کاظم یوسفی- سلسله مصاحبه با اصحاب سینمای افغانستان (۶)
دوشنبه ۱۳ تیر (سرطان)۱۴۰۱- ۴/ ۷/ ۲۰۲۲
سارا ناجی
این مصاحبه با آقای کاظم یوسفی عکاس و فیلمساز افغانستانی مقیم افغانستان در ۹ تیر ۱۴۰۱ گرفته شده است.
یوسفی: “دغدغه من بیشتر در وهله اول هنر است یعنی بیان هنری درست و کامل و سپس دغدغه های اجتماعی که آنها را از طریق فیلم و عکس و فعالیت های فرهنگی وهنری که دارم بتوانم نشان دهم. به نظرم هنرمند قطعا باید دغدغه مند باشد و رسالتی را در قبال هنر، جامعه و مردم خود دنبال کند.”
یک بیوگرافی کوتاه از خودتان و آثاری که ساخته اید، جشنواره ها و جوایزی که دریافت کرده اید بفرمایید.
کاظم یوسفی هستم، عکاس و فیلمساز متولد آذرماه ۱۳۶۹ در ولسوالی بندر ولایت دایکندی. زمانی که ۲ ساله بودم به ایران مهاجرت کردیم و در ایران بزرگ شدم تا مقطع دیپلم تحصیلاتم را ادامه دادم و بعد از آن به دلیل مشکلاتی که بود نتوانستم درس بخوانم. وارد بازار کار شدم. از کودکی علاقمند به هنر بودم به خصوص هنرهای تصویری و سینما. سال ۸۳ همراه با خانواده به افغانستان برگشتیم و بعد از یک سال من به تنهایی دوباره به ایران برگشتم. سال ۸۷-۸۸ با موبایل عکاسی می کردم و سال ۸۹ با گذراندن یک دوره کوتاه عکاسی و فیلمسازی زیر نظر استاد جعفر ادریسی به صورت حرفه ای شروع کردم و بعد از آن به صورت تجربی ادامه دادم. در ایران از سال ۹۰-۹۱ شروع کردم به عکاسی و همکاری هایی با انجمن های فرهنگی مهاجرین و آن سال اولین نمایشگاه عکس خودم را به صورت مشترک با یکی از دوستانم در گالری ایده تهران برگزار کردیم و در پایان همان سال به افغانستان برگشتم و بعد از آن فعالیت هایم را در افغانستان شروع کردم. از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ فعالیت های عکاسی داشتم در افغانستان، نمایشگاه گروهی در افغانستان و ایران . همچنین شرکت در فستیوالها و مسابقات عکاسی مثل مسابقات عکاسی یونسکو، یونیسف، جشنواره عکس هیپا، در سال ۲۰۱۵ یکی از عکس هایم تا مراحل نهایی هیپا پیش رفت. در سال ۲۰۱۸ نمایشگاه گروهی داشتم در ایران. در سال ۲۰۱۹ برنده «آرت گرنت ابتکار فرهنگی راه ابریشم» از سوئیس با همکاری بنیاد فرهنگی آغا خان شدم. در همان سال نمایشگاه انفرادی خودم را با عنوان «مبهوت» در هرات برگزار کردم. در پایان ۲۰۱۹ در جشنواره فرهنگ و هنر در کابل شرکت داشتم. در همان سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ ورکشاپ آموزشی داشتم در هرات و کابل. در سال ۲۰۲۰ اولین فیلم کوتاه خودم را ساختم با عنوان «چک پوینت» که در سال ۲۰۲۱ در جایزه جهانی عکس و فیلم اربعینی مقام سوم بهترین فیلم کوتاه را دریافت کرد. در سال ۲۰۲۰ فیلم کوتاه «راه حل کوتاه» که من در آن دستیار کارگردان و تصویر بردار بودم، در چند جشنواره نمایش داده شد و در جشنواره فیلم کلکته هندوستان برنده بهترین فیلم کوتاه شد. در سال ۲۰۲۰ نمایشگاه انفرادی عکس داشتم در هرات. در سال ۲۰۲۱ مستند کاشی سازی هرات را ساختم برای بنیاد فرهنگی فیروزکوه که یک کار پروژه ای بود. در همین سال به عنوان تصویربردار در کار دیگری شرکت کردم و همچنین تئاتر «تماس بی پاسخ» را ساختیم که من در آن دستیار کارگردان و مدیر تولید بودم. در سال ۲۰۲۲ در حراج هنری رنو آرت حضور داشتم و یک فیلم کوتاه دیگر در آن سال ساختیم که در آن به عنوان تصویربردار و دستیار کارگردان حضور داشتم.
سینمای افغانستان را چگونه می بینید و ارزیابی می کنید؟
سینمای افغانستان پراکنده و بی برنامه بوده است. سینمای قدیم آن در دهه ۵۰ و ۶۰ سینمایی بود که تاثیرگرفته از سینمای هند و فیلم های فارسی و قهرمان محور بود؛ یک سینمای عامه پسند. موج جدید سینمایی که طی بیست سال و در نظام جدید به وجود آمد سینمایی بود که نتوانست منسجم شود. عدم وجود اتحادیه های سینمایی، عدم همکاری سینماگران با هم با اینکه سینماگران مهاجری هم بودند که به افغانستان برگشتند اما نتوانستند سینمایی با سبک وسیاق و رنگ و بوی افغانستانی پایه گذاری کنند و ما با یک سینمای پراکنده، بی نظم و بدون برنامه مواجه شدیم.
چه تفاوت میان سینمای قدیم افغانستان و موج نوی سینما در افغانستان می بینید؟
سینمای قدیم با اینکه یک تعداد فیلم های خوبی هم ساخته شد مانند “عقاب” از فیض محمد خیرزاده، “خاک و خاکستر” عتیق رحیمی، “اسامه” صدیق برمک و … اما در کل یک سینمای عامه پسند و قهرمان محور بود. شخصیتی که در قالب قهرمان و نجات دهنده بود و اکثر فیلم ها چنین تمی داشت. بعد از آن طی ۲۰-۳۰ سال جنگ سینما تقریبا خاموش شد. موج نوی سینمای افغانستان که بعد از جنگ و از سال ۲۰۰۱ به وجود آمد سینماگران مهاجری که به وطن بازگشتند تقریبا یک شیوه حرفه ای تری داشتند و هر کدام با سبک و سیاق خودشان کار کردند و بسا فیلم های خوبی هم ساخته شد فیلمسازان خوبی هم پرورش یافتند. فیلمسازانی مثل شهربانو سادات، صحرا مانی، صحرا کریمی، همایون مروت، عتیق رحیمی. همچنین کارگردانانی که آمدند و در داخل افغانستان کارهای بسیار خوبی ساختند و جوایز متعددی برنده شدند. اما هیچکدام نتوانستند آن انسجام لازم را به وجود بیاورند سینمایی که مختص افغانستان باشد. اما از لحاظ تکنیک و ساختار و حرفه ای بودن تفاوت زیادی وجود دارد بین موج جدید سینمای افغانستان با سینمای قدیم آن و سینما پیشرفت داشته و موج جدید داشت خوب پیش می رفت با اینکه کمی و کاستی هایی وجود داشت.
به نظر شما پتانسیل های سینمای افغانستان چه چیزهایی است؟
شاید بتوان به این اشاره کرد انگیزه و شور وشوق و اشتیاق فراوان برای یادگیری و کار. اما من فکر می کنم یکی از پتانسیل های مهم “فضای سینمای افغانستان” است. یعنی فضای موجود یک فضای فتوژنیک و یک فضای سینماتیک است؛ چه به لحاظ فرهنگی چه به لحاظ موقعیت جغرافیایی، سنت ها و فرهنگ ها. اینها بسترهای مناسبی است برای فیلم ساختن. چه بسا فیلمسازانی آمدند از خارج از کشور و فیلم های خوبی با وجود این پتانسیل ها ساختند و در جشنواره های بزرگ مثل کن، بفتا و… جوایزی بردند من فکر می کنم فضای سینمای افغانستان یکی از پتانسیل های خوب سینمایی آن است.
