چهارمین نشست کتابنامه بلخ: بررسی کتاب: ” شاه کابل، مطرب خرابات؛ داستان های زنان افغانستان” به کوشش فروزان امیری و محمد راغب
۱۳ بهمن(دلو)۱۴۰۲-۲۰۲۴/۲/۳
چهارمین نشست از سلسله نشست های کتابنامه بلخ با موضوع معرفی و بررسی کتاب: «شاه کابل، مطرب خرابات: داستان های زنان افغانستان» اثر فروزان امیری و محمد راغب، در تاریخ ۱۶ عقرب(آبان) ۱۴۰۲، در عمارت بلخ به همت دکتر مجتبی نوروزی و با حضور گردآورندگان این اثر، فروزان امیری و محمد راغب و همچنین منتقدان این نوشته آقای منوچهر فرادیس، خانم تینا محمد حسینی و با مدیریت رضا عطایی برگزار شد. همچنین، در این نشست دکتر ابراهیمی مسئول نشر ثالث نیز حضور داشتند.
« شاه کابل مطرب خرابات» به کوشش فروزان امیری و محمد راغب، آبان ۱۴۰۲ توسط نشر ثالث در تهران به چاپ رسید. این مجموعه شامل ۱۸ داستان کوتاه از ۹ داستاننویس زن افغانستانی است. در چهارمین نشست نقد و نظر کتابنامه بلخ، علاوه بر حضور گردآورندگان اثر، منوچهر فرادیس، نویسنده و مدیر نشر زریاب در کابل، و خانم تینا محمدحسینی، داستاننویس ومنتقد و پژوهشگر ادبیات داستانی، به عنوان سخنران حضور داشتند.
رضا عطایی، دبیر نشست، جلسه را با این گفتار به عنوان سرآغاز و مقدمه نشست شروع کردند:
«اگر اولین داستان و رمان به سبک مدرن در افغانستان نوشته عبدالقادر افندی باشد یا جهاد اکبرِ محمد حسن پنجابی؛ در صدسال اخیر، داستان ها و رمان هایی که توسط داستان نویس های افغانستانی چاپ و منتشر شدهاند، تصویر و شناختی از فضاها و سیر تحولات مسائل اجتماعی را در خود گنجانده است. کتاب “شاه کابل، مطرب خرابات؛ داستان های کوتاه زنان افغانستان” حاصل هجده داستان از هشت نویسنده داستان نویس زن افغانستانی است که به کوشش دکتر محمد راغب و خانم فروزان امیری، گردآوری شده و توسط نشر ثالث منتشر شده است».
بعد از سخنان آغازین دبیر نشست، نخستین منتقد، آقای منوچهر فرادیس که از نویسندگان داستاننویس و مدیر نشر زریاب در کابل، صحبت کردند. آقای فردایس پیش از پرداختن به نقد کتاب در ابتدا شرحی مختصر از داستان نویسی زنان افغانستان را بیان کردند. به گفته آقای فرادیس:
«شروع داستان نویسی زنان افغانستان با نام “ماگه رحمانی” پیوند خورده است که نام داستانش به نام “دوست بدبخت من” است که ۱۳۲۷ هجری خورشیدی منتشر شد. این داستان، امروز نیز خواندنی است. و نه فقط به درد تاریخ ادبیات داستانی ما می خورد بلکه هنوز قابل خواندن است. بنابراین، داستان نویسی زنان افغانستان از سال ۱۳۲۷ شروع می شود. بعداز آن نام های دیگری نیز به جشم می خورد. مانند ملالی موسی، رقیه ابوبکر، دنیا غبار، کامله حبیب که هرکدوم به صورت تفننی یک یا دو داستان مانند مردان نوشته اند. تا دهه چهل به صورت جدی به جز ماگه رحمانی، داستان نویس برجسته نداریم. اما در دهه چهل ما ظهور سپوژمی زریاب را داریم. که داستان های کوتاه او در دو مجموعه “شرنگ شرنگ زنگ و دشت قابیل” و یک رمان به نام “در کشور دیگر” منتشر می شود، خواندنی است. داستان های کوتاه او به حق عالی، آگاهانه و با تسلط نوشته شده است. بعد از او مریم محبوب است در دهه پنجاه ظهور کرد. علاوه بر او، در این دهه افراد دیگری مانند نسرین وهاب، شریفه شریف است که داستان هایی منتشر کردند که بیشترشان گرایش های رئالیست-سوسیالیست گونه دارند که از روسیه دیکته شده و آنها علاقمند آن ادبیات هستند. در دهه شصت خورشیدی، ما نویسنده زن برجسته دیگری داریم. به این معنا که در این حوزه کار کرده است. تورپکی قیوم است که دو مجموعه داستانی منتشر کرد به نام “زنجیر گناه” و “سکوت شکست” و همچنین یک رمان دارد که هرسه این آثار در جهت تبلیغ حزب دموکراتیک خلق و ادبیات دهقانی و کارگری است. به قول محمد حسین محمدی ادبیات دهه شصت، ادبیات سرخ است. در دهه هفتاد، نویسنده هایی مانند فوزیه رهگذر، پروین ن پژواک است که خانم پژواک داستان هایش بیشتر برای کودکان است. مانند یک اثر او به نام “برای آرش” که برای کودکان است. در دهه هفتاد ما نسل داستاننویسی مهاجرت را به ایران و پاکستان داریم که در پاکستان متاسفانه چهره ای که از نسل داستان زنان باشد و ظهور کرده باشد نداریم اما در ایران افراد بسیاری ظهور و کار کردند. مانند خانم حمیرا قادری، وسیمه بادغیسی، منیژه باختری که در دهه هشتاد در کابل داستانش را منتشر کرد. همچنین خانم بتول سید حیدری، سیما قاضی زاده و خانم تینا محمد حسینی، فاطمه خالقی، وسیمه کابلی، عالیه عطایی و دیگران از چهره های دیگر زنان داستان نویس این دهه هستند. اما همچنین باید گفت که در عرصه ادبیات داستانی به ویژه ادبیات داستانی زنان چه کتاب هایی منتشر شد. یکی از کتاب هایی که می توان گفت کتابی است که دیگر چاپ نشده “میراث شهرزاد در افغانستان” کار سید اسحاق شجاعی بود که این اثر را انتشارات عرفان منتشر کرد که اگرچه مختص داستان زنان در افغانستان نبود، اما گردآوری بسیار خوبی از آغاز داستاننویسی و داستانها در افغانستان تا دهه هفتاد خورشیدی در این اثر انجام گرفته بود که از این روی منبع مهمی است. بعداز آن در دهه نود اثر “داستان زنان افغانستان” نوشته آقای محمدحسین محمدی است که اثر بی نظیری است که دوبار تجدید چاپ شده است».
در ادامه پس از ذکر این مقدمه از پیشینه ادبیات داستانی زنان، جناب فرادیس کتاب مجموعه داستان “شاه کابل، مطرب خرابات” را مورد نقد و نظر قرار دادند. ایشان در نخستین نقد خود آوردند که
«در درآمد کتاب که هرچند هم منسجم نیست آمده که ما کاری که در این کتاب کردیم کیفیت مسئله مهم بوده و سعی کردیم داستان هایی را که در ایران منتشر نشده باشد در این مجموعه آورده شود. اما من با این پیش درآمدی که گفتم باید بگویم که کسانی که داستان هایشان در این کتاب آمده مانند حمیرا قادری، وسیمه بادغیسی، پروین پژواک کتاب هایشان در ایران منتشر شده و حتی خانم حمیرا قادری از ایران به افغانستان معرفی شد و اولین کتاب های حمیرا قادری در ایران منتشر شد. مسئله دیگر این است که در این کتاب که کیفیت برای گردآورندگان نقش محوری بوده، چگونه می شود که در مورد کیفیت ادبیات داستانی افغانستان صحبت کنی و در مورد ادبیات داستانی افغانستان بگویی اما نام سپوژمی زریاب نباشد. این درحالی است که سپوژمی زریاب را تنها نویسنده صاحب سبک در نثر می دانند. و برای من عجیب بود که چگونه می شود در مورد داستان زنان افغانستان در بیرون از افغانستان کتابی منتشر کرد اما در آن نام هایی مانند سپوژمی زریاب یا منیژه باختری نباشد. منیژه باختری کسی است که انتشار یک کتاب کم حج داستانی به نام “سه پری” که در اواخر دهه هشتاد منتشر شد جایگاه خود را در ادبیات داستانی زنان افغانستان تثبیت می کند. و رمان جدید ایشان به نام “چهار دختر زرتشت” است. بنابراین، باتوجه به اینکه در این کتاب گفته شده که در این کتاب رمان هایی را آورده که در ایران منتشر نشده و یا اینکه کیفیت مهم است، این نقدها بر آن وارد است. نکته حائز اهمیت دیگر که به ناشر باز میگردد این است که انتشارات این کتاب که نشر ثالث است به عنوان یکی از برجسته ترین انتشارات ایران باید دقت بیشتری انجام می داد، چراکه این کتاب نمایندگی کامل از تمام زنان افغانستان نمی کند. اگر اجازه دخل و تصرف در این کتاب را داشتند برای چاپ دوم آن مانند آنچه زنده یاد علی اشرف درویشیان کردند مانند “داستان های محبوب من” از عناوینی مانند “داستان های محبوب خانم فروزان امیری یا به انتخاب خانم فروزان امیری” و یا هم “داستان های زنان غرب افغانستان” را برای عنوان و زیرعنوان کتاب پیشنهاد میدادم، چراکه اگر شما، خانم پروین پژواک و مریم محبوب را فاکتور بگیرید تمام داستان ها، داستان های نویسندگان غرب کشور به ویژه هرات و یک نویسنده بادغیسی است. پس این یک جفا در حق داستان زنان افغانستان است که در زیرعنوان روی جلد عنوانِ کلانِ “داستان زنان افغانستان” برچسب بخورد، چرا که از این لحاظ مانند تن و بدنی میماند که ناقص است. و به همین علت عجیب است که در مقدمه از سپوژمی زریاب نام برده می شود اما داستان آن در کتاب نیست. که به نظر کار سلیقه ای است. اما داستان های این کتاب خواندنی، فوق العاده و تکان دهنده است و حتی برخی از آن ها تازه است. اما اگر نوشته می شد که “گزیده ای از داستان های زنان افغانستان” بهتر بود. همچنین باتوجه به اینکه افغانستان در عرصه فرهنگ خیلی در ایران شناخته شده نیست و تنها خلیل الله خلیلی را می شناسند یا خالد حسینی را که به باور من خالد حسینی آنچنان ربطی به افغانستان ندارد و اگر خیلی آشنا باشند عتیق رحیمی را نیز می شناسند. بنابراین، باتوجه به چنین شرایطی وقتی چنین اثری و آن هم از سوی انتشارات مهمی چاپ شده، وقتی مخاطب ایرانی که دوست دارد بداند در افغانستان چه نوع داستانی نوشته شده، زمانی که این کتاب را بخواند چنین برداشت می کند که اولاً حجم آثار داستانی افغانستان در مجموع کم است و آثار زنان بیشتر.پس با چنین کاری ما یک معرفی ناقص از ادبیات داستانی زنان افغانستان عرصه می کنیم. پس این اثر بیشتر از آنکه معرف آثار ادبیات داستانی تمام زنان افغانستان براساس آنچه شرح دادم باشد بیشتر گزیده نویسندگان و آن هم نسل سوم زنان افغانستان است. البته این نقدها هیچ تاثیری بر خود این داستان ها ندارد چراکه خود داستان ها خوب کار شده است»
منتقد دوم نشست خانم تینا محمدحسینی بودند که فارغ التحصیل کارشناسی ادبیات داستانی دانشگاه خوارزمی و کارشناسی ارشد ادبیات پایداری دانشگاه سوره هستند. خانم محمد حسینی از سال ۱۳۸۱ داستان نویسی را آغاز می کنند و در تابستان ۱۳۸۴ در چهارمین جشنواره قند پارسی با داستان “آخرین بولانی شکم پر” رتبه سوم را به دست آوردند. ایشان همچنین سال ها مسئولیت بخش داستانی خانه ادبیات افغانستان در تهران را نیز برعهده دارند. مجموعه داستانی به نام “برادرم رمضان” در سال ۱۳۹۰ از سوی انتشارات آگاه در تهران منتشر شد. ایشان همچنین آثار دیگری نیز دارند که آخرین اثر ایشان “شهر فرنگ تا لاله زار” است.
خانم محمدحسینی در نقد و نظر کتابِ “شاه کابل، مطرب خرابات” چنین بیان کردند:
«هنگامی که خواننده و مخاطب، کتابی را برای خواندن و مطلبعه در دست میگیرد، به خصوص کتابهایی از جنس کتاب “شاه کابل، مطرب خرابات”، از مقدمه شروع می کند که ببیند پژوهشگر یا گردآورنده چه کار کرده و چه روش تنظیمی در این کتاب به کار برده و چطور کتاب را تدوین کرده است. این درحالی است که من گمان می کردم در این کتاب آمده که مخاطب با چه نگاهی باید این کتاب را به پیش ببرد. اما جای خالی این امر در مقدمه محسوس بود. چراکه وقتی ما با یک مجموعه گردآوری رو به رو هستیم، می خوانیم و این تصور را داریم که این کتاب قرار است چه تصویری در ما ایجاد کند. اما این کتاب جدا از اینکه اسم تکراری را استفاده کرده بود، گویای تمام زنان جامعه افغانستان نبود و مهم تر از همه اگر مبنا بر این است که این داستان ها در ایران چاپ نشده است باید بگویم که ما خیلی نویسنده در ایران داریم که هنوز داستان هایشان چاپ نشده است. از طرف دیگر، اگر کمی نگاه اثر گردآوری شده پژوهشی تر بود با هر رویکردی دست خوانند را باز می گذاشت که پس از ختم خوانش، کتاب را نقد کند و اظهارنظر نماید که آیا اصلا چینش کتاب درست است یا نه. خیلی خوب بود که این کار با کمی حوصله و تفکر و تعمق بیشتر جلو می رفت و به غنی تر شدن کتاب و ماندگاری آن کمک بیشتر می کرد. نقد مهم دیگری که به کتاب وارد است این است که نوعی “حجمسازی” در آن مشهود است، نیازی نیست که مخاطب از یک نویسنده، سه داستان بخواند درحالی که در مورد این داستان ها در مقدمه و درآمد، هیچ نقد و بررسی نیامده است. وقتی قرار نیست هیچ نگاهی به این داستان ها در این کتاب وجود نداشته باشد چرا باید سه داستان از یک نویسنده خوانده شود. اگر مقدمه رها نمیشد به بهتر شدن این کتاب کمک می کرد. بحث بعدی، بحث واژگان و ویراستاری بود که به گفته خانم محمدحسینی ایرادات این کتاب در این بخش ها سریع به چشم منتقد برخورد می کند که حتی می توان به عنوان “گاف های داستانی” برشمرد. برخی واژه ها هم اصلا نیاز به پاورقی نداشت و این نیز از چشم ویراستار دور مانده است که نشان دهنده شلختگی در کار است. از طرف دیگر، نیازی نیست که برای همه کلمات، معنای واژگانی در نظر بگیریم. چرا که به باور من برخی واژگان، خود مفهوم را در جمله معنا می کند.»
بخش دوم صحبت های نقد و نظر خانم محمدحسینی از لحاظ محتوایی بود:
« نویسنده های زن که پا به عرصه داستانی گذاشتند از قشر عامه جامعه نبودند بلکه از خانواده های فرهیخته ای بودند. این درحالی است که هرچند ما اولین داستان نویس را ماگه رحمانی می دانیم که داستانش ثبت شده اما شاید قبل از آن هم نویسنده زنی وجود داشته که داستان نوشته اما ثبت نشده است. موضوع زنان، در آن زمان خیلی مطرح بود، مبارزه با خرافه، تقابل با سنت، جست و جوی هویت بوده اند هرچند خیلی حرفه ای نبوده اما کارهایی بوده که نویسنده زن انجام می داده است. بستری که جامعه برای زن فراهم کرد باعث شد که روش آن ها عوض شود و شروع کردند به هنجارشکنی و شروع کردند به تفکر و صحبت از چیزهای جدید مانند برابری، جنگ، بیان از دست دادن فرزند، مهاجرت، عشق کردند. در دورههای بعد هم زن های مهاجر در مورد مشکلات مهاجرت گفتند و در مورد هویت صحبت کردند. در این کتاب چه مولفه هایی بیشتر کاربرد دارد. داستان های کتاب، خوب است. نویسنده زن فهمیده که چه میخواهد. به دنبال هویت و هنجارشکنی ماست. در این کتاب، چینش داستان ها اگر به گونه ای میبود که سیر تکامل زن افغانستانی و شخصیت و هویت آن رعایت میشد، هم منجر به نظم دهی بهتر کتاب میشد هم خواننده از خوانش کتاب لذت می برد.»
