آنچه مرگ ایمن الظواهری از آینده افغانستان به ما می گوید
۱۵ مرداد (اسد) ۱۴۰۱ – ۶/ ۸/ ۲۰۲۲
جاناتان شرودن
دکتر جاناتان شرودن مسئولیتِ سازماندهی و هدایتِ برنامه مقابله با تهدیدات و چالش ها را در اندیشکدۀ «سی.ان.ای»، نهادی مستقر در آرلینگتون، ویرجینیا بر عهده دارد. وی در مطلب تحلیلی حاضر از یک سو به بررسی نقاط سنجشِ قابل اهمیت و ارزشمند از مرگ ایمن الظواهری برای ایالات متحده، و از سوی دیگر به بررسی زوایایِ نگران کننده و قابل تامل این مسئله برای مردم افغانستان می پردازد. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
حملۀ پهپادیِ موفقیت آمیز ایالات متحده در روز یکشنبه ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۲ بر ایمن الظواهری -مردی که خون آمریکایی های بسیاری روی دستانش بود- هنگامۀ جشن و سروری خوشایند برای دولت جو بایدن محسوب می شد. از دیگر سو، برای ناظران افغانستان نیز این رویداد همچون چراغی نورانی، راهگشا و روشنگرِ تاریکی مسیری است که از زمان خروج ایالات متحده آمریکا و طی یک سال پیش افغانستان را فرا گرفته بود.
طبق گزارشات اولیه، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا پس از مشاهدۀ ایمن الظواهری در بالکن خانه امنی در کابل که با خانواده اش نیز در آن اقامت داشت، از پهپادی برای پرتاب دو موشک هلفایر و به منظورِ هدف قرار دادن او استفاده کرد. حتی با درنظر گرفتنِ اطلاعات محدودی که در دسترس است، باز هم باید گفت کشته شدن الظواهری می تواند مسائل بسیاری در مورد وضعیت امنیتی فعلی در افغانستان، ظرفیت ها و توانمندی ایالات متحده برای تأثیرگذاری بر این وضعیت و آینده افغانستان و مردم آن به ما بگوید. هرچند این اتفاق سوالات متعددی را نیز را ایجاد کرده که هنوز پاسخی برای آنها وجود ندارد.
امنیت به عنوان نگرانیِ فزاینده
از تاریخ خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان و تسخیر تقریبا آنیِ این کشور توسط طالبان از ماه اوت سال ۲۰۲۱ بدین سو، روند امنیت برای مردم عادی افغان پیشرفت و بهبود یافته است. برای مثال می توان گفت تلفاتِ غیرنظامیان آنهم در نتیجۀ پایان جنگ داخلیِ دیرینِ طالبان علیه دولتِ مورد حمایت ایالات متحده در افغانستان رو به کاهش بوده است. با این وجود باید در نظر داشت تهدیدات گروه های تروریستی که دغدغۀ جامعۀ بین المللی نیز هستند طی سال گذشته به طور متمادی افزایش یافته است.
سمی ترین و زهرآگین ترینِ این گروه های تروریستی، دولت اسلامی ولایت خراسان است، گروهی که حتی پیش از خروج ایالات متحده از افغانستان نیز در حال احیا شدن و قوت گرفتن بود. نیروهای ستیزه جو و مبارزِ دولت اسلامی ولایت خراسان از آن زمان تا کنون به ۱۵۰۰ تا ۴۰۰۰ نفر افزایش یافته و در حال حاضر یکی از “قوی ترین” شبکه های منطقه ای دولت اسلامی است. این گروه که به طور روتین و عادی حملاتی را علیه نیروهای امنیتی طالبان صورت می دهند؛ در حملات هولناکی علیه گروه های اقلیت و حملات راکتی علیه همسایگان افغانستان نیز دست داشته است.
از دیگر سو باید گفت، گرچه القاعده به قدرِ داعش در افغانستان قدرتمند نیست (احتمالا تعداد آنها به چند صد نفر می رسد)؛ اما بر خلاف روابط خصمانه ای که داعش با طالبان دارد، القاعده روابط نزدیک و مستمری با گروهی دارد که امروزه عملا کنترل و ادارۀ افغانستان را به دست گرفته اند. طبق گزارش اخیر سازمان ملل متحد، از زمانی که ایالات متحده از افغانستان خارج شده است، رهبران ارشد القاعده “دورۀ آرام تری را سپری نموده” و جذب نیروهای جدید و سرمایه در این کشور را آغاز کرده اند. در ادامه آن گزارش چنین آمده است که “تسلط طالبان به خود ایمن الظواهری آسودگی خیال و توانایی بیشتری به منظور برقراری ارتباط با پیروان القاعده داده بود.”
