سر تیتر خبرهانخستین خبرهایادداشت ها

طالبان از بن بست ایدئولوژیک تا چالش های ژئوپلتیک

۳ خرداد(جوزا)۱۴۰۱-۲۰۲۲/۵/۲۴

حسین عطایی(کارشناشی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران)

عوامل متعدد زیادی باعث شد تا گروه طالبان بعد از ۲۰۰۱ باز هم به حیات سیاسی_اجتماعی خودشان ادامه دهد.  در نهایت نیز با “توافقی مرموز” و با یک “شبه کودتا” قدرت را در کابل تصاحب کردند.

“کسی که جنگجوی خوبی هست حتما پادشاه مدبر نخواهد بود”.
طالبان به عنوان یک جنبش سیاسی_ نوستالژیک قوم پشتون برای اعاده انحصاری قدرت بعد از آن که در کنفرانس بن نادیده گرفته شدند علیه حکومت وقت اعلام جهاد کردند. این گروه در جنگ با حکومتی که رییس جمهورش تمایلی به سرکوب آنان نداشت، موفق بود. اما سوال اساسی اینجاست که آیا طالبان به حکومتداری بعد از پیروزی هم فکر و اندیشه کرده است؟!.

به عقیده نویسنده، جنبش طالبان برخلاف سایر جنبش و جریانات اسلامی_سیاسی جهان اسلام تنها به چند شعار کلی و گفتمان جنگ متکی است و بنابراین هیچ مکتب فکری منسجم و گفتمانی برای حکومتداری ندارد. درک طالبان از اسلام فقط به چند شعار کلی ختم میشود اگر از آنان سوال شود که حکومت اسلامی شان دارای چه سیستم اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی خواهد بود؟ مسلما پاسخ داده نمیتوانند.

طالبان برخلاف جنبش اخوان المسلمین و انقلاب اسلامی ایران که دارای اندیشمندان و روشنفکران دینی که توانایی استخراج اصول فقهی برای نظام سازی داشتند، هیچ گونه نظام فکری و ایدئولوگ و روشنفکر برای بسط و تطبیق نظام مورد نظرشان ندارند.

روشنفکران و نظریه پردازان سایر جریانات اسلامی هر چند نسبت به موضوعاتی همچون “سنت و تجدد” و “جایگاه دنیای مدرن” و رابطه “مسایل روز” با اصول دینی، پاسخ های داده اند و دیدگاهایشان را تئوریزه کرده اند اما گروه طالبان نه روشنفکران دارای فکر دارند و نه مکتب تئوریزه شده برای پاسخ دادن به سوالاتی مهمی درباره رابطه سنت و مدرنیته‌و مسایل حقوق زنان و حقوق بشر.
مسلما چنین خلا فکری و بلاتکلیفی نسبت به موضوعات مهم و نگاه صرف به انحصار قومی قدرت آنان را در حکومتداری با بن بست مواجه خواهد کرد. از سوی دیگر، همان طور که میدانیم فرایند جهانی شدن، بیش از پیش جهان مان را کوچک و بخش های مختلف را بهم مرتبط ساخته است.

شاید در دهکده جهانی، مفاهیم سیاسی_اقتصادی با معنای وستفالیای اش دیگر معنا و کاربردی نداشته باشند چرا که امروز درک از “حاکمیت ملی” و “استقلال” نسبت به عصر وستفالیا دچار دگرگونی عمیقی شده است و این مفاهیم نیازمند باز تعریف مجدد در علوم سیاسی هستند‌. اما دیدگاه و نگرش طالبان به مفاهیمی چون حاکمیت ملی و استقلال از نوع نگرش وستفالیایی است.

آنان هر گونه تعامل و در هم تنیده گی را مداخله به حاکمیت ملی قلمداد میکنند. بنابراین چنین نگرشی در دنیای امروز محلی از اعراب نخواهد داشت و طالبان را در تعامل با منطقه و جهان بیش از پیش منزوی خواهد کرد.

آیا طالبان در جهان پسا امریکایی، توانایی برقراری تعادل و سیاست بی طرفی میان دو بلوک سیاسی_نظامی را خواهند داشت؟.
اصطلاح “جهان پسا امریکایی” توسط فرید زکریا اندیشمند علوم سیاسی برای توصیف وضعیت جدید در نظم بین الملل بکار رفته است. به اعتقاد این اندیشمند علوم سیاسی، در عصر حاضر با خیزش قدرت های منطقه ی جدید، هژمونی بلامنازع امریکا با چالش روبرو است. بنابراین در نظم جدید، امریکا به تنهایی نخواهد توانست مناسبات جهان و منطقه را حل و فصل کند.

افغانستان به لحاظ جغرافیای در مجاورات چندین بلوک سیاسی_نظامی از قبیل خاورمیانه، آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و از همه مهم تر در همسایگی چین قرار دارد. چنین امری اهمیت خاصی به افغانستان بخشیده است.

 اگر در طول بیست سال گذشته افغانستان برای امریکا مکانی برای کنترل چین، روسیه و ایران بود اما حالا شاید این نقش تغییر کرده و امریکا تلاش دارد تا از افغانستان به عنوان باتلاقی برای به چالش کشیدن این سه کشور استفاده کند.

 رقابت میان مثلث چین، ایران و روسیه با امریکا باعث شده تا حکومت طالبان نتواند راهبرد واحدی در سیاست خارجی اتخاذ کنند چرا که نزدیک شدن به یک بلوک با واکنش منفی بلوک دیگر خواهد شد. گرایش طالبان به طرف چین و روسیه و ایران باعث خواهد شد تا امریکا و متحدانش در زمینه به رسمیت شناختن طالبان چالش ایجاد کنند و از سوی دیگر سازش طالبان با امریکا به مزاق مثلث ایران، روسیه و چین خوش نخواهد آمد.

 تمام این چالش های ایدئولوژیک و ژیوپلیتک پیش روی طالبان، ابهامات زیادی را برای آینده سیاسی افغانستان ایجاد نموده است و امکان پیش بینی رویدادها را برای تحلیلگران سیاسی دشوار ساخته است.

در نهایت اینکه حکومت طالبان نیز بدون حل بنیادی دو موضوع مهم سنت و تجدد و تحقق عدالت اجتماعی میان اقوام قادر به حل مشکلات حکومتداری و بحران اقتصادی نخواهد بود، پافشاری طالبان بر سیاست های یک

جانبه گرا خودشان و عدم تن دادن به اصلاحات، بیش از پیش افغانستان و منطقه را به طرف بحران سوق خواهد داد.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا