کمک های اقتصادی؛ حلقهی نگه دارندهی تعاملات آتیِ امارات متحده با طالبان
۱۷ قوس (آذر) ۱۴۰۰ – ۸/ ۱۲/ ۲۰۲۱
«کمک های اقتصادی؛ حلقهی نگه دارندهی تعاملات آتیِ امارات متحده با طالبان»؛ مصاحبه با محمد علی جعفری، دانشجوی دکترای جغرافیای سیاسی و عضو انجمن ژئوپلیتیک ایران
پس از سقوط کابل در ۱۵ اوت ۲۰۲۱، کشور به دست طالبان افتاد و اشرف غنی، آخرین رئیس جمهور منتخب افغانستان تحت حمایت ایالات متحده، به امارات متحده عربی گریخت. به دنبال پناهندگی سیاسی وی در نتیجه جمهوری افغانستان نیز سرنگون شد و کشور اکنون توسط طالبان اداره می شود. از آن زمان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس عملکرد محتاطانه ای نسبت به طالبان داشته اند. گرچه بیش از سه ماه از حضور مجدد طالبان در افغانستان می گذرد، اما هنوز هیچ کشوری برای به رسمیت شناختن آنها پیشقدم نشده است. شاید تمرکزِ بیشتر کشورهای جهان بر سه کشوری بود که در دهه ۹۰ طالبان را به رسمیت شناختند. اما گویی این سه کشور نیز قصد نداشته به زودی طالبان را رسمیت شناسند.
جدا از قطر که در حیطه تعامل با طالبان و میانجیگری در حال تلاش و تقلاست، اما ریاض و ابوظبی گویا خاموش و آرام تنها پیگیر و شاهد تحولات اخیر بوده و به جز اقداماتی چون ارسال کمک های بشر دوستانه و یا کمک در روند تخلیه و یا پذیرش موقت پناهجویان افغان واکنش سیاسیِ خاص و عجولانه ای اتخاذ نکرده اند. آنگونه که برخی چون عمر صمد سفیر پیشین افغانستان در کانادا و فرانسه اذعان کرده است، به نظر می رسد که کشورهای عرب خلیج فارس برای نفوذ در افغانستان و افزایش اقتدار منطقه ای خود به واسطه ی تحولات جاری در افغانستان و روی کار آمدنِ طالبان، درگیری رقابتی چندجانبه شده اند.
اما از سوی دیگر برخی معتقدند که در برابرِ جاه طلبی های قطر، عربستان سعودی و یا امارات متحده که جزء معدود کشورهایی نیز بودند که طالبان را در دهه ۱۹۹۰ به رسمیت شناختند، و یا سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، تلاش چندانی برای ورود به مسائل افغانستان یا به دست گرفتنِ رهبریِ تحولات جاری را نداشتند. هر چند امارات متحده می توانست از مزیتِ میزبانیِ اشرف غنی، و همچنین ارسال کمک های بشردوستانه استفاده ی بهتری ببرد، لیکن اکنون موضعِ چندان مشخصی نداشته و بیشتر رویکردی حداقلی اتخاذ کرده و به نظر می رسد چون سعودی ها با سیاستِ صبر و سکوت پیش می روند. در ادامه برای روشن تر شدن موضوع مطرح شده به گفتگو با محمد علی جعفری، دانشجوی دکترای جغرافیای سیاسی وعضو انجمن ژئوپلیتیک ایران پرداخته ایم:
۱- چرا امارات متحده برخلاف دهه ۹۰ اکنون تمایلی به شناسایی رسمی طالبان ندارد؟ رابطه طالبان و امارات متحده عربی در طی دو دهه اخیر متاثر از چه عواملی بوده است و چه تاثیری بر به رسمیت شناختن اکنون طالبان دارد؟
همانطور که می دانید امارات متحده عربی یکی از سه کشوری است که حکومت طالبان که در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ میلادی بر مسند قدرت بود را به رسمیت شناخت. به رسمیت شناختنِ امارات هم به دلیل واسطه گری و به کمک های مالی که از طریق پاکستان به این گروه یا جنبش ارائه کرده بود، بر می گردد. امارات متحده عربی در همکاری با عربستان سعودی که رویکرد ایدئولوژیکی داشتند به پشتیبانی سیاسی از طالبان روی آوردند. شاید بتوان گفت با این سیاست قصد تحکیم جایگاه قدرت منطقه ای و گسترش حوزه نفوذ به عنوان بازیگران سیاسی از طریق گروه ها و جنبش ها را در سر می پروراند، اما این رویکرد بعد از حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی تغییر کرد.
