روابط خارجیسر تیتر خبرهانخستین خبرهایادداشت ها

چهره های متفاوت از حضور ترکیه در افغانستان: دیپلماسی فرهنگی، نقش آفرینی در روند صلح و استراتژیِ معامله (۱)

۲۴ اسفند (حوت) ۱۴۰۱ – ۱۵/ ۳/ ۲۰۲۳

(قسمت اول)

افغانستان و ترکیه از نظر جغرافیایی کشورهایی به نسبت دور از یکدیگر می باشند. فاصله شرق ترکیه تا مرز غربی افغانستان بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر، و فاصلۀ موجود از استانبول تا کابل بیش از ۳۵۰۰ کیلومتر است. با وجود این مسافت، شاهد حسی از قرابت و نزدیکی در میان دو کشور بوده ایم که شاید بتوان گفت یکی از دلایل آن پیوندهای تاریخی دیرین، و دیگری وجه خویشاوندی با اقوام ترک است. پیوند تاریخی مطرح شده به عارف صوفی جلال الدین محمد بلخی/رومی (۱۲۰۷-۱۲۷۳) باز می گردد که در ترکیه به “مولانا” معروف است. مولانا از زادگاهش افغانستان به غرب سفر کرد و پس از سال ها در قونیه ترکیه، پایتخت آن زمان امپراتوری سلجوقیان ساکن شد.

 اما جدا از مبحث تاریخی مرتبط با مولانا، دوره ای که بیشتر به منظور تأکید بر همجواری دو کشور به آن اشاره می شود، دوره (پیش از) جمهوریت است. به عبارتی منظور روابط تاریخی آنکارا و کابل می باشد که به دوران امپراتوری عثمانی باز می گردد. محمود طرزی، یکی از تأثیرگذارترین سیاستمداران افغان در دو دهه اول قرن بیستم، از سال ۱۸۸۵ تا ۱۹۰۲ در امپراتوری عثمانی زندگی می کرد. وی در افغانستان روزنامه سراج الاخبار را تأسیس کرد که این امر مسبب آن گردید تا به وی لقب «پدر روزنامه نگاری افغانستان» داده شود. شاه امان الله با دختر طرزی ازدواج کرد و محمود طرزی تحت حاکمیت شاه امان الله به عنوان وزیر خارجه مشغول فعالیت بود.

وی متعاقبا در جریان مذاکرات صلح با بریتانیای کبیر که نهایتا با استقلال افغانستان به پایان رسید؛ ریاست هیئت افغانستان را برعهده داشت. طرزی در دهه ۱۹۲۰، به عنوان سفیر افغانستان در فرانسه خدمت کرد و تا سال ۱۹۲۹، زمانی که سلطنت شاه امان الله توسط قیامی سرنگون و طرزی مجبور به تبعید شد، مناصب دولتی متعددی را بر عهده داشت. پس از آن تصمیم گرفت روزگار خود را در استانبول بگذراند و تا زمان مرگش نیز در سال ۱۹۳۳ در همانجا زندگی کرد.

 به هرروی این روابط دوستانۀ دوجانبۀ فی مابین، در معاهده ای که در سال ۱۹۲۱ به امضا رسید، رسمیت یافت. پس از تأسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳، اولین دیدار رسمی از سوی یک رئیس دولت خارجی به واسطۀ سفر شاه امان الله از افغانستان همراه با همسرش در سال ۱۹۲۸ صورت گرفت که این معاهده دوستی نیز تجدید شد. شاه امان الله به تقدیر و ستایش آتاتورک شهره بود و قصد داشت مدل مدرنیزاسیون ترکیه را در افغانستان نیز معرفی کند.

علاوه بر پیوندهای تاریخی مذکور، روابط فرهنگی، قومی و مذهبی نیز میان دو کشور وجود داشته است؛ هرچند این روابط در ابتدا بیشتر مابین گروه‌ های سیاسی/اجتماعی خاص بود تا میان دو دولت. حداقل از دهه ۱۹۸۰، اسلام گرایان ترکیه در تماس و مروادتی نزدیک تر با رهبران مذهبی افغانستان بوده اند؛ به عنوان مثال، رئیس جمهور فعلی ترکیه، رجب طیب اردوغان پیش از شروع فعالیت سیاسی خود با گلبدین حکمتیار ملاقات داشت. چنانچه عکسی از اواسط دهه ۱۹۸۰ اردوغان را نشان می دهد که پایینِ پای گلبدین حکمتیار نشسته است.

رجب طیب اردوغان و گلبدین حکمتیار

می توان گفت که در دوران جهاد افغانستان، احزاب اسلامی ترکیه، به ویژه حزب رفاه به رهبری نجم الدین اربکان، با رهبران مجاهدین افغانستان روابط نزدیکی داشتند. در جریان دفاع از آزادی و استقلال و پیروزی مجاهدین، با شکست حکومت کمونیستی و تشکیل دولت مجاهدین در دهه ۱۹۹۰، ترکیه نیز با دولت برهان الدین ربانی ارتباط نزدیکی برقرار ساخت، اما بعدها با ظهور طالبان و تشکیل امارت اسلامی، این رابطه به پایین­ترین سطح خود رسید.

از دیگر سو، درحالی که محمود طرزی و شاه امان الله هر دو پشتون بودند، شناخته شده ترین افغان هایی که از دهه ۱۹۹۰ در ترکیه زندگی می کردند، همگی یا ازبک یا ترکمن بودند. مشهورترین آنها ژنرال عبدالرشید دوستم، رهبر ازبک تبار از شمال افغانستان است، شخصیتی که در زمان اجبار برای ترک افغانستان، به ترکیه پناهنده شد. بدین ترتیب حضور ازبک ‌ها و ترکمن ‌ها قطعا یک پیوند عاطفی بین دو کشور بوده است. (Güzeldere, 2022)

اما به هر صورت، پایان جنگ سرد مطمئنا چشمگیرترین تغییر در نظم بین المللی دهه های اخیر بود و تأثیر قابل توجهی نیز بر سیاست خارجی ترکیه گذاشت. مهم ‌ترین پیامد آن، چرخش ترکیه به سمت یک سیاست خارجی مستقل‌ تر و فعال ‌تر، همراه با نفوذ ترکیه به مناطقی بود که در طول سال‌ های جنگ سرد این کشور در آن‌ها چندان فعال نبود. یکی از این مناطق جنوب آسیاست که ترکیه برای بسط و گسترش فعالیت ها و روابط خود در آن بسیار تلاش کرده است.

می توان گفت ورود و مشارکت ترکیه در مسائل جنوب آسیا با افغانستان در دهه ۱۹۲۰ آغاز شد و از آن زمان تاکنون دو حالت ثابت در جریانِ روایتِ حضور ترکیه در افغانستان وجود داشته است:۱) حضور نظامی ترکیه؛ و ۲) حضور ترکیه در همکاری با شرکای غربی. ترکیه در ائتلاف با غرب در منطقه مشکل چندانی نداشته است؛ با این حال شاید بتوان گفت طی سال‌ های اخیر، سیاست ترکیه در جنوب آسیا به سیاستی پاکستان محور تبدیل شد.

 اما نقش کشور افغانستان تنها با مشارکت ترکیه در عملیات ناتو از سال ۲۰۰۱ ذیل راهبرد فعال گرایی سیاست خارجی ترکیه برجسته تر شد. حزب عدالت و توسعه حاکم بر ترکیه که از اواخر سال ۲۰۰۲ قدرت یافت، روابط محکمی با دولت های قبلی افغانستان برقرار و در عین حال به منظور هدایت امور افغانستان، روابط منطقه ای قوی تری را نیز با پاکستان و ایران ایجاد کرد.

درکل اهمیت ترکیه برای افغانستان قابل توجه است؛ زیرا ترکیه تنها عضو ناتو با اکثریت مسلمان است. حکمت چتین وزیر خارجه سابق ترکیه به عنوان اولین نماینده ارشد غیرنظامی ناتو در افغانستان خدمت کرد و افسران ترک دو بار فرماندهی نیروهای بین المللی کمک به امنیت (آیساف) را بر عهده داشتند.

 نظامیان و غیرنظامیان ترکیه در این دوره در مناصب مهمی مشغول بوده و حدود ۵۰۰ سرباز ترک در مأموریت ناتو خدمت می کردند. با این حال، ترکیه هرگز نیروی رزمی خود را مستقر نکرد. از سوی دیگر طالبان نیز به نوبه خود از هدف قرار دادن نیروهای ترکیه اجتناب کردند. تنها یک سرباز ترک در انفجار خودرویی در کابل در سال ۲۰۱۵ کشته شد. اما به هرروی در مسیر جاه طلبی های ترکیه شاهد فعالیت این کشور در تعاملات چند جانبه و ورود به مسائل صلح افغانستان با ابتکار عمل هایی از سوی آنکارا بوده ایم. چراکه نفع ترکیه بود تا به طور کامل از روند صلح حمایت کرده و همه کانال های گفتگو را برای تحقق عملی اهداف آتی خود در افغانستان زنده نگه دارد.

معاهدۀ ۱۹۲۱ و قوت یافتن مناسباتِ دیرین ترکیه-افغانستان

در طول جنگ استقلال ترکیه، روسیه بلشویکی به ملی­گرایان آتاتورک تسلیحاتی ارائه داد. در مارس ۱۹۲۱، ترکیه و روسیه معاهده مودت امضا کردند که به هر کشور اجازه می ‌داد تا حدود هفت ماه پس از توافق برای برقراری روابط دیپلماتیک، اهداف سیاسی و نظامی خود را در مرزهای مشترک شان مشخص نموده و به آنها دست یابند. معاهده روسیه و ترکیه تنها دو هفته پس از امضای معاهده اتحاد ترکیه و افغانستان صورت گرفت. آشکار بود که این پیمان اتحاد تنها جهت رنجش و آزار بریتانیا طراحی شده بود. ترکیه قصد داشت بریتانیا را به خروج از خاک خود وادار ساخته، و افغانستان نیز در نظر داشت بریتانیا به استقلال به رسمیت شناخته شده اش احترام بگذارد.

در ماده ۴ از معاهدۀ فی مابین، ترکیه و افغانستان متعهد شدند که در صورت تهاجم یک قدرت خارجی به هر یک از آنها، تمامیِ ابزارهای ممکن به کار گرفته شود؛ ضمن آنکه در ماده ۸ معاهده، ترکیه متعهد شد که هیئتی از معلمان و افسران ارتش را به منظور ارائه آموزش و تعلیم به افغان ها حداقل به مدت پنج سال و شاید بیشتر اعزام کند. بنابر استدلال وارتان گریگوریان پژوهشگر آمریکایی-ارمنی در همین رابطه، ترکیه به عنوان “مرکز خلافت جهان، اعتبار زیادی داشت و می توانست در خنثی کردن اپوزیسیون سنت گرایان” با روندی از مدرنیزاسیون اثر گذار باشد. با این حال، همانطور که پروفسور امین صیقل خاطر نشان ساخته است، شاه امان الله و نزدیک ترین مشاورش محمود طرزی ضمن الهام گیری از آتاتورک، در بلند مدت دریافته و قانع شدند که ” مسلمانان … نمی توانستند به طور کلی و به تمام معنا رویکردهای سکولار (رهبر ترکیه) را جهت تغییر و اصلاح، تأیید کنند.”

آنها به لحاظ ایدئولوژیک، خواهان تبدیل افغانستان متمایل به غرب و متکی به اسلام، به یک دولت ملی مدرن و مستقل بودند. اما عملا چون افغانستان فاقد یک ارتش حرفه ای قوی، یک “بستر روشنفکر شایسته و کافی، و همچنین مردم سیاست ورز… یا نیروی انسانی آموزش دیده مورد نیاز برای تغییرات انقلابی” بود؛ شاه امان الله و محمود طرزی از کمک های ترکیه و دیگر کشورهای خارجی استقبال و حمایت می کردند. ضمن آنکه در همین حال  افغانستان دسترسی همگانی به آموزش را ترویج، تقویم شمسی، ضرب سکۀ یک شکل را پذیرفت، و پایتخت جدیدی در دارالامان، در چند مایلی کابل، با معماری اروپایی ساخت.

به هرروی هنگامی که کمال آتاتورک خلافت را در سال ۱۹۲۴ ملغی کرد و شاه امان الله ناگزیر شد که لویه جرگه قبایل پشتون افغانستان را تشکیل دهد؛ قطعنامه ملایمی که به احتمال زیاد توسط طرزی تهیه شده بود به تصویب رسید. طرزی در مصاحبه ای پس از این گردهمایی چنین بیان کرد که ما به مسلمانی خود بالیده و اجازه هیچ ضربه ای به عزت اسلام را نخواهیم داد. لیکن امروز عزت و شرف اسلام را در خطر نمی بینیم. از دیگر سو اطمینان می دهیم … تلاش های خود را برای قوی تر شدن و تبدیل افغانستان به سوی کشوری مدرن پیش خواهیم برد.

به گفتۀ او، برای تحقق این امر، ما با متمدن ترین ملت ها ارتباط برقرار ساخته… و کمک های لازم از سوی آنها را می پذیریم تا در مسیر پیشرفت پیشروی کنیم. در همین راستا ظاهر طنین، سفیر سابق افغانستان در سازمان ملل متحد طی نشستی در مرکز تحقیقات توسعه دانشگاه بن در سال ۲۰۱۱ خاطرنشان ساخت در حالی که شاه امان الله به بسیاری از کشورها -از جمله اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایتالیا و ژاپن- متکی بود؛ برای حمایت از پیشبرد تلاش های اصلاحی خود، «بیش از هر جای دیگری به جمهوری نوپای ترکیه روی آورد».

 در واقع، ترکیه از یک مدرسه دولتی برای آموزش کارمندان ملکی حمایت و یک برنامه آموزشی پزشکی را راه اندازی کرد که به «هسته آتی از دانشگاه کابل تبدیل شد». ترک ها همچنین در تدوین قانون اساسی افغانستان در سال ۱۹۲۳ یاری رسان بودند، که ذیل آن قانون، گرچه اسلام دین کشور و شاه مدافع دین بود، اما هندوها و یهودیان نیز از آزادی مذهبی برخوردار بودند. همچنین حدود ۵۰ افسر برای آموزش پیشرفته به ترکیه فرستاده شدند، زیرا قبایل افغان در برابر لزوم اعزام به سربازی مقاومت می کردند. شایان ذکر است که کاظم اوربای ارتش افغانستان را در افغانستان آموزش می داد (در میان سال های ۱۹۲۸-۲۹ کاظم اوربای -کاظم بیگ- در افغانستان بود که به دستور مصطفی کمال آتاتورک به این کشور آمده بود).

به هرروی، بین دسامبر ۱۹۲۷ تا ژوئیه ۱۹۲۸، شاه امان الله نخستین سفر خود را به خارج از کشور انجام داد. سفر وی شامل بازدید از کشورها و رهبران بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، اتحاد جماهیر شوروی، لهستان و بلژیک در اروپا و همچنین ترکیه، ایران و مصر در خاورمیانه بود. تجارب امان الله در خارج از کشور او را تشویق کرد تا پس از بازگشت به کشور اصلاحات بیشتری را اجرا کند. مقاومتی که در قالب شورشی قبیله ای به کناره گیری و تبعید وی به ایتالیا در سال ۱۹۲۹ منجر شد (در آن زمان محمود طرزی نیز به ترکیه پناهنده شد).

آتاتورک در ماه مه ۱۹۲۸ در ترکیه به امان الله هشدار داد که «هیچ برنامه بزرگ اصلاحات سیاسی و اجتماعی بدون یک ارتش قوی و آموزش دیده، و یک بوروکراسی وفادار و منضبط» از جمله یک حزب پیشتاز با ایدئولوژی ناسیونالیستی، نمی ‌تواند آغاز شود. همچنین ترکیه و افغانستان در جریان سفر امان الله با تکرار وعده‌ های سابق مبنی بر کمک متقابل توافق شده در معاهده اتحاد، سعی داشتند مواضع خود را در برخورد با بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی نیز تقویت کنند.

