فراز و فرودِ مناسبات هند و افغانستان در سایۀ اعمال نفوذ بازیگری ثالث: پاکستان (۱)
۱ دی (جدی) ۱۴۰۱ – ۲۱/ ۱۲/ ۲۰۲۲
(قسمت اول)
در طول تاریخ، هند و افغانستان با تکیه بر پیوندهای تاریخی و فرهنگی خود روابطی دیرینه و قوی داشته اند. مراودات دو ملت هند و افغانستان را شاید بتوان در دل تاریخ تمدن دره سند در ۲۰۰۰ سال پیش جستجو کرد. روزی روزگاری، افغانستان بخشی از هند تجزیه ناشده بود و تا ورود اسلام در قرن هفتم پس از میلاد از طریق فرهنگ های بودا، هندو و زرتشتی تغذیه می شد. پس از آن، هر دو کشور برای قرن ها با یکدیگر همسایه بودند. هرچند در نزدیک به هفتاد سال گذشته و پس از تجزیه هند، دیگر دو کشور مذکور قرابت جغرافیایی تنگاتنگ خود را از دست دادند؛ چراکه کشور پاکستان متولد، و ما بین هند و افغانستان قرار گرفت و بدین ترتیب این کشور ثالث شکافی جغرافیایی و سیاسی بین هند و دولت های شمال غرب ایجاد کرد.
با این وجود روابط مابین هند و افغانستان به طور سنتی همچنان پایدار، قوی و دوستانه باقی ماند. اما برای کشور هند، برقراری و حفظ مناسبات با افغانستان با درنظر گرفتن این واقعیت حائز اهمیت می گردد که گرچه هند هنوز هم مرز بسیار اندکی با افغانستان دارد، اما از قضا این بخش در کشمیر، منطقۀ تحت اشغال پاکستان واقع شده است که هند نیز آن را به رسمیت نمی شناسد. همچنین شایان ذکر است که پیوندهای فرهنگی و جنبه های استراتژیک در سراسر جنوب آسیا، روابط دوجانبۀ سودمند هند با افغانستان را ضرورت بخشیده است.
تنها روابط دو کشور طی دوره زمانی ۵ ساله ای که طالبان بر مسند قدرت تکیه زده بودند، از ۲۷ سپتامبر ۱۹۹۶ تا ۱۶ نوامبر ۲۰۰۱ برای مدت کوتاهی متوقف گردید. به غیر از این برهه زمانی، هند مکررا از رهبران مختلف افغانستان، از ظاهر شاه تا رئیس جمهور پیشین افغانستان، اشرف غنی، حمایت کرده است. حتی در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، هند تنها کشور از جنوب آسیا بود که دولت های تحت حمایت شوروی در کابل را به رسمیت شناخته، همچنان به کمک های خود ادامه داد.
بدین ترتیب به طور کل باید گفت هند و افغانستان روابط فرهنگی و سیاسی نزدیکی داشته و هند از دولت های متوالی در افغانستان به جز رژیم طالبان حمایت کرد؛ اما حادثه ۱۱ سپتامبر هند را به افغانستان دعوت کرد. گویی این رویداد محکی بر وجود دهلی نو در کابل گردید و اینکه دهلی نو به عنوان یک رکن مهم در روند بازسازی افغانستان عمل خواهد کرد. هرچند هدف اساسی و بنیادین هند غلبه بر نفوذ پاکستان در کابل بود. چراکه دهلی نو تمایل دارد به قدرت هژمونیک جنوب آسیا تبدیل گردد و در این مسیر اسلام آباد نگرانی اصلی هند است.
در کل باید گفت کشور افغانستان برای هند اهمیت استراتژیک بسیاری دارد؛ زیرا هند همواره مشتاق و پیگیرِ دسترسی به آسیای مرکزی از طریق افغانستان بوده است تا از این طریق، به دستور کار خود برای تبدیل شدن به یک قدرت هژمونیک منطقه ای دست یابند. در راستای همین هدف نیز هند با تکیه بر استراتژی انعطاف پذیری و توسل به قدرت نرم خود، در جهت تقویت روابط، سرمایه گذاری هنگفتی در افغانستان انجام داد.