باید گفت این واقعیت که، حضور ایمن الظواهری در دل کابل -محله ای که شخصیت های بلندپایه طالبان را در خود جای داده است- نشانگر آن است که هم او و هم طالبان باور دارند پایتخت افغانستان پناهگاه مهم و مؤثری حتی برای تحت تعقیب ترین تروریست های جهان است. علاوه براین، مسائلی چون عادتِ ایمن الظواهری به وقت گذرانی در بالکنی سرباز، ضمنِ انتشار گزارشاتی مبنی بر شناسایی خارجی هایی توسط افغان های محلی در همسایگی او طی ماه های گذشته، نشان دهنده حس آزادی و راحتیست که اعضای القاعده در سال گذشته در افغانستان از آن برخوردار بوده اند.
گرچه مبارزه ای “قطعی و حتمی” با تروریسم کمتر مؤثر بوده؛ اما می تواند کارساز افتد
پیش از خروج ایالات متحده از افغانستان، چندین هزار نیروی عملیات ویژه در افغانستان با همراهیِ پلتفرم های ضد تروریسم (همچون به کارگیریِ هواپیماهای بدون سرنشین)، یک ایستگاه سازمان سیا و نیروهای شریک محلی مانند کماندوهای ارتش افغانستان، حفظ شده بود. اما در پی جریان عقب نشینی، ایالات متحده همه آن ظرفیت ها را از دست داد و هیچ حضور یا نیروی شریکی برای ایالات متحده در این کشور باقی نماند.
ایالات متحده به منظور تحفیف این خسران و زیان از یک سو و به منظور مقابله با تهدیدات افغانستان از دیگر سو، یک هستۀ ضد تروریسمِ “حتمی” در قطر را از راه دور ایجاد کرد. این کشور پروازهای معمول هواپیماهای بدون سرنشین یا همان پهپادهایی را از پایگاه های هوایی خود در آنجا و از طریق حریم هوایی پاکستان و بر فراز مناطق مختلف افغانستان انجام داده است. این پهپادها برخی از ابزارهای جمع آوری اطلاعات باقی مانده در مورد فعالیت های تروریستی در این کشور را در اختیار ایالات متحده قرار می دهند. اما به گفته فرمانده پیشین فرماندهی مرکزی ایالات متحده، ایالات متحده از ماه دسامبر سال گذشته در برگیرندۀ «تقریبا ۱ یا ۲ درصد از ظرفیت هایی بود که زمانی باید در مورد افغانستان بررسی می کردیم».
گرچه ایالات متحده با کم و کسری هایی در روندِ قابلیت هایی که زمانی در اختیار داشت، در اعمال فشار بر گروه هایی مانند داعش یا القاعده در افغانستان به مراتب کمتر مؤثر عمل کرده است؛ که این امر تا حد زیادی عامل گسترش این دست گروه ها از پاییز سال گذشته بوده است؛ لیکن می توان گفت حمله اخیر به ایمن الظواهری نشان می دهد که حتی با همین میزان اندک از ظرفیت و توانایی های موجود نیز ایالات متحده همچنان قادر است حتی دست نیافتنی ترین اهداف تروریستی را در آنجا یافته، به حساب آنها رسیده و کار آنها را یکسره کند.
در حالی که جزئیات کامل و دقیقی از حملِ روز یکشنبه فاش نشده است، گزارش ها از در اختیار داشتن و استقرار “تیمی زمینی” از سوی سازمان سیا، ظاهرا پیش و پس از انجام این حمله حکایت دارد. بدین ترتیب باید گفت نفوذ و یا پرورش چنین تیمی حاکی از گسترش قابل توجه قابلیت های اطلاعاتی ایالات متحده در افغانستان در شش ماه گذشته است؛ همچنین موفقیتِ چنین حملاتی می تواند ترس و وحشت را (در میان دیگر رهبران گروه های تروریستی) زنده ساخته و پروتکل های امنیتی رهبران القاعده و داعش را تقویت خواهد کرد.
خبر خوبی برای افغان ها در راه نیست
در حالی که باید گفت مرگ ایمن الظواهری پیروزی موفقیت آمیزی برای سازمان های اطلاعاتی آمریکا محسوب شده و به احتمال زیاد دست و پای کادر اصلی القاعده را تا زمان جایگزینی منصب الظواهری توسط یک رهبر جدید در راس کار خواهد بست؛ لیکن این رویداد برای افغان های عادی در افغانستان از آینده ای نه چندان خوشایند خبر می دهد.
طی یک سال گذشته، جمعیت حدودا ۴۰ میلیون نفری افغانستان به شدت تحت رنج و مشقت بوده است. کمک های مالی به این کشور، که پیش از خروج ایالات متحده از افغانستان وجوهی غالب بود، به شدت کاهش یافته و جریان اقتصاد این کشور از اوت سال گذشته ۳۰ تا ۴۰ درصد کاهش و رکود داشته است.
گرچه پیش از انجامِ این حمله، ایالات متحده به طور منظم و دررابطه با مسائلی چون کمک های بشردوستانه، بازگشایی مجدد مدارس متوسطه برای دختران افغانستان و آزادسازی احتمالیِ سرمایۀ مستقل به یک بانک مرکزیِ تعدیل یافته، با طالبان گفتگو داشته و هدف از این دست گفتگوها، تزریق منابع بیشتر به اقتصاد افغانستان -آنهم بدون کمک مستقیم به دولت طالبان- برای کاهش درد و رنج افغان ها بود؛ لیکن به نظر می توان گفت اکنون شرایط تغییر کرده و با انتشار این اخبار که الظواهری نه تنها در کابل حضور داشته، بلکه توسط سراج الدین حقانی سرپرست وزارت داخله طالبان نیز در این کشور پناه داده شده بود، روابط بین طالبان و ایالات متحده احتمالا را وارد مرحله سرد و پرتنشی خواهد ساخت.
طالبان حملۀ مذکور را به عنوان نقض حاکمیت افغانستان و همچنین نقض تنها توافق رسمی بین این گروه و ایالات متحده که بین دو طرف در سال ۲۰۲۰ در دوحه به امضا رسید؛ محکوم کردند. از دیگر سو ایالات متحده نیز به نوبه خود پناه دادن طالبان به ظواهری را نقض همان توافق نامیده است.
پیش از این روابط دو طرف به قدر کفایت خوب پیش رفته بود، به گونه ای که تام وست، نماینده ویژه ایالات متحده توانست پیشنهاداتی را با طالبان مبادله کند، پیشنهاداتی که برای شروع کمک های کلان اقتصادی به این کشور طراحی شده بودند. لیکن در فضای جدید پیش آمده جای تردید است که به او همان درجه آزادی داده خواهد شد تا با طالبان ملاقات کند؛ همچنین به نظر می رسد که به این زودی ها پیشرفت بیشتری در هیچ یک از موضوعاتی که وست پیرامون آنها با طالبان صحبت کرده بود، حاصل نخواهد شد. ضمن آنکه در این بحبوجه به نظر می رسد یکی از پایه های ثابت طی چهار دهه گذشته در تاریخ افغانستان -یعنی رنج و مشقت مردمان عادی- همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند.
طرح پرسش هایی تازه به دنبال آگاهی جدید
در حالی که حمله به الظواهری مسائل زیادی را در مورد وضعیت کنونی در افغانستان روشن می کند، لیکن انبوهی از سوالات جانبی را نیز طرح می کند. سوالاتی چون اینکه چرا طالبان به الظواهری اجازه داد تا به کابل بیاید؟ آیا این کار طالبان برای مصون نگه داشتن و حفاظت او از لو رفتن و حملات ایالات متحده در مناطق دیگر بود؟ یا می توان گفت برای این بود که الظواهری و فعالیت هایش را تحت نظر گرفته تا از حمله القاعده به کشورهای دیگر آنهم از افغانستان جلوگیری شود، همانطور که طالبان بارها وعده تحقق چنین کاری را داده بود؟
با نگاهی رو به جلو سوالاتی دیگر نیز مطرح می شود، سوالاتی از این دست که اگر ظواهری را طالبان به کابل آوردند و در پناه خود قرار دادند، طالبان دیگر چه کسانی را پنهان کرده و از آنها محافظت می کنند؟ دیگر رهبران القاعده یا رهبران گروه های شبه نظامی دیگر؟ از دیگر سو، مردم افغانستان چه زمانی رنگ رهایی از چرخه تروریسم، خشونت و رنجی را خواهند دید که مدت های مدیدیست آن را تحمل می کنند؟
به هرروی در نهایت باید گفت خبر کشته شدن ایمن الظواهری لحظه ای خوشایند و پیروزمندانه برای جشن و سرور بود؛ لیکن این تنها یک لحظه بوده و به دنبال آن دانش و آگاهی ناشی از این رویداد، با خود پرسش های نوین، اهداف نوین، چالش های نوین، و آسیب های جهانی نوینی در جنگ بی پایانی مابین ایالات متحده و القاعده را به همراه دارد.
منبع: وب سایت پولیتیکو