کتابِ «رقص در مسجد: نامه مادری افغان به پسرش»؛ نوشتۀ حمیرا قادری
۵ دی (جدی) ۱۳۹۹ – ۲۵ / ۱۲/ ۲۰۲۰
– نام کتاب: “رقص در مسجد: نامۀ مادری افغان به پسرش “
– نویسنده: حمیرا قادری
– ناشر: هارپر کولینز
– سال انتشار: ۲۰۲۰
– زبان: انگلیسی
دکتر حمیرا قادری یک فعال حقوق زنان و اصالتا اهل افغانستان است. وی شش کتاب در افغانستان و ایران منتشر کرده است که برخی از آنها جوایز معتبری نیز دریافت کرده اند. کتاب رقص در مسجد اولین کتاب او به زبان انگلیسی است.
کتاب حاضر یک خاطره ای دلپسند، خوشایند و الهام بخش در مورد چاره و انتخابِ غیر قابل تصور یک مادر در برابر ظلم و آزار در افغانستان طی دوران تحت کنترل طالبان است. در روزهای پیش از تولد سیاوش، پسر حمیرا قادری، جاده ی بیمارستان کابل اغلب به دلیل انفجارهای انتحاری مکرر، مسدود بود.
در شرایطی که شهر و ارتش در تنش و اضطراب بود، غیرعادی نبود که یک سرباز مسلح اسلحه خود را به سمت شکم برآمده ی یک زن باردار بکشد، و وحشت داشته باشد که او بمبی را در خود پنهان کرده باشد. اویک بار وحشت زده و با درد، مجبور شد که راه خود را پای پیاده طی کند.
حمیرا با عشق و علاقه ای که به فرزند خود که به زودی به دنیا می آید داشت، خون و خرابه ها را پشت سر گذاشت و به درهای بیمارستان رسید. اما به زودی لذت و شادیِ تولد پسر زیبای او تحت الشعاعِ سایه خطرات دیگری قرار گرفت که زندگی او را تهدید می کردند.
حمیرا که یک زن معمولی نبود، چراکه او تحت سختگیری های یک نظم اجتماعیِ زن ستیزانه کمر خم نکرد. او با در آمدن دربرابرِ قانون، آزادی خود را برای تعلیم خواندن و نوشتن به کودکان به خطر انداخت و برای حقوق زنان در جامعه ی دین سالار و مردسالار خود مبارزه کرد. کتابِ رقص در مسجد، با قدرتِ ویرانگرِ خود، نامه فریاد کننده و تاثیر گذار مادری به پسری است که مجبور گردید وی را ترک کند.
حمیرادر بیانِ داستان خود -و داستان زنی افغان- شما را به چالش می کشد تا در معنای مادری، فداکاری و زنده ماندن کمی تامل و تجدید نظر کنید. کتاب رقص در مسجد حمیرا قادری با داستان افسانه ای افغان”روزی روزگاری” برای پسرش در مورد چراغ جادویی که آرزوهایش را برآورده می کند آغاز می شود.
اما پس از آن وی در مورد واقعیت های سخت زندگی جنگ، ستم، فقر و اندوهِ سینه سوز خود می نویسد. اینکه چرا حمیرا در تبعید است، در کالیفرنیا زندگی می کند و از دیدن تنها پسرش منع شده است. قادری دختر جوان جسوری در فرهنگ بی رحمانه مردسالاری و از نسل جوانانی سرخورده و مایوس است، جوانانی که برای همیشه در انتظار رویاهایی هستند که هرگز تحقق نخواهد یافت.
وی در زمان جنگ روسیه، هنگامی که کشورش با جنگ جناح های مختلف و اشغال شهر توسط مجاهدین به جنگ داخلی فرو رفت، در منطقه جنگ زده افغانستان بزرگ شد. آن زمان حضور در مكان هاي اجتماعي برای زنان ممنوع و آنها اموالی از شوهر، پدر يا بزرگان مذهبي محسوب مي شدند. (Whittington, 2020)
به گفته ی وحیده پیکان، کارشناس حوزه آسیای میانه ایندیپندنت فارسی، جرقه داستان وقتی زده میشود که خانم قادری درمی یابد که در شناسنامه سیاوش، پسر تازه به دنیا آمده او، نام پدر و پدربزرگ درج شده است اما هیچ جایی برای ثبت اسم مادر وجود ندارد و او خود را با پسرش بیربط حس میکند. حمیرا قادری خطاب به فرزندش مینویسد: «من به تو نگاه کردم و خواستم تو را دوباره در شکمم پنهان کنم تا تو بار دیگر به من نیز تعلق بگیری.» (پیکان، ۱۳۹۹)
کتاب رقص در مسجد خاطره ای کاملا خصوصی است که خطاب به پسرش، درقالبِ نامه ای سرگشاده به وی منتشر شده است، زیرا این تنها راهی است که پسرش در نهایت می تواند از حقیقتِ اصلی درپسِ ماجرایِ جدا شدن زندگی وی و مادرش آگاه شود. همانطور که این کتاب را می خوانید، سنگینیِ ۹۸۵ شبی که مادر و پسر از یکدیگر جدا شده اند را به خوبی احساس می کنید؛ این جریان اتصالی است که شما را به داستان می چسباند.
حمیرا قادری ذاتا یک انقلابیِ طغیانگر متولد شد، که این خصیصه ی وی آن زمان که طالبان به هرات، جایی که او با سه نسل از خانواده اش زندگی می کرد، وارد شدند، به خوبی به وی کمک کرد. وی می نویسد: “تقریبا بلافاصله، تغییر را احساس می کردید.” “ناگهان خیابان ها از زنان خالی شدند.”
هنگامی که طالبان آموزش دختران را متوقف کرد، قادری آشپزخانه خود را به کلاس درس موقت تبدیل می کند، و در نهایت نیز او به چادری نقل مکان می کند که به عنوان مسجد برای پناهندگان بود. او درآنجا به آموزش خواندن و نوشتن کودکان می پردازد، و گاها نیز در یک مهمانی رقص محتاطانه به دانش آموزان پیش رفته و ناپرهیزی می کند.
اما هنگامی که جنگجویی طالب به مسئله ورود می کند تا جریانِ این همهمه و هیاهو را بفهمند، قادری با خونسردی تمام، او را متقاعد می کند که این جمعیت (آنها) هیچ یک از قوانین را نقض نکرده اند. قادری چنین می نویسند: “ما مانند موش هایی بودیم، ساکت و عصبی، که از بیم گربه ای گرسنه که می توانست هر زمان به ما بپرد، در دیوارها پنهان شده بودیم.”
آنچه در اینجا بسیار شگفت آور است، عادی بودن نوجوانی و اوایل بزرگسالی قادری است، حتی اگر به نظر می رسید دنیای پیرامونِ وی در حال فروپاشیدن است. او با برادرش سرو کله می زند، اسرارش را از پدر و مادرش حفظ می کند، و یا روابطش با دوستانش. البته که مخاطرات و پستی و بلندی های زندگی وی بسیار بوده اند، اما “رقص در مسجد” سیر تحول نویسنده ای زیرک را نشان می دهد که با روشن بینی و زیان، به مرور زمان شجاعتش پالوده شده و تعالی یافته است. (Egan, 2020)
اما در ادامه نگاهی به نظرات و دیدگاه های شخصیت های مختلف به کتاب حاضر می پردازیم:
با دیدگاهِ آل وودورث در بررسی کتاب سایتِ آمازون دررابطه با کتاب رقص در مسجدِ حمیرا قادری آغاز می کنیم که کتاب رقص در مسجد وی را به عنوان: بهترین کتاب آمازون در دسامبر ۲۰۲۰ شناخته و چنین ادامه می دهد. نوشته ای که عمیق ترین احساساتِ شما را به سمت خود کشانده و با دانستن از آنچه سهمِ یک مادر از پسرش است چشمان شما را با اشک پر می کند، چراکه آن مادر پسرش و افغانستان را به مقصد کالیفرنیا ترک کرد.
گرچه روایتی دردناک و غم انگیز است، اما در کنارش یک داستان از شجاعت، جسارت و قدرت یک زن است و اینکه برای کسانی که دوستشان دارد تا کجا پیش خواهد رفت. همچنین مگ وایت کلایتون، نویسنده ی کتاب “آخرین قطار به لندن”، در رابطه با با کتاب قادری چنین می نویسد: “چگونه یک دختر در جامعه ای که هر فرصتی را خفه و خاموش می کند، به یک زن تبدیل می شود؟ چگونه مادری بین فرزند و آینده خود، و نه تنها آینده ی خود، بلکه آینده ی کل زنان افغانستان مجبور به انتخاب می شود؟ حمیرا قادری در خاطرات مسحور کننده ی خود، رقص در مسجد – یکی از روان ترین نامه های عاشقانه به زندگی که تا به حال خواهید خواند- به این سوالات غیرممکن پاسخ می دهد.”
نیویورک تایمز نیز درباب کتاب حاضر براین عقیده است: “یک یادآوری جذاب از اینکه، این داستان ها و کلمات هستند که ما را، حتی تحت وحشتناک ترین شرایط، حفظ می کنند.” از دیگر سو مجله ی کرکاس ریویوز نیز چنین می نویسند: “تصویری زلال، ناب و به یاد ماندنی از اندوه و عشق یک مادر.”
و همچنین دبورا رودریگز، نویسنده دو کتاب پرفروش نیویورک تایمز، یعنی قهوه خانه کوچک کابل و مدرسه زیبایی کابل، در رابطه با کتاب حمیرا قادری براین باور است که، “رقصیدن در مسجد یک داستان قابل توجه از قدرتی بزرگ، استقامت و فداکاریِ زنی است که با فداکاری برای پیشبرد حقوق زنان در وطن خود افغانستان، و زنان و دختران که آرزوی آزادی دارند، تلاش می کند. من نوشتن حمیرا قادری را بسیار تحسین می کنم، اما شجاعت او را حتی بیشتر. من وقتی این کلمات را می خواندم، “در این سرزمین، سنگ بودن بهتر از دختر است” گریه می کردم. حمیرا، من از شما برای گفتن داستانی که همه باید آن را بخوانند متشکرم. “
و در نهایت، تریتی اومریگار، نویسنده پرفروش کتاب “اسرار بین ما” دررابطه با کتاب رقص در مسجد چنین می نویسد: “یک انتخاب عاقلانه ی امروزی، این خاطرات در مورد عشق مادر به فرزند و کشورش غم انگیز است، اما در عین حال می توان گفت به گونه ای فاتحانه امیدوار کننده و الهام بخش نیز هست. برای بودنِ زنان شجاعی مانند حمیرا قادری خدا را شکر می گویم.” رقص در مسجد، به سخن نویسنده اش، بیشتر روی دورهی طالبان متمرکز است. «چون معتقدم به عنوان زنی که زیست بومی داشته در دورهی طالبان، ما به اندازه ی کافی به مشکلات و معضلات خودمان در دورهی طالبان نپرداخته ایم».
به گفته ی قادری، هرچه از دوره ی طالبان فاصله می گیریم، رنج و اندوهی را که طالبان بر زنان افغانستان تحمیل کردند، فراموش می شود. فراموشی در حدی که اکنون کلیت جامعه به همزیستی با طالبان پس از توافق احتمالی صلح، راضی شده و مشکلی با آن ندارد. در حالی که «اگر یک یا دو سال پس از [سقوط حکومت] طالبان کسی اگر می گفت که دوباره با طالبان صلح کنیم، هیچ بنی بشری در همین افغانستان حاضر نمیشد». (رهنورد، ۱۳۹۹)
منابع:
– پیکان، وحیده، (۱۳۹۹)، “رقص در مسجد، روایتی از یک زن نترس”، ایندیپندنت فارسی، https://www.independentpersian.com/node/107306/
– رهنورد، اخگر، (۱۳۹۹)، “«رقص در مسجد»؛ پژواک اندوه مادرانهی حمیرا قادری در سطح جهانی”، https://www.khaama.com/persian/archives/81664
– Egan, Elisabeth, (2020), “Homeira Qaderi Wants Her Son to Know Her, So She Wrote a Book”, https://www.nytimes.com/2020/12/01/books/group-text-homeira-qaderi-dancing-in-the-mosque.html
– Whittington, Lew, (2020), “Dancing in the Mosque: An Afghan Mother’s Letter to Her Son”, https://www.nyjournalofbooks.com/book-review/dancing-mosque-afghan