در سینما چه سبک و ساختار و فرمی را دنبال می کنید؟
بستگی دارد چه فیلمی بخواهم بسازم. من اکثرا دو نوع را انتخاب می کنم. یکی فیلم آزاد است و دیگری اجتماعی. فیلم آزاد یعنی فیلم آزاد هنری که برای خودم کار می کنم. علایق شخصی ام و افکار و اندیشه هایم، در واقع هنر برای هنر. و سینمای اجتماعی یا سینمای متعهد؛ یعنی راجع به یک موضوعی، دغدغه ای که دارم آن را بسازم. در فیلمی که برای خودم میسازم یعنی فیلمی که قالب هنری داشته باشد؛ سبک سینمای مفهومی، مینیمال، انتزاعی و ساده گرایی را دنبال می کنم و سعی می کنم ساختار و فرم آن فیلم ها ساده گرایی، مینیمالیسم و انتزاعی باشد و بیشتر محتوا و مفهوم در آنها مهم است نه ساختار و فرم. سعی می کنم که با کمترین امکانات بهترین استفاده را از آنها ببرم. در این مورد بیشتر تحت تاثیر فیلمسازانی مثل سهراب شهید ثالث، آندره تارکوفسکی، کیشلوفسکی، عباس کیارستمی هستم.
در سینمایی که متعهد باشم مثلا در سینمای اجتماعی، سبک های رئالیسم، نئورئالیسم، کلاسیک را دنبال می کنم. ساختار و فرمی که در این گونه فیلم ها دنبال می کنم بیشتر مستندگونه و حقیقت است. آنچه هست را به گونه ای نشان بدهم که مخاطب را درگیر کند و احساس نکند که دارد یک فیلم را می بیند و وارد آن جریان شود. این روند و ساختار و فرم را دنبال می کنم. سعی می کنم به حدی رئال باشد که مخاطب خودش را جزئی از فیلم احساس کند. فیلمسازان بسیار خوبی که با این ساختار و فرم کار می کنند فکر میکنم در این اواخرمثل اصغر فرهادی، سعید روستایی، بهمن قبادی و … که من خیلی سبک شان را دوست دارم و دنبال میکنم.
چه چیزی را در سینما ترجیح می دهید؟ مفهوم و محتوا یا فرم و ساختار؟
مسئله ی مفهوم ومحتوا یا فرم و ساختار بسیار مهم هستند در سینما و هر کدام ارزش و جایگاه خودشان را دارند اما من فکر می کنم مفهوم و محتوا ارجحیت دارند به فرم. چرا که آن چیزی که ما می خواهیم بیان کنیم محتوای کار مهمتر و اصل است؛ اما اگر بخواهیم هر دو را داشته باشیم در آن صورت فیلم بسیار خوبی خواهیم ساخت.
در حال حاضر مشغول چه فعالیت هایی هستید؟ آیا برنامه ای در رابطه با فیلم و سینما برای آینده دارید؟
در حال حاضر برنامه خاصی ندارم چون در شرایطی هستیم که نمی شود در افغانستان تحت سلطه طالبان که امکان کار برای ما مهیا نیست، در عرصه فیلمسازی و هنر فعالیت خاصی داشته باشم. مشغول یک سری فعالیت های شخصی و مطالعه در زمینه سینما و هنرهستم و کار روی یک سری از عکسهایم. برنامه ام این است هر موقع که شرایط مهیا شد در مورد فیلمنامه ای که نوشتم کار کنم.
دغدغه شما در آثار و دیگر فعالیت های فیلمسازی تان بیشتر چه مسائلی است؟
دغدغه من بیشتر در وهله اول هنر است یعنی بیان هنری درست و سپس دغدغه های اجتماعی که آنها را نشان دهم از طریق فیلم و عکس و فعالیت های فرهنگی وهنری که دارم. به نظرم هنرمند باید دغدغه مند باشد و رسالتی را دنبال کند در قبال هنر و جامعه و مردم خود.
آیا حادثه یا خاطره ای از کودکی دارید که تاثیر به سزایی در شخصی که اکنون هستید داشته باشد؟
بله قطعا می تواند اتفاقات زیادی بوده باشد. اما بیشتر دوران تحصیلم بود که من در یک مدرسه خودگران افغانستانی در ایران درس می خواندم و مدرک اقامتی نداشتم که بتوانم به مدارس دولتی بروم. اتفاقاتی که در آن دوران افتاد تاثیر زیادی روی من گذاشت و این شخصیتی که امروز دارم. همینطور دوربین، سینما، تلوزیون آنها در آن دوران خیلی تاثیر گذاشتند روی من.
از آرزوها و رویاهای تان بگویید؟
آرزوهای زیادی دارم. اول از همه اینکه جهان، جهان خوبی باشد. جهان صلح آمیز، همه انسانها در صلح، صفا، صمیمیت و آزادی زندگی کنند. انسانها در آن شرایطی باشند که به چیزی که می خواهند برسند، آزاد باشند و برای فعالیت های شان محدودیت نداشته باشند. اینکه در وطن ما یک صلح، صفا و امنیتی باشد. از مهاجرت، آوارگی، سختی هایی که سالهاست تحمل کرده ایم خودمان را نجات دهیم و بتوانیم یک آینده خوبی بسازیم. آرزو دارم شرایطی ایجاد شود که بتوانم کارهایی که نتوانستم انجام دهم را انجام بدهم و فیلم هایی که میخواهم را بسازم و با خیال راحت، بدون دغدغه فکری و اضطراب و نگرانی بتوانیم کار هنری مان را دنبال کنیم. امیدوارم نسل های بعدی در آرامش نسبی زندگی کنند و جهان، جهان صلح آمیز و جهان خوبی ها باشد.
در پایان اگر حرف دیگری دارید بفرمایید؟
من سینما را به عنوان یک هنر می دانم که وظیفه اش نشان دادن خوبی ها، زیبایی ها، عشق، صلح و … است این عقیده واقعی من است اما عده ای می آیند فیلم هایی با موضوع افغانستان می سازند در داخل یا خارج افغانستان؛ فیلمسازان خارجی یا حتی افغانستانی؛ در اکثر این فیلم ها یک نگاه حقیقی وجود ندارد بلکه یک نگاه تحقیر آمیز و سطحی و از بالا به پایین وجود دارد و متاسف هستم که عده ای از سینما به عنوان یک ابزار برای اهداف خودشان و دیدگاه خودشان که غالبا نفرت پراکنی است، استفاده می کنند. مخصوصا فیلم هایی که بعضا در ایران با موضوع مهاجران و افغانستان ساخته می شوند و من گلایه مندم از سینماگران ایران و مسئولین سینمای ایران. این مسائل بسیار خدشه وارد می کند به فرهنگ، هنر و تمدنی که مشترک است بین ما. سالها عدم فعالیت مراکز فرهنگی و رسانه ها باعث شد که این دو تمدن با هم بیگانه شوند و من فکر می کنم که وظیفه هنرمندان و سینماگران این است که این فاصله ها را پیوند بزنند و نه بالعکس. اگر کسی می خواهد راجع به مهاجرین و افغانستان فیلم بسازد اول باید خیلی خوب تحقیق کند تا بتواند یک دیدگاه واقع بینانه ارائه دهد. خیلی خوب است که گفتمانی ایجاد شود بین سینماگران و هنرمندان و فرهنگیان دو ملت تا آشنایی و دوستی ایجاد شود. و حرف آخر، امیدوارم بتوانیم به زودی شاهد یک سینمای پویا و قوی و منحصربه فرد توسط سینماگران افغانستان باشیم.