پس از کناره گیری شاه امان الله، او دو بار به ترکیه رفت؛ یک مرتبه در سال ۱۹۳۳ برای بازدید از آتاتورک در کاخ دولما باغچه در استانبول، و سپس در سال ۱۹۳۸ برای شرکت در مراسم تشییع جنازه رهبر ترکیه. (Bishku, 2020: 4-6)

ترکیه و افغانستان از کناره گیری شاه امان الله تا جنگ جهانی دوم

پس از خروج شاه امان الله از کشور در ژانویه ۱۹۲۹، حبیب الله کلکانی، شخصیتی تاجیک، با واگذاری آموزش و پرورش و دادگاه ها به مراجع دینی، و ملزم ساختن زنان به پوشیدن چادر، به مدت ۹ ماه حکومت کرد. پس از آن نادرشاه، وزیر جنگ پیشین در زمان امان‌ الله و یکی از اعضای خاندان مصاحبان، که بخشی از طایفه سلطنتی نیز بود، کابل را با ارتشی قبیله‌ ای تصرف کرد. بدین ترتیب حبیب الله کلکانی اعدام شد و لویه جرگه صلاحیت نادر را به عنوان پادشاه تأیید کرد.

نادر شاه روابط خوبی با ترکیه و ایران داشت. زمانی که سفیر نادرشاه در افغانستان استوارنامه خود را به آتاتورک تقدیم کرد، تاکید داشت که «روابط برادرانه بین دو کشور مبتنی بر سنت بزرگ تاریخی و اجتماعی است». به هرروی و طی تحولاتی، نادرشاه در سال ۱۹۳۳ ترور شد و پسرش ظاهرشاه جانشین او گردید که سلطنتش ۴۰ سال به طول انجامید تا اینکه توسط پسر عمو و نخست وزیر سابقش، محمد داوود خان خلع شد.

 اما باید اشاره کرد که ظاهرشاه در دسامبر ۱۹۳۷ معاهده دوستی و همکاری ترکیه و افغانستان را برای ۱۰ سال دیگر تجدید و تمدید کرد. افسران ترک به ارائه آموزش نظامی در افغانستان ادامه دادند و بزرگترین هیئت اعزامی را در کابل داشتند. با این حال، تا سال ۱۹۳۹، مربیان و مشاوران آلمانی و ایتالیایی نیز حضور داشتند. همچنین افسران افغان برای کسب و دریافت آموزش هایی بیشتر، به کشورهای ترکیه و همچنین هند، اتحاد جماهیر شوروی و تا سال ۱۹۳۹ به ایتالیا و ژاپن فرستاده شدند.

 طبق اشاراتِ وب سایت وزارت خارجه ترکیه در همین راستا، بین سال ‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۶۰، ترکیه همچنین از تلاش‌ های نوسازی افغانستان حمایت کرد و نقش مهمی در ایجاد ساختارهای دولتی مدرن و نهادهای عمومی در زمینه های اداری، نظامی، فرهنگی، آموزشی و بهداشتی ایفا کرد، چنانچه در این مدت ۲۱۲ معلم، پزشک، افسر نظامی و دیگر متخصصان در افغانستان کار کردند. هرچند با این اوصاف در اواخر سال ۱۹۴۹، کمتر از ۱۰ درصدِ دخترانِ مشمول سن مدرسه در مؤسسات آموزشی که بیشتر در ولایت کابل واقع شده بودند، ثبت نام کرده بودند.

شایان ذکر است هشت ماه پس از تمدید معاهده دوستی و همکاری ترکیه و افغانستان، در ژوئیۀ ۱۹۳۷، افغانستان در پیمان سعدآباد به ترکیه، ایران و عراق پیوست. پیمان سعدآباد برای افغانستان از اهمیت بسیاری برخوردار بود؛ زیرا سلطنت افغانستان آن را به عنوان “نمونه ای از همبستگی پان-اسلامی” به تصویر می کشید، و احساس می شد از آنجایی که این توافق اختلافات مرزی خود را با ایران حل می کند، به عنوان “حرکت و ژستی دوستانه” برای مسلمانان شیعه افغانستان خواهد بود. (Bishku, 2020: 7-8)

از جنگ جهانی دوم تا سرنگونی ظاهرشاه

در آگوست ۱۹۴۰، دو ماه پس از تسلیم فرانسه در برابر آلمان، ظاهرشاه قویا فرمان بی طرفی صادر کرد. ترکیه نیز تقریبا در تمام طول جنگ جهانی دوم بی طرف ماند؛ اما در مارس ۱۹۴۵، یک ماه پس از اعلان جنگ نمادین ترکیه علیه آلمان و ژاپن، اتحاد جماهیر شوروی معاهده دوستی و بی طرفی خود را که در سال ۱۹۲۵ با ترکیه منعقد شد و قرار بود تمدید شود، محکوم کرد. بدین ترتیب در این مقطع شاهد حمایت غرب از ترکیه هستیم.

متعاقبا در مارس ۱۹۴۷، اعلام دکترین ترومن به افزایش توان نظامی ترکیه منجر گردید و در ژوئیه سال بعد، قراردادی برای مشارکت ترکیه در طرح مارشال منعقد شد. زمانی که ناتو در سال ۱۹۴۹ تأسیس گردید؛ علی رغمِ تمایل شدیدی که مقامات ترکیه به این اتحاد غربی ابراز داشتند، ترکیه شامل آن نشد. در حالی که ایالات متحده برای الحاق ترکیه موافق بود، بریتانیا ترجیح داد ترک ها نقطه کانونی یک اتحاد دفاعی خاورمیانه باشند؛ چیزی که ترکیه متعاقبا به سازماندهی آن پرداخت و در سال ۱۹۵۱ به عضویت ناتو (همراه با یونان) پذیرفته شد.