به عبارتی از رویکرد ایدئولوژیکی محض به رویکرد اقتصادی، تجاری در جهت توسعه سرزمینی و قدرت اقتصادی در منطقه گام برداشت. حال اینکه چرا امارات متحده عربی بعد از ۲۰ سال پیشگام نمی شود، بدین خاطر است که گام ها و چشم اندازهایی را در سیاست خارجی خود تعریف کرده است. اولویت اول همانطور که گفته شد مسئله قدرت اقتصادی است که توانسته هم در بُعد داخلی رشد کند و جایگاه بهتری را در منطقه کسب کند و هم در بُعد جهانی و با فراهم آوردن مامن امنی برای سرمایه گذاران با جذب تکنولوژی ها و فناوری های نوین، گامهای مثبت و قابل قبولی را بردارد. این کشور توانسته در عرصه اقتصاد جهانی و جذب سرمایه ها و سرمایه گذاری در کشورهای غربی و تقویت تسلیحات نظامی خود موفق باشد. همچنین در حوزه کشورهای عرب خلیج فارس و اتحادیه عرب برای کسب جایگاه قدرت منطقه ای رقابت های اقتصادی-سیاسی درون منطقه ای وجود دارد.
لذا این کشور نمی تواند در خط اول حمایت از گروه طالبان قرار گیرد و خطای استراتژیکی در سال ۱۹۹۶ را تکرار کند که در مقابله با نظام های جهانی برای به رسمیت شناختن این گروه قرار گرفت و وجهه سیاسی خود را خدشه دار نمود. رسمیت بخشیدن باعث می شود گروه های تندروی اسلامی و شبه نظامی ها اعتماد به نفس پیدا کنند و بر مبارزه خود در برابر حکومت ها، چیزی شبیه به بهار عربی در کشورهای اسلامی شکل بگیرد. لذا بعد از حمله یازده سپتامبر و برجسته شدن گروه های تروریستی در قالب گروه های اسلام گرا و اشاعه مفهوم اسلام هراسی از سوی غربی ها و رفتار جامعه جهانی با کشورهای اسلامی و همچنین حمله آمریکا به عراق و تغییر نظام سیاسی آن، امارات متحده عربی روابط سیاسی خود را با طالبان کمرنگ تر کرد. امارات متحده عربی با توجه به استقرار حکومت طالبان در کابل، این نگرانی را دارد که گروه های تندرو در افغانستان شکل بگیرد و منجر به شکل گیری ناامنی منطقه ای گردد و ترس و وحشت سیاسی امنیتی گریبان کشورهای منطقه به خصوص حوزه خلیج فارس را بگیرد. امارات متحده عربی به تبعیت از جامعه جهانی، آمریکا و اتحادیه اروپا در رسمیت بخشیدن به طالبان و حکومتشان پیروی خواهد نمود. بعد از سطح جهانی، امارات متحده عربی جزو پنج کشور اول منطقه در رسمیت بخشیدن به طالبان خواهد بود.
۲- چرا امارات میزبانی رئیس جمهوری سابق افغانستان و خانواده ی او را برعهده گرفت. آیا این اقدام صرفا به دلایل بشر دوستانه بود و یا اینکه در ابتدا امارات اهداف دیگری از این رویکرد خود دنبال می کرد؟
امارات متحده یک اصول ده گانه ای را در سیاست خارجی خود برای مدت زمان پنجاه ساله تعریف کرده است. وزارت امور خارجه امارات متحده عربی، پذیرش اشرف غنی و خانواده وی یا زمامداران دیگر را بر اساس مسائل بشر دوستانه پذیرفته است، یعنی بر حسب اصل هشتم اقدام نموده است. این اعلامیه، موضع رسمی یک کشور را نشان می دهد که بر جایگاه بین المللی آن نیز تاثیر گذار است. ولی اینکه چه دلایلی وجود دارد می توان این چنین برداشت کرد که امارات متحده به دلیل کاهش ارتباط و زاویه داشتن با گروه طالبان در سالهای گذشته، مقابله به مثل نموده است که هم نشان دهد که طرفدار یک نظام رسمی، هر چند ساقط شده است و هم اینکه از طرفی وجهه منفی گذشته خود در جهان طی سال های حکومت و پشتیبانی از این گروه را از اذهان جهانیان پاک نماید. همچنین بر وزن سیاسی خود در منطقه بیفزاید، بتواند میدان میانجیگری صلح را از قطر به نفع خود سوق دهد و سکان آن را در روزهای آینده به دست بگیرد، تحولات افغانستان را از نزدیک پیگیر باشد و بتواند بر این کشور نفوذ پیدا کند که اولین اقدام خود را نیز در میدان رقابت با قطر و ترکیه در کنترل میدان هوایی کابل نشان داده است.
۳- به طور کلی در صورت شناسایی رسمی طالبان از سوی امارات متحده عربی، چالش های احتمالیِ آتی برای این کشور عرب منطقه چه خواهد بود؟
به نظر نمی رسد که امارات متحده عربی بخواهد دوره ۱۹۹۶ میلادی را تکرار کند. در حال حاضر در مقیاس جهانی، امارات متحده عربی نمی تواند از سیاست های جهانی رو برگرداند و مجبور است به تبعیت از جامعه جهانی به خصوص آمریکا و اروپا اقدام به رفتار مشابه آنان با گروه طالبان انجام دهد. در صورت پذیرش رسمی طالبان توسط امارات متحده عربی ممکن است با نارضایتی از سوی آمریکایی ها و غربی ها روبرو شود و تنش های سیاسی شکل بگیرد و حمایت های کامل آمریکایی ها را حداقل در دولت بایدن از دست بدهد و تحت فشار افکار عمومی قرار گیرد. اما در سطح منطقه ای، میتواند دچار تضاد اندیشه اسلام سیاسی شود. زیرا طالبان ممکن است به عنوان گروه رادیکال اسلامی در باطن تلقی شوند که برای جلب رضایت جهانی ممکن است این روزها رفتارهای نرمی را از خود نشان دهند ولی با نگاه ایدئولوژیکی اسلام سیاسی امارات متحده عربی در تضاد است. همان طوری که قطری ها الگوی حکومت اسلامی خود را به طالبان برای حکومت داری پیشنهاد کردند. این نشان از آن دارد که تفاوت بین دو اندیشه اسلام سیاسی وجود دارد. با این حال امارات متحده عربی نگاه و فضای بازتری نسبت به قطر و عربستان دارد.
همچنین به دلیل رقابت های منطقه ایِ کشورهای عرب خلیج فارس که در راس آن عربستان و امارات متحده عربی است، امکان دارد عربستان به عنوان پرچمدار منطقه بتواند با نفوذی که در کشورهای دیگر عربی دارد، امارات متحده عربی را به چالش کشیده و مورد تحریم این اتحادیه قرار دهد و اقتصاد امارت متحده عربی دچار مشکل و تزلزل شود، این همان رفتار سیاسی است که بر قطر اعمال کردند. این شرایط چیزی است که برای عربستان می تواند یک امتیاز واقع شود. از طرفی هم ممکن است به رسمیت شناختن طالبان در کنار ارتباطات اقتصادی نزدیک امارات متحده عربی با چین و حضور نظامی در لیبی در همکاری با روسیه، دلایلی برای فشارها و تنش ها در سطح جهانی و منطقه ای بر علیه امارات متحده عربی ایجاد کند.
۴- آیا رژیم «امارت اسلامی» افغانستان چالش ایدئولوژیکی برای دولتهایی در خلیج فارس است که از اسلام سیاسی در منطقه بیم دارند؛ و آیا بعید است که از بازگشت طالبان به قدرت استقبال کنند و یا نه کشورهایی چون امارات و عربستان سعودی برای برقراری تعاملات با طالبان مشکلی ندارند؟ دررابطه با ابوظبی به ویژه، آیا امارات متحده عربی یک دیدگاه قاطع ضد طالبان خواهد داشت و رژیم جدید در افغانستان در سیاست های ایدئولوژیک آنها می گنجد یا خیر؟
این سوال از چندین بخش تشکیل شده که می توان به هر بخشی یک پاسخ کوتاه داد. در نخست این که امارت اسلامی طالبانی مستقر در افغانستان می تواند یک چالش ایدئولوژیکی بر مبنای اسلام سیاسی برای کشورهای حوزه خلیج فارس باشد. طالبان با اتکا بر شریعت سازی همه امور به دنبال تعریف خود از اسلام سیاسی است. اما رفتارهای باطنی طالبان در مقابل رفتارهای ملایمی که در راس حکومت با توجه به بیانیه هایی که اعلام می کنند، با اسلام سیاسی دولت های حوزه خلیج فارس و حتی در سطح منطقه متفاوت است. لذا یک اهرم فشار جهانی و منطقه ای، حتی از سوی قطر به عنوان میانجیگر بر علیه طالبان در ارائه حکومتی مبتنی بر اسلام سیاسی روبرو است که در این میان امارت اسلامی برای تداوم و بقای حکومت در کابل نیاز دارند که از رویکرد صرفا” اسلام سنتی فاصله بگیرد. به عقیده من تا حکومت سازی کامل در افغانستان که فعلا به صورت سرپرست اداره می شود و نوع نظام مشخص نیست، کشورهای اسلامی مانند امارات و قطر می توانند در دیدگاه های طالبان در استقرار حکومت مناسب تاثیرگذار باشد. هر چند که نشانه هایی مانند مقابله با داعش و گروه های تندروی دیگر و حتی تصفیه صفوف نظامی نیز در این راستا وجود دارد.
در بخش دیگر سوال شما، به نظر می رسد که استقبال این گروه از طرف امارات و عربستان به استقبال جامعه جهانی بستگی دارد. به طوری که سیاست عربستان و امارات نسبت به گذشته یعنی بعد از حمله آمریکا به عراق و افغانستان تغییر کرده است و تلاش می کنند تا با هم پیمانان خود هماهنگ رفتار کنند. عربستان و امارات هم در آینده قطعا به تعامل با طالبان خواهند پرداخت. اینکه سفارتخانه های این دو کشور در کابل بازگشایی و فعالیت می کند و اینکه امارات متحده عربی برای کنترل میدان هوایی کابل به عرصه رقابت با ترکیه و قطر به میدان می آید، از طرفی دیگر حضور مهاجران و تجار افغانستانی در دو کشور عربی و سرمایه گذاری بزرگ عربستان در افغانستان در دولت اشرف غنی برای احداث مدارس دینی، همگی نشانه هایی از تعامل و پیگیری های آن در آینده با افغانستان خواهد بود.
در بخش سوم سوال شما باید گفت، شاید امارات متحده عربی دیدگاه ضد طالبانی از نظر اسلام سیاسی در منطقه داشته باشد ولی از بُعد سیاسی و روابط بین الملل، سیاست خارجی امارات متحده بر حسب اصل پنجم، صلح، حسن همجواری و ارتباط با کشورها می باشد. زیرا امارات متحده عربی با توجه به چشم انداز پنجاه ساله آینده، یک چهره جدید از اسلام و کشور اسلامی را در منطقه به نمایش گذاشته است که حتی باعث ترغیب و تغییر نگاه عربستان سعودی شده است. بنابراین با توجه به صحبت های گذشته که اشاره شد امارات متحده عربی یک نوع تضاد ایدئولوژیکی با طالبان خواهد داشت ولی این کشور می تواند از طریق سرمایه گذاری، تجارت، همکاری در بخش های فنی و عمرانی در افغانستان بر امارت اسلامی تاثیرگذار باشد.
۵- عملکرد امارات متحده عربی در جریان کمک های بشردوستانه به افغانستان چگونه بوده و از زمان روی کارآمدن مجدد طالبان تاکنون چه کمک هایی به مردم افغانستان ارائه کرده است؟ و آیا این قدرت نرم امارات و ارائه ی کمک های بشر دوستانه می تواند در آینده پیامدهایی دیپلماتیک برای ابوظبی داشته و جایگاه امارات را به عنوان کشور اهدا کننده کمک های بشردوستانه در میان طالبان تقویت کند؟
امارات متحده عربی هم به مثابه کشورهای دیگر منطقه چه بسا بیشتر از آنها بر حسب اصل نهم سیاست خارجی خودشان اقدام به کمک های بشردوستانه نموده است. این کشور عربی در دوره حکومت پیشین هم کمک هایی را در بخش های علمی، آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و عمرانی در ولایاتی همچون خوست، کابل، قندهار و حتی روستاهای افغانستان انجام داده است. حتی در زمان تخلیه شهروندان و نیروهای خارجی در همکاری با آمریکایی ها و کشورهای غربی نقش ترانزیتی داشته است. اما از زمان روی کار آمدن طالبان و اوضاع وخیم اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی در افغانستان، چیزی در حدود ۸ محموله هوایی و بیش از ۴۰۰ تن انواع اقلام غذایی و غیر غذایی مجموع کمک های امارات متحده عربی برای مردم افغانستان ارسال کرده است. امارات متحده عربی همیشه کمک های خود را برای بهبود معیشت و افزایش کیفیت زندگی شهروندان این سرزمین دریغ نکرده است.
به طور یقین امارت اسلامی طالبان تا ثبات سیاسی خود، و رفع فلج اقتصادی، نیازمند کمک های اقتصادی و همکاری های سیاسی از سوی کشورهای همسایه و منطقه است. امارات متحده عربی قطعا روابط دیپلماتیک با امارات اسلامی را بنا به منافع و سیاست خارجی خود پیش خواهد برد و اینکه طالبان در آینده بر نقش اقتصادی امارات متحده عربی بیشتر تکیه خواهد نمود. در خصوص جایگاه امارات متحده نیز باید گفت ارسال یکی از محموله های ۲۳۰ تنی کمک های بشر دوستانه به قندهار، که هسته سنتی و خواستگاه مکانی طالبان است فرکانسی برای تقویت ارتباطات نزدیک با رهبران طالبان است. امارات متحده عربی جزو اولین کشورهای کمک کننده با بیشترین حجم کمک های انسان دوستانه در صد روز استقرار طالبان را در کارنامه دارد.
۶- در بین کشورهای عرب خلیج فارس آیا رقابتی برای به دست گرفتن رهبری تحولات افغاستان وجود دارد و یا خیر؟ و با جاه طلبی های روزافزون قطر، آیا می توان گفت عربستان و امارات به حاشیه رفته اند؟
یکی از مولفه های ساختار و نظام های منطقه ای، رقابتی بودن آن است. کشورهای عرب حوزه خلیج فارس نیز به دلیل رقابت برای رهبری منطقه ای بین خود نیز از این امر مستثنی نیستند. در حال حاضر رقابت بین عربستان، امارات و قطر برای نقش آفرینی ژئوپلیتیکی خود در منطقه وجود دارد. هر کدام از این کشورها تلاش دارند نفوذ خود را گسترش دهند. در گذشته این رقابت بین امارات و عربستان بوده است ولی از سال ۲۰۱۱ قطر هم وارد میدان شده و تلاش دارد تا نقش بین المللی خود را بیشتر کند. در حال حاضر می توان گفت قطر نسبت به دو رقیب عرب خود موفق تر بوده است. اکنون قطر کشور ترانزیت و تعاملات سیاسی جهان به ویژه آمریکا و اروپا را در قبال طالبان بازی می کند. به عبارتی قطر مرکز ارتباطات جهانی را یدک می کشد. اما امارات متحده عربی با قدرت مالی و کمک های بشردوستانه و ورود در جغرافیای افغانستان برای همکاری فنی و کنترلی با طالبان نقش منجی مالی و اقتصادی را بازی می کند. در سوی دیگر عربستان که قدرت همراه کردن کشورهای عرب منطقه و حوزه اتحادیه عرب و توانایی برای جلب حمایت از طالبان را دارد فعلا در سکوت رفتار محتاطانه دارد.
بنابراین طالبان با توجه به نقش های هر کدام از این کشورها، نیازمند این بازیگران سیاسی هستند. ولی در روزهای آینده قطر این امکان را دارد به خاطر رویداد ورزشی جام جهانی فوتبال و با حفظ دفتر سیاسی طالبان، نقش کمتری را ایفا کند و عرصه رقابت بین عربستان و امارات باقی بماند. ولی امارات متحده عربی در چارچوب اصل دهم سیاست خارجی اش با توجه به نقش همکاری با غربی ها در تخلیه و بیشترین کمک های بشردوستانه و ورود به رقابت برای کنترل میدان هوایی کابل و بازگشایی اولین سفارتخانه حوزه اتحادیه عرب در کابل و همچنین چشم دوختن طالبان به کمک های مالی و اقتصادی این کشور، می تواند پتانسیل هدایت و نفوذ سیاسی بیشتری برای رهبری تحولات را به دست بگیرد.
۷- در همین راستا، آیا با وجودِ کشوری چون قطر که فعالانه در سه ماه اخیر سعی کرده است جای پای خود را در تحولات افغانستانِ تحت حکومت طالبان را سفت کند، طالبان به کشوری چون امارات متحده و یا عربستان رویکرد منعطف تری نشان خواهد داد و به طور کلی تعامل با کدام یک از کشورهای عرب منطقه برای طالبان منفعت بیشتری خواهد داشت؟
طالبان مانند گذشته به توجه کشورهای عربی به خصوص عربستان و امارات متحده عربی چشم امید دارد. در سالهای اخیر قطر هم وارد میدان بازیگری شده است که حتی توانست با پاکستان در جذب و تغییر مکانی و هسته ای طالبان در سطح رهبری و رایزنی دیپلماتیکی رقابت کند و دفتر سیاسی طالبان را در دوحه افتتاح کند. این یک قدرت جذب سیاسی و ژئوپلیتیکی را نشان می دهد. همانطور که می دانید با تحریم قطر توسط دو کشور عربستان و امارات به بهانه حمایت از تروریسم، قطر شروع به بازیگری در محدوده حوزه خلیج فارس و منطقه نمود که پشتیبانی ایران و ترکیه را به همراه داشت. چنانچه اگر در گذشته دو کشور عربستان و امارات متحده عربی بازیگران سیاسی و داعیه رهبری عرب را با توجه به وضعیت دو دهه گذشته داشتند، ولی قطر بازیگر سوم شده و توانست با مانور بر طالبان و افغانستان و شکل گیری پروژه صلح، بر وزن ژئوپلیتیکی خود بیفزاید.
بنابراین هر کدام از این سه کشور در صدد نفوذ سیاسی و دیپلماتیک در افغانستان هستند. با این حال هر کدام از این سه کشور می تواند با توجه به پتانسیل و کارکردهای سیاسی خود در افغانستان نقش آفرینی کند. بنابراین طالبان برای تعامل نیازمند هر سه کشور عربی است. اما نقش و کارکرد عربستان و امارات متحده عربی نسبت به قطر با کارکرد دیپلماتیکی، می توانند برای طالبان منفعت بیشتری داشته باشد که هم سرمایه و هم نفوذ سیاسی بیشتری در حوزه خلیج فارس را دارا می باشند. چنانکه امارات متحده عربی و سپس عربستان به فاصله اندک در چارچوب رقابت اقدام به بازگشایی سفارتخانه های خود نمودند. این را باید در نظر داشت که بازگشایی سفارت به منزله اعتبار و به رسمیت شناختن طالبان نیست.
۸- در نهایت، به نظر شما اعضای شورای همکاری خلیج فارس “نوطالبان” را به عنوان دولت قانونی به رسمیت می شناسند و آیا کشورهایی چون امارات و عربستان این واکنش (به رسمیت شناختن طالبان) را پس از روندِ رسمیت بخشیِ قدرتی چون ایالات متحده انجام خواهند داد یا مستقل از آمریکا پیش خواهند برد؟
با توجه به تحولاتی که در عرصه سیاست بین الملل در حال حاضر جاری است، رسمیت و اعتبار بخشی آمریکا و غرب از وزن بیشتری نسبت به اعتبار بخشی منطقه ای و شورای همکاری خلیج فارس در قبال طالبان برخوردار است. زیرا دولت های منطقه ای مانند چین، روسیه، ترکیه و ایران که قدرت منطقه ای محسوب می شوند برای تایید طالبان و حکومتشان به آمریکا، غرب و سازمان ملل نگاه می کنند و سعی می کنند با سیاست های جهانی در این مورد همگام باشند. زیرا کشورهای غربی تمویل کننده های مالی و اقتصادی می باشند.
بنابراین اعضای شورای خلیج فارس بعد از چراغ سبز آمریکایی ها اقدام به پذیرش سیاسی و اعتبار طالبان خواهند نمود. البته تا قبل از آن بایستی گفتگوهای مقدماتی و زمینه سازی توسط آمریکا در دوحه قطر با طالبان صورت بگیرد که به نظر من، همان ادامه روند صلح بین آمریکا و طالبان است که به اشتباه به صلح بین الافغانی تلقی شده است. پذیرش و به رسمیت شناختن طالبان توسط عربستان یا امارات متحده عربی مستقل از جامعه جهانی و آمریکا می تواند بار منفی و مسئولیت های بیشتری را متوجه آنان کند که تا به حال قطر به عنوان مرکز تعاملات بین المللی و حافظ منافع آمریکا در قبال افغانستان، اقدامی برای به رسمیت شناختن حکومت طالبان انجام نداده است. بنابراین رسمیت یافتن این گروه از سطح جهانی شروع و به سطح ملی و محلی که همان ساکنان یک سرزمین است ختم می شود.