ظهور و سقوط سینما در کابل
«ظهور و سقوط سینما در کابل»
عتیق رحیمی
۲۱ آبان (عقرب) ۱۳۹۹ – ۱۱/ ۱۱/ ۲۰۲۰
صنعت فیلم در افغانستان پیشینه ای متلاطم و پرفراز و نشیب دارد. طبق نوشته ای از عتیق رحیمی در سال ۲۰۱۷، امروزه سینما و صنعت فیلم سازی افغانستان در پایین ترین سطح خود قرار داشته و امید کمی برای احیای آن وجود دارد.
ادبیات و به طور کلی ادب و هنر، برای قرن ها منابع اصلی و مهمی را برای تأمل در معنای انسان بودن ارائه داده اند. در حالی که ادبیات درراستایِ روشنگری و آگاه سازیِ ما گام برمی دارد، سینما یک آلترناتیوِ قانع کننده، قوی و بصری را در این راستا ارائه می دهد. به گفته ریچارد راسکین نویسنده و کارگردان،”به واقع می توان گفت یک نیاز]برای انسان ها[ وجود دارد که باید برآورده و محقق شود – نیاز به انعکاس و پدیدار شدنِ تجربه ی روایت های معنادار و غنی بخش زندگی برروی صفحه نمایش.”
اما امروزه در افغانستان، سینما در پایین ترین سطح خود قرار دارد. برای دهه ها، ما از لذت تماشایِ فیلم ها روی صفحه نمایش سینما محروم شده ایم. درحالی که همیشه این گونه نبود. چراکه با نمایش فیلم های صامت در اوایل دهه ۱۹۲۰ و اولین محصول ساخت افغانستان در سال ۱۹۴۶، سینما در افغانستان معرفی شد. بین سال های ۱۹۶۱ و ۱۹۸۰، سینمای افغانستان شاهد اوجی فزاینده بود و بسیاری از فیلم ها نیز شرایط جامعه افغانستان را منعکس می کردند.
درمیانِ آنها می توان به فیلم هایی چون: “مردها ره قول اس” به کارگردانی سعید اوروکزی (۱۹۷۹)، همچنین فیلم “سیاه مو و جلالی” توسط عباس شبان، و “صبور سرباز” از ساخته های لطیف احمدی اشاره کرد. همچنین دو محصول بالیوودی نیز در افغانستان فیلمبرداری شد: “دارماتما”، به کارگردانی فیروز خان در سال ۱۹۷۵؛ و فیلم “خداگواه”، به کارگردانی احمد نظیر و مانوج دسایی در سال ۱۹۹۲٫
در آن روزها، افغان ها به سالن های سینما سرازیر می شدند. این شکل و فرمی سرگرم کننده و هیجان انگیز برای جوانان و خانواده های کابل بود. در این میان یکی از موفق ترین فیلم ها که ماه ها در کابل پخش و اجرا می شد، فیلم حماسیِ آمریکاییِ برباد رفته در سال ۱۹۳۹ بود. بسیاری از جوانان امروز افغان دلتنگِ آن دوران طلاییِ گذشته هستند که هنر تجسمی امری با ارزش تلقی و درک می شد.
اما پس از آن، رژیم های مجاهدین و طالبان سینما را به یکباره متوقف ساختند. چنانکه با آغاز ۱۹۹۳، تولید و تماشای فیلم توسط حاکمان بنیادگرای افغانستان ممنوع شد. طالبان مقرهای و ایست های بازرسی خود را با حلقه فیلم های از هم دررفته و کاست های آویزان از میله ها مشخص می کردند. داشتن یک فیلم یا صفحه تلویزیون یک جرم قابل مجازات محسوب می شد. سانسورچی ها اکثر فیلم ها و ترانه های موجود در رادیو و تلویزیون ملی افغانستان را نابود کردند، گرچه دوستداران هنر با پنهان کردن برخی آنها را از دست مقامات، موفق به نجات چند نمونه شدند. اکثر بازیگران و فیلم سازانِ برجسته افغانستان با اعمال سیاست های محدود کننده و بسته شدنِ دست و بالشان برای تولید، از کشور گریختند.
پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ و استقرار یک دولت انتقالی، سینمای افغانستان از مرگ بازگشت. چنانچه در سال ۲۰۰۴، فیلم اسامه به کارگردانیِ صدیق برمک، جایزه گلدن گلوب را به عنوان بهترین فیلم خارجی زبان دریافت كرد و امیدبخشی به آینده سینمای افغانستان را باردیگر زنده کرد.
با این وجود می توان گفت، هنرهای زیبا، به ویژه سینما و تئاتر، در طول ۱۵ سال گذشته توسط دولت افغانستان و اهدا کنندگان بین المللی مورد بی توجهی و غفلت قرار گرفته است. چشم اندازهای تاریک و مبهم برای هنرهای تجسمی جوانان افغان را از کمک و مشارکت در آتیه ی فیلم سازی دلسرد می کند. اگرچه دانشگاه کابل برخی از دوره های سینمایی را ارائه می دهد، اما محتوا و کیفیت آن ضعیف است.
بسیاری از دانشجویانِ ثبت نام شده در این دوره ها، پس از رد شدن در سایر بخش ها به دلیل عملکرد ضعیف تحصیلی، به این مسیر پایان می دهند. حضور در دانشکده سینما نیز مورد کم توجهی و بی لطفی قرار گرفته و بیشتر موسسات خصوصی در آموزش عالی دوره های سینما را ارائه نمی دهند. در کلِ افغانستان تنها ۹ سالن سینما وجود دارد. و عموما آنها نیز تنها فیلم های درجه دو و درجه سه هند را به نمایش می گذارند و مخاطبانِ آن نیز عمدتا مرد، اغلب تحصیل نکرده و بیکار هستند.
عموما زنان و خانواده ها به سالن های سینما مراجعه نمی کنند، زیرا این سالن ها به طور ضعیف و ناکافی محافظت و نگهدای می شوند و همچنین می توان گفت در ارتباط با سینما یک بدنامی و قبح اجتماعی وجود دارد چنانکه این مکان ها به طور گسترده ای مبتذل شناخته می شود. آرزو، دختر ۱۴ ساله ای از کابل در همین رابطه چنین گفته است که: “من هرگز سالن سینما را ندیده ام و نمی دانم که یک سالن چطور است.” چراکه “والدین من می گویند سالن های سینما در کابل برای دختران مناسب نیست.” اکثر جوانان ترجیح می دهند فیلم های بین المللی را به صورت آنلاین تماشا کنند، اگرچه دسترسی آنها به این فیلم ها به دلیل اینترنت ضعیف که اغلب نیز بسیار کند می باشد، کاری مشکل و دشوار است.
من به عنوان یک فرد عاشق سینما، وقتی در هند تحصیل می کردم تقریبا به همه سالن های فیلم در آنجا رفتم. وقتی به کابل بازگشتم، یک روز بعد از ظهر حس تماشای صحنه سینما را داشتم، بنابراین برای دیدن یک فیلم در سینما آریانا، یک سالن سینمایی در قلب پایتخت رفتم. یک بلیط سینمایی خریداری کردم که هزینه آن ۵۰ افغانی – یعنی کمتر از یک دلار بود.
زمانی که وارد سالن سینما شدم، اولین چیزی که توجه مرا جلب کرد، شرایط نامطلوب آنجا بود: فضایی نمناک و گرفته از دود سیگار و اینک زیر صندلی ها زباله وجود داشت. در بین تماشاگران هیچ خانمی وجود نداشت – حتی کودکان کم سن و سال نیز بدون مادرانشان بودند.
همانطور که دانشجوی حقوق، ارسلان تورانی اذعان کرد: “من به سالن های سینما در کابل نمی روم، زیرا از سالن های سینمایی به طور ضعیفی نگهداری می شوند و فیلم های قدیمی و منسوخ شده ای را به نمایش می گذارند.” افسوس، ما از روایت های معنادار و پرمایه ی زندگی که در راسکین مورد ستایش قرار داده است، محروم هستیم.