ترکیه و عراق در فوریه ۱۹۵۵ پیمان امنیتی و دفاعی متقابل را در بغداد امضا کردند. پاکستان، ایران و بریتانیا در اواخر سال به آنچه به پیمان بغداد معروف شد پیوستند. در این زمان بود که اتحاد جماهیر شوروی نفوذ فزاینده ای در افغانستان به دست آورد. در حالی که بریتانیا از آخرین مقطع جنگ جهانی دوم تا تجزیه هند در سال ۱۹۴۷ به آموزش و تجهیز ارتش افغانستان پرداخت (زمانی که افغانستان مجدداً ادعای خود بر قلمروی پاکستانی که پشتون ‌ها ساکن آن بودند، مطرح کرد.)

در همین حال، گرچه افغان ها از ایالات متحده کمک های اقتصادی و نظامی طلب کردند؛ اما ایالات متحده از فروش تسلیحات نظامی که می توانست متحمل ریسک و خطراتی از واکنش شوروی باشد، خودداری کرد، به ویژه در زمانی که اختلاف مرزی با پاکستان حل نشده باقی مانده بود. در اوایل سال ۱۹۵۴، محمد نعیم خان، برادر نخست وزیر محمد داوود و وزیر امور خارجه، به مقامات آمریکایی پیشنهاد کرد که از ترکیه به عنوان کانال و مجرایی ارتباطی و انتقالی استفاده کنند. سفیر ترکیه در آمریکا ضمن اذعان به اینکه مناقشه مرزی باید حل شود، تاکید کرد: افغانستان “از نقطه نظر امنیت خاورمیانه موقعیت جغرافیایی مهمی دارد” ضمن آنکه نعیم خان نیز استدلال کرد “امنیت افغانستان… امنیت کل شبه قاره هند است”.

 در دوران دولت ترومن، مقامات وزارت امور خارجه نسبت به پاکستان محتاط، و معتقد بودند که پاکستان به دنبال اتحاد نظامی با غرب برای محافظت از خود در برابر هند است. با این حال، دولت آیزنهاور از سیاست بی طرفی هند که بعدها عدم تعهد نامیده شد، عصبانی بوده و احساس می کرد که به دلیل مشکلات داخلی افغانستان، این یک مسئولیت است و سابقه بازی با قدرت های بزرگ نشان می دهد که با این سیاست، دردسرساز باقی خواهد ماند.

 به هرروی ترکیه موضوع ورود افغانستان در دفاع از خاورمیانه را دنبال نکرد، اما در وب سایت وزارت امور خارجه خود اشاره می کند که تا زمان حمله شوروی در دسامبر ۱۹۷۹ به افغانستان، “روابط دوستی و همکاری نزدیکی” با این کشور داشت. به هرروی افغانستان برای جذب کمک های اقتصادی و نظامی به سوی اتحاد جماهیر شوروی روی آورد، اما به سیاست بی طرفی خود ادامه داد.

بین سال های ۱۹۵۵ و ۱۹۷۲، اتحاد جماهیر شوروی ۹۵ درصد از کمک های نظامی افغانستان را فراهم کرد، اما تا سال ۱۹۷۹، ۱۰ درصد از تشکیلات نظامی شوروی، حدود ۱۰۰۰۰ افسر و سربازان را آموزش داده بود؛ این ها همه درحالی بود که تنها چند صد افسر توسط ایالات متحده، بریتانیا، هند و ترکیه آموزش دیده بودند. همچنین تا سال ۱۹۷۱، اتحاد جماهیر شوروی ۵۱۷٫۱ میلیون دلار کمک ارائه کرده بود، درحالی که ایالات متحده با ۳۹۷٫۶ میلیون دلار دومین کمک کننده بود.

ظاهرشاه در سال ۱۹۵۷، دو سال پس از آمدن نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی به کابل، از مسکو دیدن کرد. بعدا، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، آیزنهاور در سال ۱۹۵۹ در بازگشت از سفری که پیشتر شامل هند و پاکستان نیز می شد، در افغانستان توقف کرد و ظاهر شاه در سال ۱۹۶۳ از ایالات متحده دیدن کرد. با این حال، افغانستان برنامه های اقتصادی را با الگوبرداری از سیاست های دولت گرایِ شوروی و ترکیه (در دوران آتاتورک) اتخاذ کرد؛ شایان ذکر است که، عبدالمالک، وزیر دارایی افغانستان که برنامه پنج ساله ۱۹۵۶ را ارائه کرد، در دهه ۱۹۳۰ در ترکیه تحصیل کرده بود. (Bishku, 2020: 8-10)

مناسبات ترکیه و افغانستان از کودتای ۱۹۷۳ تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱

محمد داوودخان در سال ۱۹۷۵ شروع به پاکسازی رهبران پرچم از دولت خود کرد؛ وی همچنین لیبرال ‌هایی را که در سلطنت مشروطۀ ظاهرشاه خدمت کرده بودند را نیز پاکسازی کرد؛ در حالی که محافظه‌ کاران مذهبی را آزرده خاطر و رهبران قبیله ‌ای و روستایی را از خود بیگانه و دور می ساخت. همزمان داوود روابط نزدیک تری با مصر، عراق و کشورهای خلیج فارس برقرار کرد و درصدد مرتفع ساختن اختلافات با همسایگان ایران و پاکستان برآمد تا روابط با اتحاد جماهیر شوروی را متعادل کند.

