روابط خارجیسر تیتر خبرهاسیاستنخستین خبرهایادداشت ها

انفعال ریاض در قبال تحولات افغانستان در سایه سیاستی از صبر و سکوت

۲۴ عقرب (آبان) ۱۴۰۰ – ۱۵/ ۱۱/ ۲۰۲۱

امروز بازگشت مجدد طالبان سه ماهه شد، اما هنوز هیچ کشوری آنها را به رسمیت نشناخته است. گرچه عربستان سعودی جزء معدود کشورهایی به شمار میرفت که رژیم طالبان را در دهه ۱۹۹۰ به رسمیت شناخت، لیکن به نظر می رسد امروزه با قدرت یابیِ مجدد طالبان و تسلط آنها بر افغانستان، ریاض دیگر چندان تمایلی برای به رسمیت شناختنِ سریع و عجولانه این گروه نداشته و ترجیح می دهد با احتیاط بیشتری گام بردارد.

به ویژه که با تحولات اخیر افغانستان بازیگرانِ منطقه ای و فرامنطقه ای متعددی در تب و تابِ تعامل با طالبان افتاده و در این میان نقش فعالِ دو کشورِ قطر به عنوانِ میانجی و بازیگر کلیدیِ مذاکرات صلح افغانستان و پاکستان به عنوان مهد تولد و پرورش این گروه، توانسته اسلام آباد و دوحه را در صدرِ برندگانِ این رقابتِ منطقه ای قرار دهد و کشورهای دیگری چون ترکیه و چین را نیز به سیاست های مداخله جویانه بیشتری وا دارد.

اما به هرروی برای ریاض خصوصا به دلیلِ شناخته شدنش در قالب رهبری جهان اسلام سنی و نقش برجسته این کشور در گذشته ی افغانستان، عقب ماندن از قافله تحولات منطقه و دوری گزیدن از جریان وقایع مرتبط با ظهور مجدد طالبان به ویژه با خروج ایالات متحده، امری  نگران کننده می نماید. چراکه در مقابل شاهد فعال گرایی کشورهای دیگر بوده ایم.

قطر این کشور عربی کوچک با دیپلماسیِ نافذ و مترقی خود توانسته در تحولات افغانستان قویا خودنمایی کند؛ این در حالیست که به باور برخی کشورهای عربی منطقه، دوحه با جاه طلبی در مسیری از تامین مامن برای گروه های تروریستی و ارتباط با آنها قرار داشته و به همین خاطر نیز ریاض به همراه چند کشور عربی دیگر به محاصره و قطع روابط دیپلماتیک با قطر در سال ۲۰۱۷ مبادرت کردند، اما با پشت سر گذاشتن این بحران دیپلماتیک، اکنون قطر از تمامیِ کشورهای منطقه پیش افتاده و این امر چندان به مذاق سعودی ها خوش نمی آید. در کل به نظر می رسد بادهای تغییر در منطقه چه از اواخر ۲۰۱۰ و چه حال حاضر، ریاض را آشفته و پریشان ساخته اما کشورهایی چون قطر به خوبی با شرایط جاری همسو گردیده اند.

نسیم تغییر از بیداری جهان عرب تا سقوط کابل و تزلزل در سیاست های ریاض

ده سال پیش جهان عرب شاهد تحولات سیاسی قابل توجهی بود که به از دست دادن رهبری، سقوط دولت ها و فروافتادن در مسیری از درگیری های داخلی منجر شد. در حالی که تحولات جهان عرب ساختارهای قدرت استبدادی را از بین برد، اما ردپایی از تحولات سیاسی و اجتماعی را در سراسر منطقه به جا گذاشت که در بسیاری از موارد حتی تا به امروز نیز حل نشده باقی مانده است. با این حال، شاید بتوان گفت آنچه تحولات جهان عرب با خود داشت، متزلزل ساختن پل‌های ارتباطی بین روابط ایدئولوژیک و استراتژیک کشورهایی بود که به اسلام وابسته بودند.

در سال ۲۰۱۳، یعنی سه سال پس از آغاز تحولات جهان عربی، طالبان اولین “دفتر سیاسی” خود را در دوحه، پایتخت کشور کوچک خلیج فارس، یعنی قطر، افتتاح کرد. این دوران همچنین زمان مهمی در سیاست های اسلامی پس از بهار عرب بود، زمانی که یک کودتای نظامی در مصر، دولت محمد مرسی به رهبری اخوان المسلمین را سرنگون کرد که که از قضا به پشتوانه یک انقلاب مردمی که حکومت مبارک را سرنگون کرد، به قدرت رسیده بود. این موارد همراه با ظهور داعش در سال ۲۰۱۴، دو برهه سیاسی و ایدئولوژیک قابل توجهی بود که دوران پس از بهار عربی را در منطقه شکل داد.

به هرروی، با شروع شکاف های داخلی در کشورهای خلیج فارس، این شرایط به سرعت برای کشوری چون عربستان تغییر کرده و مسبب نگرانی های جدیدی گردید. چنانچه کشورهایی چون امارات متحده عربی و عربستان سعودی قطر را کشوری دیدند که از روایت های منطقه ای و سیاست خارجی پیروی و تبعیت نکرده و با کمک مالی به برخی گروه های غیردولتی و رادیکال موجب رنجش و عصبانیت ریاض و ابوظبی شد. به هر حال حداقل در ظاهر و فعلا به نظر می رسد امارات متحده عربی و عربستان سعودی که ترجیح می دهند محاسبات منطقه ای را به مداخله در افغانستان تحکیم بخشند، سعی دارند فعلا از آتش تحولات افغانستان و به رسمیت شناختن طالبان دور مانده و به قطر و ایالات متحده اجازه دادند که رهبری جهت دهی تحولات افغانستان را در دست بگیرند. (TANEJA, 2021)

چنانچه از سوی دیگر و در مقایسه با قدرت‌های بزرگ به ویژه فعال گراییِ پکن در جریان برقراری مناسبات با طالبان، عربستان سعودی، یکی دیگر از قدرت‌های منطقه‌ای در خاورمیانه، بسیار آرام، بی صدا و کمرنگ به نظر می رسد. تنها وزارت امور خارجه عربستان سعودی یک روز پس از استقرار طالبان در کابل بیانیه ای دیپلماتیک صادر و ابراز امیدواری کرد که طالبان قادر به حفظ امنیت، ثبات و رفاه افغانستان باشد، و پس از آن نیز راه رسیدن افغانستان به آرامش را حکومتداری خوب و عادلانه و پیاده سازی دولتی فراگیر دانست.

نگاهی به پیشینه روابط عربستان و طالبان از گذشته تا کنون

با توجه به نقشی که عربستان سعودی در افغانستان ایفا کرده است، چنین رفتار تقریبا خاموش و آرامی بسیار عجیب است. از آنجایی که طالبان در اصل جهادگرایان سنیِ ضدشوروی بودند، عمیقا تحت تأثیر وهابیت، و طبیعتا به سمت ریاض متمایل بودند. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹ به افغانستان حمله کرد، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، جوانان مذهبی و داوطلبین را تشویق کردند که برای مقابله با گسترش ایدئولوژی کمونیستی به جنگ با شوروی بپیوندند. به عنوان مثال، سعودی ها مدارس مذهبی در پاکستان که جنبش طالبان از آن نشات می گیرد را حمایت مالی می کردند.

بدین ترتیب، اشغال افغانستان توسط شوروی از سال ۱۹۷۹ نشانگر نفوذ عربستان سعودی بود. چراکه عربستان منابع و سربازان بسیاری را در اختیار افغانستان قرار داد. سعودی ها با هماهنگی پاکستان و ایالات متحده از مجاهدین حمایت و همچنین به بسیاری از پناهجویان افغان کمک کردند. به طوری که تخمین زده می شود با همکاری ایالات متحده حدود ۴ میلیارد دلار در این جنگ هزینه کردند. امری که به تقویت پدیده ی “عرب-افغان ها” دامن زد.

پس از خروج اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۹ و در طول جنگ داخلی متعاقب آن در افغانستان، سعودی ها به نقش خود در نفوذ و تحت تاثیر قرار دادن سیاستمداران و جناح های افغان با استفاده از دلارهای نفتی و نفوذ مذهبی ادامه دادند که نتایج متفاوتی به همراه داشت. در سال ۱۹۹۳، همه جناح های مجاهدین افغان توافق نامه صلحی را در مکه، عربستان سعودی امضا کردند، اما این توافق نتوانست درگیری فی مابین را متوقف کند. پس از آن، در دوره ای که طالبان برای اولین بار افغانستان را تصرف کرد، عربستان سعودی به یکی از معدود کشورهایی در جامعه بین المللی تبدیل شد که علنا مشروعیت رژیم طالبان را به رسمیت شناخت.

گفته شده است که این رویکرد سعودی ها برای متقاعد کردن طالبان جهت استرداد اسامه بن لادن، رهبر سعودی القاعده بود. چنانچه به گزارش دویچه وله، در سال ۱۹۹۸، سعودی ها از طالبان خواسته بودند تا اسامه بن لادن، را تحویل دهند اما طالبان نپذیرفتند و این امر باعث خدشه خوردن روابط عربستان و طالبان شد و وقایع سپتامبر۲۰۰۱ تنها باعث تسریع وخامت روابط این دو شد. در اواخر همان ماه، عربستان سعودی و امارت همه روابط خود را با افغانستان به رهبری طالبان قطع و سعودی ها طالبان را متهم کردند که با پناه دادن به تروریست ها، اسلام را بدنام کرده اند.

به هرروی، اگرچه طالبان تحت تأثیر جنگ های ضد تروریسم در ائتلافی به رهبری آمریکا قدرت خود را از دست داد، و سعودی ها از سوی واشنگتن تحت فشار قرار گرفتند تا از طالبان حتی در ظاهر هم که شده انتقاد کنند، اما در حقیقت آنها به طور مداوم به طالبان و القاعده کمک مالی می کردند. با این حال، پس از سال ۲۰۱۰، با جنگ داخلی سوریه و ظهور دولت اسلامی، مقامات ریاض به دلیل افزایش اهداف کمک های مالی، بودجه لازم برای “شرکای” خود در افغانستان را کاهش دادند. در ژوئن ۲۰۱۷، پس از آنکه محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی شد و قدرت را به دست گرفت، سیاست خارجی کلی عربستان سعودی دستخوش تغییراتی اساسی شد.

چنانچه او تدریجا سیاست صدور ایدئولوژی مذهبی کنار گذاشت و به «دیپلماسی دینی» روی آورد که بر همکاری اقتصادی، تجاری و صنعتی با اقتصادهای اصلی متمرکز است. تحت چنین رویکردی، سیاست عربستان سعودی در قبال افغانستان نیز ناگزیر دستخوش تعدیل‌های اساسی خواهد شد. با اصلاحاتی که توسط ولیعهد آغاز شد، عربستان سعودی کمک های مالی خود به طالبان را به شدت کاهش داد. علاوه بر این، ریاض همچنین به طالبان اعلام کرد تا خصومت‌های مسلحانه را به حداقل رسانیده و انرژی اصلی خود را در مسیر «ملت‌سازی مسالمت‌آمیز» قرار دهند. حتی در ۷ آگوست ۲۰۱۷، مشاری الحربی، دیپلمات ارشد عربستان سعودی در افغانستان، در مصاحبه با خبرنگاران افغان، طالبان را “تروریست های مسلح” مخالف دولت توصیف کرد.

در نتیجه، این تغییر ناگهانی مواضع عربستان سعودی (تلاش برای مشروعیت زدایی از طالبان به عنوان نهادی سیاسی) به این معنی بود که ریاض صدای طالبان را در صحنه های جهانی حداقل از سوی خود، بسیار ضعیف ساخت. همچنین در سال های اخیر، طالبان نیز در دور مذاکرات صلح افغانستان با عربستان سعودی قطع رابطه و همکاری کرد. پس از تصرف کابل توسط طالبان در ۱۹ اوت نیز، یک مقام ارشد طالبان به صراحت اعلام کرد که طالبان وهابیت را نمی پذیرد و افغانستان جایی برای وهابیت ندارد. در چنین شرایطی، برای مقامات ریاض در زمان محمد بن سلمان، مناسب‌ترین اقدام احتمالا آن است که منتظر مانده و ببینید که افغانستان مجددا دستخوش چه تغییر و تحولاتی خواهد شد و بی گدار به آب نزند. (Kung, 2021)

آیا اتحاد قدیمی میان طالبان و عربستان سعودی احیا خواهد شد؟

البته نباید فراموش کرد ریاض در همان ابتدای امر از روزهایِ نخست تصرف کابل توسط طالبان، در پیِ ایفای نقش جدید و برجسته ای بود، و بدین خاطر نیز درصددِ ارجاع به کمک کشورهایی چون پاکستان و یا توسل به مهره های کلیدی خود همچون ترکی الفیصل، رئیس سابق سازمان اطلاعات عربستان سعودی (بین سال های ۱۹۷۹-۲۰۰۱) برآمد.

همان طور که محمد سلیمان پژوهشگر موسسه خاورمیانه نیز به المانیتور گفت: ریاض در واقع به دنبال نقش جدیدی در افغانستان پس از آمریکا بوده است. چنانچه بر اساس گزارش‌ها، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، به ترکی الفیصل، برای تمدید و تجدید تماس میان رهبران طالبان مأموریت داد. در همین راستا، به گزارش اینتلیجنس آنلاین، فیصل با ملا یعقوب، پسر ملا عمر، یکی از بنیانگذاران طالبان، و همچنین با ملا برادر، مقام ارشد طالبان در قطر نیز دیدارهایی داشت. اما این بار به نظر می رسد سعودی ها در برابر دیگر کشورهای فعال برای تعامل با طالبان، از چین و پاکستان گرفته تا قطر، حرف خاصی برای گفتن ندارند.

از طرف دیگر، ورود کشورهایی چون ترکیه به افغانستان و تعمیق همکاری های امنیتی آن با پاکستان گزینه های سیاست عربستان را پیچیده تر می کند. این در حالی است که ریاض خواهان ممانعت از تبدیل کابل به کشوریست که از منظر ایدئولوژیک هدایت می شود و تفسیر افراطی از دین را در همه اشکال آن اتخاذ می کند. علاوه بر این، اکثر کشورهای غربی خواهان کسب اطمینان از این امر هستند که طالبان به حقوق اساسی به ویژه حقوق زنان احترام می گذارند.

در نتیجه بعید است که ریاض به این زودی ها دولت طالبان را به رسمیت بشناسد. درعوض منتظر می ماند که ایالات متحده و سایر کشورهای غربی ها مسیر را هموار ساخته، سپس از آنها پیروی کند. تا آن زمان ریاض ممکن است با انتقال پیام هایی به طالبان از طریق اسلام آباد از اختلافات جلوگیری کند. همچنین، عربستان به احتمال زیاد از روابط خود با اسلام آباد برای شروع مجدد تعامل با افغانستان استفاده خواهد کرد. در این میان یکی از دغدغه های اصلی طالبان به رسمیت شناختن به عنوان یک دولت قانونی و تسریع در دریافت کمک ها یا دست یابی به سرمایه گذاری خارجی است. بنابراین، طالبان ممکن است موضع کمی ملایم تری نسبت به گذشته اتخاذ کنند. (Siddiqui, 2021)

همچنین باید در نظر داشت ریاض برای بازگشایی روابط خود با طالبان و به رسمیت شناختن آن باید دو مسئله را مدنظر قرار دهد. نخست اتحاد با ایالات متحده و شرکای غربی و دوم: روند مدرنیزه شدن این کشور است. عربستان سعودی از سال ۱۹۴۰ روابط دیپلماتیک با ایالات متحده داشته است و آمریکایی ها از قوی ترین متحدان این پادشاهی در زمینه تجارت و امنیت بوده اند. تغییرات فرهنگی در حال وقوع در عربستان و ایده عربستان سعودی لیبرال و بازتر با اقداماتی چون حمایت از افراط گرایان در تضاد و مغایرت است. از طرف دیگر حمایت از طالبان برای ریاض باتوجه به اهداف این کشور در بلند مدت می تواند دردسر آفرین باشد و این کشور را باری دیگر به محل تجمع جنگجویان افراطی اسلام گرا تبدیل کند.

لازم به ذکر است پس از تسلط طالبان بر افغانستان در اوت ۲۰۲۱، برخی از مفسران، سعودی ها را تشویق کردند تا مجددا با کارت دینی به بازی تحولات افغانستان بپردازند. چنانچه در ماه ژوئن ۲۰۲۱، علمای مسلمان از پاکستان، افغانستان و عربستان سعودی یک “اعلامیه صلح” را در مکه امضا کردند که عرب نیوز آن را “رویداد تاریخی و برجسته در مسیر آشتی بین جناح های متخاصم” توصیف کرد. اما طالبان این اقدام را -که در هر صورت، هیچ تاثیری بر مذاکرات صلح بین طالبان و دولت افغانستان نداشت- رد کردند و این عمل سعودی ها صرفا به عنوان تلاشی نمایشی برای ربودن کانون توجه دیپلماتیک از قطر شناخته شد.

به باور برخی تحلیلگران، خروج ایالات متحده ذاتا باعث نگرانی سعودی ها شده و بازگشت و احیای القاعده و داعش نگرانیِ مهمی برای ریاض است، اما در نهایت یک دیپلمات خارجی در ریاض به نقل از رویترز، پیش بینی کرد که پادشاهی سعودی نهایتا رویکردی عمل گرایانه در پیش خواهد گرفت. چنانچه به گفته ی او: “سعودی ها رابطه تاریخی با افغانستان دارند و در نهایت مجبور خواهند شد [مجددا] طالبان را بپذیرند… آنها هیچ گزینه دیگری ندارند.”

جمع بندی

به هرروی شاید عربستان سعودی در همان روزهای نخست از سرنگونی کشور به دست طالبان در پیِ یافتن راهی برای نفوذ گسترده تر و تعاملی نوین با نوطالبان بود، اما روابط این دو اکنون در حالت حدقلی خود به سر می برد و در رویکردی متغییر تحت سیاست های محمد بن سلمان، عربستان رفتاری از صبر و سکوت را اتخاذ کرده است. ریاض تصور می کرد که موضعِ روزافزونِ ضد طالبانی می تواند عاملی در تسهیل و تحکیمِ اتحادهای منطقه ای خود باشد و از این طریق شاید بتواند قطر را منزوی و تلاش های این کشور در جریان تحولات افغانستان را تضعیف سازد، لیکن گویی روی گردانی سعودی ها از طالبان کارساز نیفتاد و بالعکس رقیب پادشاهی -قطر- به عنوان یک کارگزار اصلی قدرت در این کشور ویران شده از جنگ ظاهر شد.

بدین ترتیب، اکنون تعاملات قطر با طالبان تشدید و اتحاد قطر با ایالات متحده (به ویژه با توافق دوحه و واشنگتن در ۱۲ نوامبر ۲۰۲۱ مبنی بر نقش قطر به عنوان حافظ منافع ایالات متحده و مرکز ترانزیتی مهاجران افغان) تقویت و گسترده تر گردید. به هر حال حتی اگر امروز هم ریاض درپی از سرگیری روابط با طالبان باشد، بازهم نفوذ عربستان در داخل افغانستان آن چیزی نیست که در گذشته بود.

منابع:

– Kung, Chan, (2021), “The Absence of Riyadh in the Turbulent Afghanistan”, https://moderndiplomacy.eu/2021/10/15/the-absence-of-riyadh-in-the-turbulent-afghanistan/
– Siuddiqui, Sabena,(2021), “Saudi Arabia seek low key influence in Afghanistan”, https://www.al-monitor.com/originals/2021/09/saudi-arabia-seeks-low-key-influence-afghanistan.
– TANEJA, KABIR, (2021), “Saudi Arabia recognised the first Taliban govt in 1996 but Gulf’s geopolitics has changed”, https://theprint.in/opinion/saudi-arabia-recognised-the-first-taliban-govt-in-1996-but-gulfs-geopolitics-has-changed/742054/

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا