که حکومت عمران خان متقبل شد و ارتش هم مجبور شد که خودش عملا در رسانه ها حضور پیدا کند. آقای باجوا گفت که حمله روسیه دراکراین یک امر غیر انسانی است. در کنار اینها ناکامی عمران خان در پروسه حمایت جهانی در خصوص شناسایی طالبان در افغانستان هم نکته به سزایی بود که تمامی این تحولات درسیاست خارجی و چالش های که در سیاست داخلی بود باعث این شد که احزاب پاکستان مصمم شدن با کمک و با بدون همکاری ارتش حکومت عمران خان را ساقط کنند تا حداقل بتوانند شکاف های که بین پاکستان و غرب ایجاد شده را ترمیم نمایند.
در قسمت پایانی هم آقای شیرزاد تاثیرات تحولات پاکستان برافغانستان را طی ۵ مرحله مورد بررسی قرار دارند.
۱- پاکستانی ها با تحولات جدید تلاش دارند امتیاز بیشتری از آمریکا درحوزه تصمیم گیری در افغانستان داشته باشد. مثلا همین حملات که صورت گرفت و نقض حریم هوایی افغانستان در واقع با یک چراغ سبز آمریکا رخ داده بود. این نشان می دهد که این تحولات جابجایی قدرت حتما در این موضوع تاثیرگذار بوده است. حمله به مرزهای افغانستان، نقش آفرینی بیشتر ارتش در داخل مرزهای افغانستان از جمله امتیازاتی است که نظامیان پاکستانی توانستند از آمریکا بگیرند. قطعا در حوزه انحصار بحث تجارت افغانستان هم تلاش می کنند که تجارت افغانستان و صادرات افغانستان به کشورهای دیگر را در واقع مدیریت کند.
۲- دسترسی بیشتر پاکستان به آسیای مرکزی است. که قاعدتا زمانیکه ارتش پاکستان حمله روسیه به اوکراین را تقبیح کرد. در صورت تضعیف روسیه در منطقه و آسیای مرکزی پاکستان این را به عنوان یک هدیه خوب در نظر گرفته و تلاش بیشتری برای حضور در آسیای مرکزی را انجام می دهد. این در ابتدا می تواند در حمایت از گروه های بنیادگرا در شمال افغانستان هم اتفاق بیفتد که اخیرا دیده شده که حملات از طرف گروه داعش خراسانی اتفاق افتاد و اینها نشان می دهد که پاکستانی ها علاقمند حضور در سیاستگذاری در آسیای مرکزی هستند. این حضور در آسیای مرکزی از سال ۲۰۰۱ این داعیه وجود داشت ولی آمریکایی ها مانع از بزرگ شدن ساختار پاکستان شدند که فعلا در نبود آنها این فرصت برای پاکستان وجود دارد.
۳- نکته سوم حمله بدون نگرانی به تحریک طالبان پاکستان است. در مرزهای افغانستان، پاکستانی ها با این تحولات می توانند به راحتی اراضی طالبان پاکستانی درداخل مرزهای خود و در داخل جغرافیایی افغانستان مورد حمله قرار دهند.
۴- پاکستان طی این ۵ دهه گذشته بعنوان یک Super Power Challenger عمل کرده و دوست دارد این در مقابل روسیه و چین هم اتفاق بیفتد و در مقابل از آمریکا امتیاز بیشتر بابت قرضه های مالی بگیرد و فعلا تلاششان درخصوص حمایت مالی از طرف چین و روسیه ناموفق بوده و تلاش دارند که این مبلغ مالی را به نحوی از آمریکا و غرب بدست آورند تا این قرضه را پرداخت کند این خود به خود روی تحولات افغانستان تاثیر بگذارد.
۵- ایران و پاکستان هر دو به عنوان همسایه منافع و مزایای باید در افغانستان داشته باشند. پاکستانی ها تلاش دارند که نقش ایران را در افغانستان کم کرده و به عنوان بازیگر بلامنازع درافغانستان بازی کنند و در صورت نافرمانی طالبان از دستورات، ارتش پاکستان قاعدتا به حمایت از گروه های سلفی علیه حکومت طالبان هستند. بنابراین با روی کار آمدن حکومت جدید در پاکستان دوباره اختیار سیاست خارجی در حوزه افغانستان در دست ارتش قرار می گیرد.