در ادامه پس از صحبت های منقدین آقای راغب صحبت های خود را آغاز کردند. ایشان نویسنده و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی است. در مورد این اثر گفتند که
«ما خیلی برنامه روشن و مشخصی نداشتیم. این کار قرار نبوده یک کار پژوهشی باشد. تخصص کافی در ادبیات داستانی افغانستان نداشتم و برای نوشتن یک مقدمه تخصصی تر، نیاز به یک دانشی وجود داشت که من نداشتم. همچنین برنامه نوشتن این کتاب از این قرار بود که ما از نویسنده هایی زنی که خانم امیری شخصاً می شناسد، شروع کنیم و با آنها ارتباط بگیریم. و این باعث شد که از برخی سه چهار و پنج داستان بگیریم. که در نهایت پس از غربال از مجموعه داستان ها این کتاب برآمد که براساس کیفیت داستان ها بود و اینکه برای نشر این داستان ها از نویسندگان اجازه گرفتیم و به این نگته توجه نکردیم که این اثر می تواند چشم اندازی از تمامِ نویسندگان زن افغانستان باشد و باید همه را در بربگیرد چراکه ما چنین قصدی نداشتیم. که در مقدمه به صورت مختصر توضیح دادم و شاید توضیح من ناکافی بوده است. از طرف دیگر، این داستان ها در ایران چاپ نشده است. از طرف دیگر، تصور من از این کار، یک کار ذوقی بود اما در کل هدف ما از چاپ این کتاب شنیده شدن صداهای زن در همسایگی مان بود. ما مردان دوست داریم، زنان درمورد آنچیزی که ما دوست داریم بنویسند. از همین روی، در انتخاب این داستان ها هیچ نگاه موضوعی نداشتم و تنها برای من این مهم بود که از بین داستان هایی که به دستم رسیده دست به انتخاب بزنم و این تنوع را دوست داشتم چراکه اساس ادبیات جهان، تنوع است. در مورد واژگان و پاورقی نیز توضیحاتی دادند که به دلیل اشتباه خواندن آورده شده است هرچند در کل باید برخی این پاورقی ها را کم و زیاد کرد. در مورد ترتیب داستان ها هم باید بگویم که این داستان ها، براساس سن تولد نویسندگان بوده است و قصد ویژه ای نبوده است. »
پس از صحبتهای آقای راغب، خانم فروزان امیری، گردآورنده دیگر کتاب، سخنران پایانی نشست بودند که از طریق ارتباط آنلاین و برخط در نشست حضور داشتند. خانم فروزان امیری دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی هستند. ایشان همچنین عضو انجمن ادبی هرات بودند. نخستین اثر کوتاه ایشان “سرمه و سیاهی” است که در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات انجمن ادبی هرات منتشر شد.
ایشان که به صورت مجازی در این نشست حضور داشتند صحبت های خود را این چنین آغاز کردند:
«برخی از گفته هایی که در مورد کتاب شد را روا می دانم و با دو دیده آنها را می پذیرم اما برخی دیگر را خیر. در مورد سخنان آقای فردایس باید بگویم که ضمن تشکر از اینکه کتاب را خواندند و گذری داشتند به تاریخچه داستان نویسی زنان افغانستان ، نکته اول این هست که باتوجه به اینکه چرا داستان های خانم زریاب و خانم باختری در مجموعه نبوده باید بگویم که خانم زریاب هردو مجموعه شان در ایران نشر شده و اینکه ما موفق نشدیم که با خود ایشان ارتباط برقرار کنیم و حداقل داستان جدید و داستانی که قبلا نشر نشده است از خود ایشان بگیریم. در مورد خانم باختری هم باید بگویم خود ایشان مایل نبودند که برای این کتاب داستانی ارسال کنند. در مورد داستان های جمع آوری شده کتاب باید بگویم که ما حدود ۶۰ داستان را جمع آوری کردیم و با نویسندگان دیگر از دیگر ولایت های افغانستان نیز ارتباط گرفتیم و حتی به نویسندگان پشتو که به زنان فارسی داستان نیز می نوشتند، صحبت کردیم اما در نهایت این داستان هایی که در کتاب آمده جمع کردیم براساس کیفیتی که درمقدمه نیز به آن اشاره شده است. از طرف دیگر، ما در زمانی این داستان ها را جمع کردیم که اوضاع در افغانستان به شدت متشنج بود و دسترسی به نویسندگان مشکل بود. در مورد نقدی که کار باید پژوهشی تر باشد گفتند که طبق گفته های آقای راغب، کار ما پژوهشی محض نبوده و ادعایی در این مورد نداشته ایم. نکتهی دیگر آنکه بهتر بود که آقای فرادیس داستان های کتاب را نیز می خواندند و از لحاظ محتوایی بررسی می کردند. در مورد پاورقی ها باید گفت که کلمه هایی انتخاب شدند که برای یک مخاطب فارسی زبان غیرایرانی شاید سوال ایجاد شود».
(علاقمندان می توانند مباحث مطرح شده در نشست پیشین را با کلیک بر روی “این قسمت“، مشاهده و مطالعه نمایند.)