اما شرایط برای داوود خان خوب پیش نرفت. متعاقبا دو جناح خلق و پرچم از حزب دموکرات خلق افغانستان در سال ۱۹۷۷ مجددا متحد شدند. بدین ترتیب در سال ۱۹۷۸، داوود و خانواده‌ اش در کودتای کمونیستی به رهبری نورمحمد تره‌ کی اعدام شده و با تصدی پست نخست وزیری تره کی، امین و کارمل به عنوان معاون نخست وزیرمنصوب شدند. در حالی که ترکیه مانند سایر کشورها روابط خود را با دولت مارکسیست حفظ کرد، کشورهای مسلمان و غربی و همچنین چین و اعضای جنبش عدم تعهد تهاجم شوروی را در دسامبر ۱۹۷۹ محکوم کردند.

به هرروی با تحولاتی، امین تره کی را سرنگون و ترور کرد و کارمل جانشین او شد، که در سال ۱۹۸۶ با یکی دیگر از اعضای جناح پرچم، محمد نجیب الله، که آخرین رئیس جمهور مارکسیست افغانستان بود، جایگزین شد. هنگامی که شوروی از افغانستان عقب نشینی کرد، در فوریه ۱۹۸ سفارت خانه های غربی فعالیت خود را متوقف کردند، اما ترکیه به حضور دیپلماتیک خود در کابل ادامه داد. بدین ترتیب به نظر می رسید ایالات متحده تمایل خود را به حمایت از نیروهای مجاهدینی که علیه شوروی و رژیم مارکسیستی در کابل (و در نهایت بین خودشان) جنگیده بودند، از دست داد؛ اما در مورد همسایگان افغانستان و کشورهای عربی در خلیج فارس این چنین نبود.

دکتر نجیب الله در سال ۱۹۹۲ استعفا داد و در مقر سازمان ملل متحد در کابل پناه گرفت؛ جایی که مجاهدین متشکل از نیروهای تاجیک برهان الدین ربانی و فرمانده نظامی اش احمد شاه مسعود در اتحاد موقت با نیروهای ازبک عبدالرشید دوستم، که ژنرال ارتش افغانستان بود، تنها ماند. طالبان از اختلافات درون مجاهدین سود جسته و کابل را در سال ۱۹۹۶ اشغال و نجیب الله را اعدام کردند. در سال ۱۹۹۸، ژنرال دوستم به ترکیه گریخت، جایی که در نیم دهه گذشته کمک هایی مالی جهت موجودیت قلمرو خودمختار خود در شمال افغانستان دریافت کرده بود. بدین ترتیب با ظهور طالبان و تشکیل امارت اسلامی، مناسبات ترکیه و افغانستان به پایین­ترین سطح خود رسید؛ هر چند پس از آن شاهد نقش فزایندۀ ترکیه در افغانستان پساطالبان هستیم. (Bishku, 2020: 11)

نقش آفرینی های ترکیه در افغانستان پس از سال ۲۰۰۱

در ابتدا باید گفت از زمان سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، تعاملات گسترده ای مابین ترکیه و افغانستان در جریان بوده و این زمانیست که ترکیه رویکرد جدیدی در سیاست خارجی دولت حزب عدالت و توسعه اتخاذ کرده است. به ویژه احمد داود اوغلو مشاور ارشد سابق نخست وزیر ترکیه، آغازگر این رویکرد جدید بود. داوود اوغلو از مفهوم «عمق استراتژیک» برای هدایت سیاست خارجی ترکیه استفاده کرد. در نتیجه، فرض بر این قرار گرفت که راهبرد عمق استراتژیک، ترکیه را در قلب بسیاری از مناطق ژئوپلیتیکی تحت نفوذ قرار می‌ دهد و ترکیه را قادر می ‌سازد تا نقش سازنده ‌تری در مناطق مختلف و نفوذی عمیق تر ایفا کند.

دومین عنصر اصلی سیاست خارجی دولت حزب عدالت و توسعه تحت راهبری داوود اوغلو، پیگیری سیاست «تعارض صفر» با تمامیِ کشورهای همسایه و همچنین توسعه روابط سیاسی و اقتصادی بود. سومین عنصر سیاست خارجی جدید نیز، تعقیب مذاکرات چند بعدی و دیپلماسی پیشگیرانه بود. در هر حال تحلیل نقش ترکیه در افغانستان در دوران پسا ۱۱ سپتامبر، از کمک های نظامی و غیرنظامی ترکیه به افغانستان حکایت دارد. به باور برخی ناظران سیاسی، نقش ترکیه در افغانستان در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر منحصر به فرد بوده است، زیرا اگرچه ترکیه با افغانستان مرز مشترک ندارد، اما در طول سال ها روابط نزدیکی برقرار ساخته است.

در حالی که توجه جهانی پس از حوادث اخیر به افغانستان معطوف شد باید باز هم بازگشتی به گذشته داشت و فراموش نکرد که، ترکیه روابط خود را از دهه ۱۹۲۰ توسعه داد و در واقع افغانستان جزو نخستین کشورهایی بوده است که جمهوری ترکیه را به رسمیت شناخته است. همان طور که اشاره شد، افغانستان در سال ۱۹۱۹ زمانی که امان الله خان پادشاه افغانستان بود و استقلال خود را به دست آورد، اصلاحات اجتماعی، سیاسی و قضایی را برای مدرن ‌سازی کشورش تجربه کرد و در عین حال ترکیه را الگو قرار داد. ترکیه نیز سعی داشته نگرشی مثبت را در میان مردم افغانستان ایجاد کند.

 همانطور که آیدمیر ارمان، هماهنگ کننده ویژه ترکیه برای افغانستان از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ تاکید داشت، مقامات ترکیه براین باور بوده اند که “جذب قلوب و اذهان افغان ها” سیاستی مهم در این مسیر بوده است. علاوه بر این، به گفته مقامات ترکیه، برای موفقیت در استراتژی افغانستان، جلب اعتماد و حمایت افغان ها لازم است تا افغان ها نیروهای امنیتی را به عنوان نیروهای اشغالگر در نظر نگیرند. با توجه به جریان صلح و ثبات در افغانستان، کمک های نظامی ترکیه به افغانستان از طریق آیساف ارسال شده است. (KARACASULU, 2010: 48)

به هرروی باید گفت حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شرایط مبهم و پیچیده را برای ترکیه به منصه ظهور رساند. ترکیه به عنوان یکی از اعضای ناتو، علیرغم مناقشات و اختلافات داخلی در انجام این کار در آن زمان، قویا با ایالات متحده متحد شد. ۸۰ درصد از جمعیت ترکیه با به کارگیریِ ارتش کشورشان در افغانستان مخالف بودند. چناچه اپوزیسیون اسلامگرای آن زمان ترکیه (حزب حاکم عدالت و توسعه که تا انتخابات ۲۰۰۲ به قدرت نرسیده بود) با استقرار نیروهای ترکیه در افغانستان توسط آنکارا و اجازه به آمریکایی ها برای استفاده از حریم هوایی و پایگاه های نظامی ترکیه در جهت چنین عملیاتی مخالفت کرد. با این وجود، در ۱ نوامبر ۲۰۰۱، ترکیه به اولین کشور مسلمان نشین تبدیل شد که به عملیات نظامی تحت رهبری ایالات متحده علیه القاعده و طالبان پیوست.

 آنکارا در ابتدا ۹۰ نیروی ویژه را در شمال افغانستان و”در وهله اول برای کمک به آموزش جنگجویان ضد طالبان و حمایت از عملیات های کمک های بشردوستانه” مستقر کرد. از سال ۲۰۰۲، ارتش ترکیه تحت نظارت سازمان ملل متحد یا ناتو یا از طریق توافقات دوجانبه بین آنکارا و کابل در افغانستان فعالیت می کرد. در چارچوب ماموریت دو دهه ای ناتو، بیش از ۵۰۰ سرباز ترک با نقش های غیر جنگی در افغانستان مستقر شدند. پرسنل ارتش ترکیه در طول عملیات ناتو در افغانستان بر روی «تلاش ‌های مشاوره، بازسازی و ثبات/پایداری» فعالیت کرده ‌اند.

 همچنین ترک ها از سال ۲۰۱۵ فرودگاه بین المللی حامد کرزی را اداره کردند. آنکارا همچنین بخشی از اهرم دیپلماتیک خود را برای کمک به مذاکرات صلح طالبان و دولت سرنگون شده افغانستان ایفا کرده است. رهبری ترکیه اغلب مذاکراتی در قالب ‌هایی که کابل، طالبان و پاکستان را شامل می ‌شد، برگزار می‌ کرد یا از آن حمایت می‌کرد. به هرروی ترکیه دررابطه با مسائل افغانستان همواره نگاهی ویژه بر نقش پاکستان نیز داشته است.

در همین راستا می توان اشاره کرد که ترکیه تلاش های دیپلماتیکی را برای افزایش همکاری های منطقه ای داشته است. تحت سیاست خارجی کنشگرا، ترکیه نیز دیپلماسی فعالی را به کار گرفت. چنانچه تمایل ترکیه برآن بود تا همراه با پاکستان، سایر کشورهای منطقه را در ایجاد همکاری بهتر رهبری  کنند. این کشور روابط طولانی و خوبی با پاکستان داشته و در سال های اخیر، دولت حزب عدالت و توسعه ترکیه نیز مشغول بهبود این روابط دوجانبه گردیده و وجود افغانستانی باثبات را مستلزم همکاری و همکاری پاکستان درنظر گرفت. همانطور که احمد داوود اوغلو وزیر امور خارجه ترکیه اظهار داشت، هویت مسلمان و پیوندهای تاریخی دیرینه پاکستان نقطه شروع توسعه روابط متقابل تلقی می شود.

همچنین داوود اوغلو در دیدار با شاه محمود قریشی وزیر امور خارجه پاکستان در ۲۶ تا ۲۷ اوت سال ۲۰۰۹ اظهار داشت که دوستی دو کشور استراتژیک، تاریخی، مانا و پایدار است. در آگوست ۲۰۰۹، دو کشور تصمیم گرفتند تا مکانیسمی مشخص پیرامون همکاری استراتژیک و هماهنگی به ویژه در مورد مسائل منطقه ای آسیا از جمله افغانستان ترتیب دهند. چنانچه در جریان سفر رئیس جمهور وقت ترکیه، عبدالله گل به پاکستان بین ۳۰ مارس تا ۲ آوریل ۲۰۱۰، دو کشور سه یادداشت تفاهم در زمینه های همکاری اقتصادی، کشاورزی و سرمایه گذاری امضا کردند که همکاری های اقتصادی و تجاری را تقویت می کرد. بدین ترتیب می توان گفت سفرهای متعدد مقامات رده بالای ترکیه از افغانستان صورت گرفته است، از جمله سفر عبدالله گل در فوریه ۲۰۰۷ و دیدار وزیر امور خارجه داوود اوغلو در ژوئن ۲۰۰۹٫ بر این اساس، تحت رهبری ترکیه، نشست های سه جانبه میان ترکیه، افغانستان و پاکستان از سال ۲۰۰۸ ادامه داشت.

ترکیه میزبان چهار اجلاس سه جانبه با حضور رؤسای جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی پاکستان بود تا در مورد چگونگی فعالیتی موثرتر برای ایجاد صلح، امنیت و ثبات در افغانستان مذاکره کنند. هر نشست بر موضوع و محویت خاصی تمرکز داشت. اولین نشست در آنکارا، ۲۹-۳۰ آوریل ۲۰۰۷ حول گفت و شنودهایی، دومین نشست در استانبول، ۵ دسامبر ۲۰۰۸ در مورد همکاری اقتصادی، سومین نشست در آنکارا، ۱ آوریل ۲۰۰۹ در رابطه با امنیت، و نشست چهارم در استانبول، ۲۵ ژانویه ۲۰۱۰ در مورد آموزش صورت گرفت. (KARACASULU, 2010: 52)

نقش غیرجنگی ترکیه و تیم های بازسازی ولایتی، وجهه ای مثبت در تلطیف فعالیت های ترکیه

در سال ۲۰۰۱ ترکیه با ۳۰۰ سرباز در نیروهای بین المللی کمک به امنیت (آیساف) شرکت کرد؛ مشروط بر اینکه نیروهای خود را برای عملیات ضد شورش یا ضد تروریستی صریح مستقر نکند (به عبارتی دیگر، ترکیه پس از حادثه ۱۱ سپتامبر به افغانستان نیرو فرستاد به شرط اینکه در عملیات های جنگی شرکت نکنند). این کشور دو بار نقش فرماندهی آیساف را بر عهده گرفت: اولین بار از ژوئن ۲۰۰۲ تا فوریه ۲۰۰۳ (ISAF II); و بار دوم از فوریه ۲۰۰۵ تا اوت ۲۰۰۵ (ISAF-VII).

در دوره اول ترکیه که در ابتدا تنها ۲۷۶ پرسنل داشت، تعداد نیروهای خود را به ۱۳۰۰ نفر افزایش داد. اما در طول دورۀ دوم، ترکیه ۸۰۰۰ پرسنل از ۳۰ کشور از جمله ۱۴۵۰ پرسنل ترک را فرماندهی می کرد. در این دوره ترکیه فرودگاه بین المللی کابل را نیز اداره می کرد. ضمن آنکه نیروهای مسلح ترکیه در ۱ نوامبر ۲۰۰۹ فرماندهی منطقه ای کابل را به دست گرفتند و ماموریت آنها از آن زمان به مدت یک سال تمدید شد. بر اساس اطلاعات وب سایت نیروی بین المللی کمک به امنیت، ترکیه تا ژوئن ۲۰۱۳ دارای ۱۱۰۱ سرباز در افغانستان بوده که این کشور را در میان ۵۰ کشور آیساف در رتبه هشتم قرار می داد.

بدین ترتیب در این راستا باید گفت، ترکیه ترجیح می داد با آموزش ارتش ملی افغانستان (ANA) و پلیس ملی افغانستان(ANP) کمک کند. اما شاید مهم ‌تر از همکاری و کمک ‌های نظامی ترکیه، مشارکت‌ این کشور در زمینه های اجتماعی و فرهنگی برجسته باشد. ترک ها تیم های بازسازی ولایتی وردک و جوزجان را اداره می کرد؛ تیم های بازسازی ولایتی ای که توسط دیپلمات های غیرنظامی اداره می شدند. به باور ترکیه، این روند به آنها کمک می کرد تا با مقامات محلی و مردم محلی تعامل داشته باشند و آنها را قادر می سازد تا از پیوندهای فرهنگی و ارزش های مشترک خود در انجام ماموریت خود استفاده کنند.

 تیم بازسازی ولایتی در وردک (شهری در ۲۵ مایلی غرب کابل و یکی از فقیرترین ولایات افغانستان) در ۱۲ نوامبر ۲۰۰۶ تأسیس شد و با آژانس بین المللی همکاری و توسعه ترکیه (مشابه آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده) همکاری می کرد. هدف اعلام شده آن تمرکز بر پروژه های فرهنگی-اجتماعی بود که می توانست برای مردم افغانستان در زمینه های آموزشی، صحت و زیرساخت ها با هدف ارتقای کیفیت زندگی آنها سودمند باشد.

علاوه بر فعالیت هایی که توسط دولت ترکیه تمویل می شدند، موسسات خصوصی ترک نیز از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۳ بیش از ۲ میلیارد دلار در پروژه های مختلف در افغانستان سرمایه گذاری کردند. پس از موفقیت ترکیه در ولایت وردک، این کشور تیم بازسازی ولایتی دیگری را در شبرغان جوزجان و در ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۰ تأسیس کرد. تیم بازسازی ولایتی جوزجان در ولایات جوزجان و سرپل تحت فرماندهی منطقه ای شمال فعالیت می کرد.

 همچون تیم بازسازی ولایتی وردک، مدیریت این تیم نیز برعهده یک هماهنگ کننده غیرنظامی بود که توسط وزارت خارجه ترکیه منصوب گردید. این تیم همچنین سایر بخش ها و حوزه های غیرنظامی از جمله غیرنظامیانی از ادارات کشور، آموزش، بهداشت و کشاورزی، نمایندگانی از آژانس همکاری و توسعه بین المللی ترکیه، یک تیم عملیات ویژه پلیس، و یک تیم آموزشی و مشاوره پلیس را در خود جای داده بود. (Kaya, 2013: 24-25)

ادامۀ مطلب در شمارۀ دوم از “چهره های متفاوت از حضور ترکیه در افغانستان: دیپلماسی فرهنگی، نقش آفرینی در روند صلح و استراتژیِ معامله

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا