رحمان عالمی -سلسله مصاحبه با اصحاب سینمای افغانستان- (۴)
۱۵ خرداد (جوزا) ۱۴۰۱ – ۵/ ۶/ ۲۰۲۲
سارا ناجی
مصاحبه حاضر با جناب آقای رحمان عالمی تهیه کننده و کارگردان افغانستانی فارغ التحصیل رشته های علوم و معارف دینی و فیلمسازی دیجیتال، مقیم لندن در ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ به منظور آشنایی بیشتر با ایشان و ذهنیت فیلمسازی شان گرفته شده است. رحمان عالمی همچنین مسئول برگزاری جشنواره فیلم های افغانستان در لندن است و این جشنواره را فرصت خوبی برای راه یابی فیلم های افغانستانی به بازار جهانی می داند.
۱- به صورت مختصر خودتان را معرفی کنید و آثارتان را نام ببرید.
رحمان عالمی، اهل افغانستان، و بیش از ۱۲ سال است مقیم لندن هستم. تحصیلات اولیه من در ایران در رشته های علوم و معارف دینی تا مقطع لیسانس بوده و همزمان در رشته فیلمسازی تا مقطع کاردانی درس خواندم و در کشور فنلاند تحصیلاتم را ادامه دادم. دوره کارشناسی ارشد/ ماستری خود را در رشته فیلمسازی دیجیتال در دانشکاه سواث بانک لندن به پایان رساندم. آثارم بیشتر در حوزه سینمای مستند و فیلم های مستند پژوهشی و گزارشی بوده است. خودم تهیه کنندگی در فیلم را خیلی دوست دارم و به همین دلیل در فیلم هایم بیشتر نقش تهیه کننده داشته ام تا کارگردان. تاکنون به عنوان تهیه کننده و کارگردان بیش از ۲۰ مستند کوتاه و بلند ساخته ام.
مهمترین فیلم هایی که می شود نام برد فیلم مستند «مادر وطن» از مجموعه روایت هجر (۲۰۰۲)، فصل سکوت (۲۰۰۳)، در سودای استخوان (۲۰۰۳ )، مستند بودا (۲۰۰۴)، باید فروخت (۲۰۰۷)، بازگشت به افغانستان (۲۰۰۸)، وقتی بهار می آید (۲۰۱۳)، داستان ممنوعه (۲۰۰۱۶)، چهره ممنوعه (۲۰۱۸) و… اشاره کرد. و البته به عنوان آموزگار و بنیان گذار، آکادمی فیلم و تلویزیون بامیان را از سال ۲۰۱۷ در بامیان راه اندازی کردم که هنوز هم فعالیت های خود را دارد و در این مجموعه بیش از ۱۰۰ مستند کوتاه و داستانی کوتاه توسط هنرجویان در فاصله سال های ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ ساخته شد که نقش خودم به عنوان ناظر و در مواردی تهیه کننده بوده است.
۲- درباره فیلم “تجارت استخوان” صحبت کنید. جرقه ایده این فیلم چطور زده شد؟
فیلم در سودای استخوان در فاصله سال های ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۳ ساخته شد. جرقه اول ایده از یک خبر کوتاه در روزنامه همشهری آن زمان شروع شد. در دوره اول تسلط طالبان بر افغانستان، تیتر کرده بود که کودکان از ناداری و فقر استخوان گورستان ها را می فروشند. همین موضوع مبنایی برای یک سوال شد که چرا و چگونه ممکن استخوان مردگان تجارت کودکان باشد؟ موضوع رادر قالب یک طرح کوتاه مستند نوشتم و آن زمان آقای محمد آفریده رییس مرکز گسترش مستند ایران بود و عبدالرضا کاهانی هم مسول طرح و برنامه شورای مرکز. بالاخره این طرح تصویب شد و رفتنم به افغانستان همزمان شد با سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ که با یک تیم از فیلمسازان مهاجر رفتیم افغانستان. این مستند را خیلی ساده و گزارش-وار ساختیم و بعدا مستند تاثیر گذار شد. در سودای استخوان یکی از فیلم های منتخب جشنواره و تلویزیون ساندینس شد. و خیلی خوشحالم که موضوع این فیلم با توجه به وضعیت سیاسی افغانستان هنوز تازگی دارد و منبع الهام فیلم ها و رمان ها شده و انگار وضعیت امروز افغانستان در این مستند پیش بینی شده بود. فیلم در سودای استخوان یک هشداری بود از فرایند حاکمیت طالبان در افغانستان که در سایه امارت «محو هویت ها» اتفاق افتاده و اتفاق خواهد افتاد. هدف از تجارت استخوان در این مستند هم در واقع محو هویت های فرهنگی، فارسی و قومی در افغانستان زیر نام یک تجارت مرموز است. دور اول حاکمیت طالبان تاراج و نابودی ارزش های کهن افغانستان اتفاق افتاد. این ها حتی خاک بت های بامیان را می خواستند ببرند پاکستان و این پیش بینی در مستند کاملا درست از آب درامد چون کاری که فعلا طالبان انجام می دهند مثل تخریب میراث فرهنگی، تخریب قبور و جا به جای گورستانها، کوچ اجباری، هویت زدایی از اماکن و … همان چیزی است که در مستند هشدار داده می شود.
۳- کمی درباره دوره تحصیلتان در رشته سینما در لندن صحبت کنید؟ آن را چطور گذراندید؟
موضوع تحقیق ماستری من رابطه مذهب و هنر و راه های توسعه هنرهای نمایشی در جوامع مذهبی بود و موضوع که حاصل و ثمره آن تاثیرات زیاد هم برای خودم و هم برای افغانستان داشت. تاسیس آکادمی هنر بامیان و آموزش بیش از ۱۰۰ جوان در رشته هنرهای زیبا در واقع دستاورد همین پایان نامه ی دوره ماستری بود. در آغاز می خواستم یک آموزش کوتاه مدت باشد اما عطش هنر و یادگیری در بامیان به حدی بود که این دوره آموزش فیلمسازی در هر سال تکرار شد و بعدا روند آموزش – تولید و فیستوال فیلم بامیان یکی از الگوهای فعالیت هنری در افغانستان شده بود. موسسه افغان فیلم با الهام از پروژه بامیان فیلم همین روند آموزشی را دنبال می کرد.
۴- آیا حادثه یا خاطره ای از کودکی دارید که تاثیر بسزایی در شخصی که اکنون هستید داشته باشد و یا روی فیلمساز شدن شما تاثیر داشته باشد؟
از کودکی نه ولی در نوجوانی رویایی داشتم که چطور حرف بزنم تا افراد بیشتری را متاثر کنم؟ فکر می کردم اگر یک عالم دین و مبلغ مذهبی شوم ظرفیت مساجد برایم محدود است، وقتی با تلویزیون و هنر فیلم و سینما آشنا شدم با خود گفتم این همان مخاطب نامحدود را فراهم می کند. بعد که میدیا و چنل های یوتیوب آمد این رویا خیلی واقعی تر شد.
۵- فکر می کنید امید به آینده و زندگی بهتر در فیلم هایتان برای مخاطبان افغانستانی وجود دارد؟
در افغانستان زیر سلطهی طالبان نه، چون در سایه طالبان مردم را درگیر پیدا کردن نان کرده اند تا هنر را از یاد ببرند. این جماعت با هنر و آثار هنری سر جنگ دارند و در این جنگ، فعلا جهالت پیروز است. ولی مبارزه با جهالت مبارزه یک روزه نیست. مبارزه چند نسل لازم است افغانستان چه در داستان ها و چه در واقعیت نیاز به زمان دارد تا این نسل جنگ و حاکم بیدار و هشیار شوند اما ناامید نباید بود.
۶- فیلم های زیادی در دنیا با موضوع افغانستان ساخته می شود، چه داستانی چه مستند و … آنها را چطور ارزیابی می کنید؟
بله، فیلم های که راجع به افغانستان ساخته می شوند معمولا جنبه خبری دارند و یا هم ماهواره ای؛ منظورم از زاویه بالا افغانستان را با خواهش خودشان تصویر می کنند؛ ولی در این میان فیلم های خوب هم ساخته می شوند که فیلم هایی عمیق و ارزشمند هستند. مثل مستند «کودکی من، وطن من» ساخته کارگردان بریتانیایی فیل گرابسکی، و شعیب شریفی که می شود از کار مشترک آنها نام برد و این کارهای مشترک فیلم را از روایت و قضاوت یک جانبه نجات می دهد. در بین فیلمسازان مهاجر افغانستانی هم فیلم های ماندگار ساخته شدند که تلاش های قابل قدر هستند.
۷- به نظر شما فیلمسازان افغانستانی بیشتر باید به چه موضوعات و داستان ها و برنامه هایی بپردازند ؟ (در واقع با توجه به وضعیت کنونی کشور، آیا فکر می کنید سینما به عنوان یک کارخانه رویا سازی به عنوان یک ابزار که روی افکار جوامع تاثیر گذار است می تواند راهگشا باشد؟)
کار فرهنگی و هنری قطعا در هر مقیاس که باشد روی جامعه تاثیرگذار است. اما چگونه؟ این بستگی به انتخاب سوژه و روش فیلمساز و هنرمند دارد. خوب است فیلمسازان ما موضوعاتی را به سراغشان بروند که مشکل جامعه خودشان و برای خود فیلمساز یک دغدغه درونی است. یعنی موضوع از تجربه و جامعه خودش باشد. این به شناسنامه فیلمساز و اختصاصی بودن موضوع کمک می کند. به نظر من ظهور پدیده های اجتماعی مثل جنگ و یا طالب گاهی به نفع هنر است و بهانه خوبی است برای باورپذیر کردن همان قصه و داستان که روایت می شود. من باورم اینست که افغانستان در دوره فعلی طالبان بیشتر دیده شود چون در کشوری که ترس و سانسور آمد به بیشتر دیده شدن زوایای پیدا و پنهان جامعه کمک می کند و افغانستان با آمدن طالبان این ظرفیت را پیدا کرده است. از طرف دیگر، جنبش های هنری همیشه در دوران و یا پایان جنگ های بزرگ، تجدید حیات و ظهور کرده اند. جنگ جهانی دوم مصدر انواع جنبش های هنری است. افغانستان هم اگر جنگ و یا سلطه طالبان باشد، فرصت هایی را برای روایت قصه در سایه محدودیت ها ایجاده کرده است. واین یک فرصت و ظرفیت هست برای روایت قصه و داستان مخصوص از یک جامعه مخصوص.
۸- سینمای ایران را چطور ارزیابی می کنید؟
سینمای ایران در منطقه یک سینمای پیشرو و دارای نشانه های مخصوص است که ریشه در جنگ و محدودیت دارد. من فیلم های کیارستمی و فرهادی، مستند فروغ فرخزاد را در طاقچه کتابخانه های انگلستان می بینم و در مراکز آموزشی هنر سینما از آثار این بزرگان یاد می شود. البته کارگردان های نو ظهور هم در ایران است. این سال سینمای ایران در تبعید هم با فیلم «عنکبوت مقدس» اظهار هویت کرد. و فکر می کنم حضور ایران را از زاویه متفاوت در مارکیت بین الملل نشان خواهد داد. به تایید نظرم درباره رابطه خلاقیت و محدودیت عرض کنم که هویت در سینمای ایران را حاصل جنگ و محدودیت های فرهنگی می بینم.
۹- آثار کدام فیلمساز خارجی را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟
من فیلم های منتخب فیستوال های بزرگ را معمولا می بینم و البته که فیلم های فیلمسازان مستقل را بیشتر دوست دارم.
ما خود را نسل متعلق به سینمای برسون، هیچکاک و کراساوا می دانیم و به نظر می رسد سینمای جهان هم به نوعی به همین پیشوایان مدیون هستند.
۱۰- آیا فیلمی بوده که آرزو دارید بسازید ولی شرایطش را ندارید؟
همانطور که در اول یاد آوری کردم من دوست دارم بیشتر تهیه کننده باشم تا کارگردان و بیشتر به آموزش فکر می کنم. منظور از آموزش یعنی ایجاد ظرفیت های آموزش معیاری برای نسل جوان که زبان سینما را معیاری یاد بگیرند و بتوانند با همان زبان با مخاطب بین المللی گپ بزنند.
۱۱- از آرزوها و رویاهایتان بگویید؟
افغانستان آزاد و آباد و هم زیستی مسالمت آمیز.