نگاهی بر تاریخ کهن و روابط دیرین در مناسبات هند و افغانستان
رابطه افغانستان و هند به دوران باستانی بازمی گردد که نه هند و نه افغانستان به عنوان دولت-ملت هایی تشکل یافته موجودیت نداشته؛ اما پیوندهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نزدیکی با یکدیگر داشتند. چنانچه در مهابهاراتا از افغانستان به نام گندهارا یاد شده است. طی دوره آتی تا ظهور اسلام و امپراتوری اعراب و فارس روابط فی مابین به همین شکل باقی ماند. ضمن آنکه مبادلات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حتی در دوره قرون وسطی نیز مانند گذشته به قوت خود باقی بود.
طبق استدلال دکتر محسن مدیر شانه چی ذیل مطلبی منتشر شده در مرکز بین المللی مطالعات صلح؛ درپی تشکیل افغانستان توسط احمد خان سدوزایی که به احمد شاه درانی موسوم شد، وی و جانشینانش بارها به هند تاختند و بخشی از هند را به قلمرو خود افزودند. با این حال از اواخر سلطنت این خاندان افغانستان کم و بیش به حدود کنونی خود محدود شد و هند همسایه شرقی و جنوبی افغانستان محسوب می شد.
در دوران متعاقب، متجاوزان به هند آمده و فرمانروایی خود را برقرار کردند. این امر باعث ایجاد پیوندهایی ناگسستنی بین هر دو منطقه در طول دوره قرون وسطی شد. چنانچه با سلطه بریتانیایی ها بر هند و تبدیل این کشور به یکی از مستعمرات بریتانیا، افغانستان با سرزمینی مستعمره همسایه شد که افغان ها آن را هند بریتانوی خوانده اند. این جریان از مناسبات طرفین تنها زمانی از روال خارج شد که افغانستان در قرن هجدهم به دولتی مدرن تبدیل گردید. چنانکه روابط افغانستان و هند بریتانیا بسیار خصمانه شد. نهایتا پس از سه جنگ آنگلو-افغان، افغانستان در سال ۱۹۱۹ به عنوان کشوری مستقل در سیاست خارجی خود شناخته شد.
بدین ترتیب روابط دولت-دولت مابین افغانستان و هند تنها پس از استقلال هند در سال ۱۹۴۷ آغاز شد. در دورۀ فرمانروایی هند بریتانیا، افغانستان همسایه نزدیک هند بود؛ زیرا مرزهای مشترکی با یکدیگر داشتند که بعدها در زمان استقلال هند مرزها تقسیم گردیده و این امر مسبب تولدِ خصومت هایِ منطقه ای به ویژه با پاکستان بر سر خط دیورند و همچنین ایجاد فاصله جغرافیایی مابین دو کشور شد. با این حال، افغانستان تلاش کرد تا روابط صمیمانه خود را با هند حفظ کند. (Jha, 2020: 1)
شایان ذکر است پس از استقلال هند و پاکستان از امپراتوری بریتانیا در سال ۱۹۴۷، پاکستان بر سر خط دیورند با افغانستان در جریانی از تنازع و تعارض قرار گرفت. افغانستان تا سال ۱۹۴۸ پاکستان را به رسمیت نشناخت و بعدها نیز آن را اقدامی خصمانه تلقی کرد. سخنرانی ضد پاکستانی سردار نجیب الله خان توروایانا نخستین فرستاده افغانستان در هند، و موضع گیری بی طرفانه در قبال کشمیر، دو کشورِ هند و افغانستان را به یکدیگر نزدیک تر ساخت و در سال ۱۹۵۰ با امضای اولین معاهده دوستی بین دو ملت، رسماً روابط دیپلماتیک برقرار گردید.
سیر مواضع هند در افغانستان از دوران سلطنت تا روی کار آمدن طالبان
هند در طول بیشتر دوره سلطنت ظاهر شاه (۱۹۳۳-۱۹۷۳)، به جز یک فاصله کوتاه در جریان درگیری هند و پاکستان در سال ۱۹۶۵، روابطی حسنه و دوستانه با افغانستان داشت. چنانچه به گفتۀ دکتر شانه چی، “در دوران سلطنت چهل ساله محمد ظاهر شاه در پرتو سیاست تاریخی بی طرفی افغانستان مناسبات این کشور و هند که هر دو از بنیانگذاران جنیش عدم تعهد بودند، توام با دوستی و حسن نیت بود و دیدارهایی در سطح سران صورت گرفت؛ دیدار ظاهرشاه در فوریه ۱۹۵۸ و دیدارهای محمد داود خان و دکتر محمد یوسف نخست وزیران افغانستان در فوریه ۱۹۵۹ و فوریه ۱۹۶۵ از دهلی، و دیدار جواهر لعل نهرو و ایندیرا گاندی نخست وزیران هند در سپتامبر ۱۹۵۹ و ژوئن ۱۹۶۹ از کابل ازجمله این دیدارها بود.”
متعاقبا زمانی که اتحاد جماهیر شوروی نیروهای خود را در دسامبر ۱۹۷۹ به افغانستان گسیل داشت، چودهاری چاران سینگ نخست وزیر وقت هند، این اتفاق را به شدت محکوم و خواستار صدور بیانه ای در انتقاد از تهاجم و خروج شوروی از افغانستان گردید. اما قرار بود پس از یک ماه، انتخابات عمومی در هند برگزار شود. بدین ترتیب ایندیرا گاندی در ژانویه ۱۹۸۰ به قدرت بازگردانده شد. پس از آن، موضع پیشین هند دستخوش تغییر چشمگیری شد. چنانچه خانم گاندی به جای محکومیت علنی اشغال شوروی، “از رهبری انقلاب افغانستان حمایت کرد و از آنها خواست تا نیاز به خروج شوروی در یک دوره زمانی را پذیرفته و درک کنند.” این اظهارات نه تنها از سوی رسانه های غربی و تحلیلگران مختلف، بلکه برخی از سوی رهبران افغانستان نیز به عنوان موضع گیری متکی بر طرفداری از شوروی تعبیر و تفسیر شد. (Singh Toor,2018: 8)
پس از مرگ خانم گاندی در ۳۱ اکتبر ۱۹۸۴، راجیو گاندی جانشین او شد. با این حال، تغییر خاصی در سیاست هند رخ نداد. طرف ایالات متحده از ملاحظات و احتیاط شدید هند در مورد اشغال شوروی و ادامه حضور در افغانستان آگاه بود. در اینجا می توان اشاره کرد که روابط هند و شوروی بسیار نزدیک و صمیمانه بود. چنانچه اتحاد جماهیر شوروی با استفاده از حق وتوی خود در سازمان ملل بر سر مسئله کشمیر به هند یاری می رساند. همچنین کمک های اقتصادی و نظامی اتحاد جماهیر شوروی به هند به شکل گیری روابط استراتژیک و دیپلماتیک قوی بین دو کشور منجر شد. دو کشور همچنین «پیمان دوستی و همکاری هند- شوروی» را در ۹ آگوست ۱۹۷۱ امضا کرده بودند.
هرچند اتحاد جماهیر شوروی با موضع هند در قبال مسئله افغانستان راحت نبود و آنها نسبتاً امید داشتند که هند درک بیشتری از موقعیت آنها نشان دهد. باید گفت هند مجبور بود دلسردی خود را نسبت به این مسئله نشان دهد؛ چراکه هند همواره نگران بود که این امر اتحاد نظامی بین ایالات متحده و پاکستان را تقویت کرده و در نتیجه به ارائه گسترده حمایت اقتصادی و نظامی به پاکستان به عنوان یک کشور خط مقدم منجر شود.
عامل نگران کننده تر برای هند این بود که تهاجم شوروی فرصتی طلایی برای ضیاء الحق رئیس جمهور پاکستان فراهم کرده بود. او هوشمندانه از اشغال افغانستان توسط شوروی به عنوان قوی ترین بهانه برای ایجاد ارتش پاکستان و به منظور تسویه حساب با هند بر سر مسئله کشمیر استفاده کرد. چنانچه تصمیم گرفت تا تمام تسلیحات و مهمات و بودجه مورد نیاز برای رهبری مجاهدین از طریق پاکستان ارسال شود. امنیت منطقه ای به طور کلی و امنیت هند به طور خاص با ظهور گروه های شبه نظامی اسلامی تحت حمایت این ائتلاف تهدید شد. همچنین در این دوره پاکستان نیز به دنبال دستیابی به توانایی تولید سلاح هسته ای بود.
پاکستان، عضو اصلی جبهه ضد شوروی، بسیار فعال بود تا هند را از هرگونه روند مهم مذاکرات مربوط به افغانستان دور نگه دارد و نقش هند با این واقعیت که هند مرز مستقیمی با افغانستان نداشت، محدودتر نیز می شد. فرمولی که عموماً برای انتخاب کشورهای شرکت کننده در مذاکرات تدوین شد شامل قدرت های بزرگ و همسایگان نزدیک بود. بدین ترتیب هند برای مذاکرات انجام شده تحت نظارت سازمان ملل در هیچ یک از این دسته بندی ها قرار نگرفت. در نهایت، نیروهای شوروی در افغانستان بر اساس برنامه تعیین شده در توافقنامه ژنو که در آوریل ۱۹۸۸ امضا شد، شروع به عقب نشینی کردند.
حتی پس از خروج شوروی، هند به کمک دولت دکتر نجیب الله ادامه داد. او در دسامبر ۱۹۸۷ و در مه ۱۹۸۸ و بار دیگر در آگوست ۱۹۹۰ از دهلی نو بازدید کرد و توافقنامه ای را برای جلوگیری از قاچاق مواد مخدر امضا کرد. علاوه بر موارد فوق، هند نه تنها با رهبران رژیم کابل، بلکه با سایر گروه های احتمالی افغان، از جمله رهبران چریک های مجاهدین ضد شوروی، تماس برقرار کرد. ناتوار سینگ، وزیر سابق هند در امور خارجه، حتی به پاریس رفت تا با ظاهر شاه، پادشاه سابق افغانستان گفت و گو کند، با این فرض که او شاید بتواند نقشی در اتحاد جناح های مختلف به نفع یک افغانستان باثبات و بی طرف داشته باشد. (Singh Toor,2018: 9-12)
درکل با در نظر گرفتن رویکرد بی طرف و سازندۀ هند در قبال مصالحۀ متقابل در درگیری های داخلی افغانستان، باید گفت سیاست هند با هر بازیگری که در کابل قدرت را در دست داش، دچار مشکل خاصی نشد. افغانستان چنان جایگاه مهمی درضمیر و ماهیت هند دارد که موجب شد هند سفارت خود را در اوایل سال ۱۹۹۳ بازگشایی کند، در حالی که هنوز وضعیت عادی کامل به افغانستان بازنگشته بود. هند باید برای آن بهایی می پرداخت. چنانکه راکت پراکنی های نیروهای حزب اسلامی حکمتیار از چهارآسیاب، جان یکی از گاردهای امنیتی مستقر در هند را گرفت و نهایتا با شلیک انبوه راکت ها، هند مجبور به ترک افغانستان شد؛ هرچند، مجددا در سپتامبر ۱۹۹۳ سفارت خود را بازگشایی کرد.
اما پس از آن به دنبال وقوع حوادثی دیگر، شرایط امنیتی به حدی رو به وخامت گذاشت که اکثر هئیت های اعزامی سفارت هند مجبور به تعلیق و تعطیل موقت فعالیت خود در ژانویه ۱۹۹۴ شدند. باز هم با این وجود، زمانی که کابل دیگر امن نبود، هند حتی در سال ۱۹۹۴ به فکر حضور دیپلماتیک در هرات بود و یک تیم شناسایی برای بررسی شرایط فرستاد که نزد اسماعیل خان والی هرات اقامت داشتند. پس از آن، تیم های شناسایی حتی دو بار از سوی دولت هند برای بررسی وضعیت به کابل اعزام شدند. چنانچه مسئول تیم در کابل با احمد شاه مسعود و دیگر مقامات افغان ملاقات داشت. (Singh Toor,2018: 2-4)
در این زمان، اغراق نیست اگر بگوییم که مدیریت نادرست و ناشیانۀ روابط پاکستان و افغانستان توسط پاکستان به نفع هند بود. شاید بتوان گفت در این دوران، یکی از مهم ترین عوامل حمایت پاکستان از گلبدین حکمتیار، تعهد حکمتیار به پایان دادن روابط دیرین و نزدیک افغانستان با هند بود. برای آی.اس.آی (سازمان اطلاعات پاکستان)، حکمتیار به عنوان مناسب ترین گزینه در مسیر تحقق رویاهای پاکستان جهت تحقق عمق استراتژیک در افغانستان در صورت درگیری با هند، مسئله ای قابل توجه بود.
از جمله اشتباهات دیگر پاکستان در این برهه، تصمیم عجولانه آنها برای ایجاد توافق با دولت مجددی در مورد موضوع خط دیورند بود. بدین ترتیب کابل بار دیگر به دنبال حمایت دهلی برآمد؛ زمانی که صبغت الله مجددی بلافاصله پس از آن به دهلی سفر کرد و تماس با رهبران هند را احیا کرد. متعاقباً، ربانی نیز همین نظر را داشت و از مصالحه در مورد خط دیورند خودداری کرد. با توجه به سیاست فوق، هند با رئیس دولت وقت، برهان الدین ربانی هماهنگ گشته و سفارت خود را در ۲ می ۱۹۹۵ بازگشایی کرد. همچنین او چندین مرتبه از دولت هند نه تنها به خاطر کمک های بشردوستانه و اقتصادی، بلکه به خاطر اعلام نظر خود علیه دخالت پاکستان در افغانستان تشکر کرده بود. از سوی دیگر، بیمارستان کودکان ایندیرا گاندی نیز تحسین بسیاری را برای هند برانگیخته بود.
در حالی که روابط هند و افغانستان روز به روز نزدیک و نزدیک تر می شد، پاکستان روندی از اظهار نظراتی مخاصمه جویانه مبنی بر اینکه هند به رژیم کابل کمک نظامی می کند را آغاز کرد. در فوریه ۱۹۹۶، احمد شاه مسعود در ضیافتی به میزبانی کاردار هند شرکت، و از هند به خاطر کمک ها و باز نگهداشتن سفارت خود تشکر کرد. به ویژه در سال های ۱۹۹۵-۱۹۹۶، باز نگه داشتن سفارت هند در شهری بحران زده که وضعیت امنیتی آن کاملاً شکننده بود، بسیار دشوار می نمود.
متعاقبا تعدادی از دیپلمات های ارشد هندی نیز از کابل دیدن کردند و با رئیس وقت دولت برهان الدین ربانی، احمد شاه مسعود، گلبدین حکمتیار و غیره تماس گرفته و در مورد موضوعات مختلف دوجانبه گفتگو کردند. دکتر عبدالرحمن، وزیر وقت هوانوردی و معتمد نزدیک به احمد شاه مسعود نیز، چندین مرتبه به دهلی رفت تا با مقامات هندی ملاقات کند. روابط هند و افغانستان چنان نزدیک و قوی شده بود که دهلی نو بار دیگر به پنجره و دروازۀ کابل تبدیل شد. دهلی نو همچنین به تنها جایی بدل گشته بود که هواپیمایی ملی افغانستان “آریانا” از آنجا پروازهای منظم خود را انجام می داد. (Singh Toor,2018: 6-7)
به هرروی، سقوط رژیم ربانی در سال ۱۹۹۶ و به دست گرفتن قدرت از سوی طالبان، وضعیت هند را نامطلوب ساخت. روابط نزدیک طالبان با پاکستان، نفرت سرسختانه آنها از اقلیت های مذهبی در داخل کشور، و خشونت عمیق این گروه نسبت به هند، عملاً به گسست کامل روابط هند و افغانستان منجر شد. تردید و بدگمانی های هند در مورد رژیم طالبان زمانی که در دسامبر ۱۹۹۹ یک فروند هواپیمای خطوط هوایی هند از کاتماندو به دهلی نو به شهر امریتسار در شمال هند ربوده و نهایتا در قندهار فرود آمد، قوت گرفت. طالبان به هند اجازه ندادند که علیه هواپیماربایان از زور و شدت عمل استفاده کند و خواستار آزادی تروریست های زندانی در هند شدند. پس از مذاکرات طولانی با هند که به آزادی سه تروریست زندانی انجامید، آنها به هواپیماربایان و متحدان تروریست آنها اجازه دادند تا بدون مجازات آزاد شوند.
از جمله موارد دیگر اینکه، هند مجبور شد مولانا مسعود ازهر/اظهر، رئیس سازمان تروریستی جیش محمد را که در هند زندانی شده بود، آزاد کند. جدای از این اتفاق، مقامات هندی همچنین بر این باور بودند که رژیم طالبان در هماهنگی با پاکستان عمل کرده است تا به تروریست های کشمیری اجازه آموزش در افغانستان را بدهد. در نتیجه، سیاست گذاران هندی دلایل زیادی برای داشتن بی اعتمادی اساسی به رژیم طالبان داشتند. (Ganguly, 2012: 2)
این واقعیتی بدیهی است که گلبدین حکمتیار در ابتدا از نظر تامین تسلیحات و بودجه نسبت به دیگر مجاهدین افغان مورد حمایت سازمان اطلاعات پاکستان قرار گرفت. با این حال، گلبدین حکمتیار نه تنها به دلیل رفتار پاکستان با او، بلکه به دلیل رفتار ناشیانه و خرابکارانه به شدت مورد بی مهری سایر گروه های افغان قرار گرفت. بنابراین، پاکستان امیدش را برای سرمایه گذاری بر حکمتیار از دست داده و در اکتبر ۱۹۹۴ طالبان را وارد صحنه کرد. به هر حال در نتیجه نبرد شدید بین نیروهای احمد شاه مسعود و گلبدین حکمتیار، قسمت اعظم شهر کابل به ویژه حومه آن با خاک یکسان شده و زندگی در آن شرایط سخت بود.
زمانی که والی اسماعیل خان، هرات را در ۵ سپتامبر ۱۹۹۵ از دست داد، هم برای ربانی و هم برای مسعود خبری تکان دهنده بود. طالبان در ژوئن ۱۹۹۶ با شلیک ۱۴۰ راکت به سمت ساروبی و کابل از همه محدودیت ها عبور کردند. با توجه به حملات راکتی و حملات هوایی توسط طالبان، فرودگاه کابل در اکتبر ۱۹۹۵ بسته شد و پروازهای افغان آریانا بین کابل و دهلی نو از پایگاه هوایی بگرام در ۷۰ کیلومتری شمال کابل شروع به کار کرد. (Singh Toor,2018: 13-17)
هند تا زمان ظهور طالبان در کابل حضور گسترده ای داشت و کمک های بشردوستانه ارائه می کرد. با این حال، جنگ داخلی ادامه دار در حال تشدید بود. پس از تصرف قندهار، ارزگان، زابل، پکتیا و پکتیا در نوامبر ۱۹۹۴، آنها به سمت وردک و چهارآسیاب در فوریه ۱۹۹۵ پیشروی کردند و در آنجا برای مدتی توسط احمد شاه مسعود متوقف شدند. آنها پس از تصرف هرات در غرب در سپتامبر ۱۹۹۵، خود را برای کابل آماده می کردند. شرایط امنیتی به حدی رو به وخامت گذاشت که هند چارۀ دیگری جز بستن سفارت خود در ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ نداشت. (Singh Toor,2018: 19)
بدین ترتیب هرچند در زمان مجاهدین و استقرار جمهوری اسلامی افغانستان، هند (به رغم نگرانی از گرایش اسلامی مجاهدین) روابط خود را با دولت افغانستان به ریاست برهان الدین ربانی ادامه داد؛ اما نهایتا بروز اختلافات و جنگ های داخلی میان مجاهدین و سقوط دولت آنان به دست طالبان، به قطع روابط دو کشور و بسته شدن سفارت هند در کابل منجر شد.
جای گیریِ عاملی چالش برانگیز به نام پاکستان در هستۀ مناسبات هند و افغانستان
طبق گفتۀ رابرت کاپلان از ماهنامه آتلانتیک: «افغانستان بها و غنیمتی بوده است که پاکستان و هند برای چندین دهه به طور مستقیم و غیرمستقیم بر سر آن جنگیده اند.» همچنین در گزارش سال ۲۰۰۶ از سوی بارنت روبین و ابوبکر صدیق، کارشناسان مسائل افغانستان «پاکستان از مجاهدین ضد شوروی و سپس طالبان حمایت کرد تا اطمینان حاصل سازد که در صورت درگیری با هند، افغانستان از پاکستان پشتیبانی نموده و در صورت نیاز، استفاده از حریم زمینی و هوایی خود را فراهم می آورد.» و یا طبق استدلال روبین در مقاله فارن افرز، تشکیلات نظامی پاکستان همواره جنگ های مختلف در داخل و اطراف افغانستان را به عنوان تابعی از منافع اصلی نهادی و امنیت ملی خود در نظر گرفته است: “در درجه اول، جهت ایجاد موازنه در برابر هند”.
بنابراین جای تعجب نیست که پاکستان نفوذ فزایندۀ هند در افغانستان را به عنوان تهدیدی برای خود و منافع خود در نظر گیرد. پس از افتتاح کنسولگری هند در هرات، مزارشریف، جلال آباد و قندهار، پاکستان این اتهام را وارد ساخت که این کنسولگری ها برای سازمان های اطلاعاتی هند و به منظور اجرای عملیات های مخفیانه علیه پاکستان و همچنین دامن زدن به جدایی طلبی در ایالت بلوچستان پاکستان بوده اند. از سوی دیگر باید اشاره کرد که پاکستان همچنین برای دسترسی به بازارهای مصرف در افغانستان با هند رقابت می کند.
پاکستان بندر چابهار ایران را که هند آن را به عنوان مسیر تجارت خود با افغانستان در نظر می گیرد، به عنوان رقیبی می بیند که با بندر خود در گوادر که با کمک چین ساخته شده است، رقابت خواهد کرد. پس از آن نیز کارشکنی های پاکستان برای حمایت از طالبان، به عاملی دردسر ساز بدل شده است. چنانچه طبق محاسبات خود مقامات امنیتی پاکستان؛ طالبان بهترین فرصت برای مقابله با نفوذ منطقه ای هند می باشد و نمی توان نقش حامی پاکستان از طالبان افغانستان و تامین پناهگاه های امن برای گروه های اسلام گرای تندرو را منکر شد. (Bajoria, 2009)
سرنگونی طالبان؛ موهبتی مطبلوب برای نقش آفرینی های نوین هند در صحنۀ افغانستان
می توان گفت پس از ۱۱ سپتامبر، کمپین ایالات متحده برای جنگ بین المللی علیه تروریسم و عملیات ایالات متحده علیه رژیم طالبان در نوامبر ۲۰۰۱ ظاهرا موهبتی مطبوع برای هند به نظر می رسید. جاسوانت سینگ، وزیر امور خارجه وقت هند، در سفر خود به ایالات متحده در اکتبر ۲۰۰۱ تاکید کرد که جامعه بین المللی باید از اتحاد شمال در افغانستان حمایت کند. به عنوان مثال، سینگ در مصاحبه تلویزیونی خود در واشنگتن در ۲ اکتبر ۲۰۰۱ گفت: “هند هرگز طالبان را به عنوان یک رژیم مشروع به رسمیت نشناخته است. ما همچنان به رسمیت شناختن دولت افغانستان با نمایندگی رئیس جمهور ربانی را ادامه داده ایم. آنها اتحاد شمال را تشکیل داده اند… و اکنون باید تلاش جامعه جهانی بر روی تقویت حکومت قانونی/مشروع در افغانستان باشد.” بدین ترتیب، فرستاده ویژه هند در امور افغانستان، ساتیندر کی لمبه، در نوامبر ۲۰۰۱ به کابل سفر و یک دفتر ارتباطی در کابل افتتاح کرد. بعدها، در دسامبر ۲۰۰۱، جاسوانت سینگ سفارت هند را در کابل بازگشایی کرد. به همین ترتیب، مقامات مختلف اتحاد شمال، از جمله یونس قانونی، دکتر عبدالله عبدالله و ژنرال محمد فهیم، در دسامبر ۲۰۰۱ از هند بازدید کردند.
به هرروی ایالات متحده در سال ۲۰۰۱ حکومت طالبان را ساقط و متعاقبا حامد کرزی به عنوان رئیس جمهور سوگند یاد کرد. دهلی نو این زمان را برای گام برداشتن در مسیر تقویت پیوندهایی مستحکم تری در افغانستان و تزریق توان به روند بازسازی مغتنم شمرد. پس از کنفرانس بن در دسامبر ۲۰۰۱ که در آن دولت موقتی در افغانستان توسط حامد کرزی به عنوان رئیس جمهور موقت و عمدتاً توسط نمایندگان ائتلاف شمال تشکیل شد؛ هند به عنوان بخشی از حمایت خود از تشکیلات سیاسی جدید، کمک ۱۰۰ میلیون دلاری برای بازسازی افغانستان را اعلام کرد. از آن زمان، هند در اکثر برنامه های آموزشی، پروژه های بشردوستانه، صحی، روستایی و توسعه زیربنایی در افغانستان مشارکت داشته است. به طور کلی می توان گفت تلاش های هند پس از ۱۱ سپتامبر در افغانستان برای بازگرداندن نفوذ خود به طور گسترده بر سه جنبه متمرکز گردید: نقش اساسی در روند بازسازی و توسعه اقتصادی؛ ایجاد پیوند با کشورهای آسیای مرکزی؛ و تلاش برای به حاشیه راندن نفوذ پاکستان در افغانستان. (Ashraf, 2007: 94)
اما از سوی دیگر این ماجرا، به باور برخی ناقدان سیاسی، پس از سرنگونی رژیم طالبان در پی حملات ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده ترجیح داد به دیکتاتوری نظامی ژنرال پرویز مشرف روی آورد. بدتر از آن، دو دولت بوش، در حالی که برای بهبود قابل ملاحظه روابط با هند تلاش می کرد، چشم بسته و بی چون و چرا به رژیم مشرف برای تعقیب اهداف استراتژیک خود در افغانستان تکیه زد. اما به هرروی ظهور رژیم کرزی در پی سرنگونی طالبان به هند فرصتی بخشید تا روابط خود را با افغانستان بازسازی کند. حامد کرزی، که فارع التحصیل دانشگاه شملا از هند بود، تمایل زیادی به دنبال کردن رابطه ای دوستانه با هند داشت. همچنین اعتقاد بر این بود که او نسبت به پاکستان تردیدهای شخصی دارد؛ زیرا به طالبان اجازه داده شد تا در اواخر دهه ۹۰ پدرش را در شهر کویته پاکستان ترور کنند. (Ganguly, 2012: 2-3)
علیرغم تمایل رژیم کرزی برای ایجاد روابطی نزدیک تر با هند، مخالفت های سرسختانه و شدید پاکستان که دائما به ایالات متحده منتقل می شد، این کار را با مشکل مواجه کرد. ایالات متحده دررابطه با دنبال کردن هند در فعالیت های انکشافی برای افغانستان مشکلی نداشت، اما به صراحت اعلام کرد که نمی خواهد هند هیچ گونه وظیفه و یا اقداماتی امنیتی را به خاطر ترس از رویگردانیِ پاکستان به عهده بگیرد. بر این اساس، دولت ائتلاف متحد ترقی خواه (UPA) در دهلی نو، که مشتاق ادامۀ مناسبات نزدیکتر هند و ایالات متحده بود، از به چالش کشیدن ایالات متحده در موردِ گسترش نقش خود دوری می جست. به هرروی، شکی نیست که هند، که پنجمین کمک کننده بزرگ به افغانستان بوده است، در زمینه کمک های انکشافی دستاوردهای زیادی داشته است. این کمک های شامل کمک به بخش های آموزش، بهداشت و زیرساخت ها بوده است.
ادامۀ مطلب در شمارۀ دوم از “فراز و فرودِ مناسبات هند و افغانستان در سایۀ اعمال نفوذ بازیگری ثالث: پاکستان“